English Version
This Site Is Available In English

گروه خانواده-تا خدا به چه کسی اذن بدهد

گروه خانواده-تا خدا به چه کسی اذن بدهد

جلسه اول از دوره اول جلسات لژیون سردار همسفران نمایندگی دزفول با استادی ایجنت همسفر زهره و نگهبانی راهنما همسفر سمیه و دبیری همسفر زینب با دستور جلسه «آداب معاشرت، ادب بی‌ ادبی، تعادل بی‌تعادلی» روز ۲۲ خرداد ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

شاکر خداوند هستم و از اینکه در بین شما عزیزان هستم و اولین جلسه لژیون سردار، نمایندگی دزفول شروع شده است، خیلی خوشحالم. برای من خیلی لذت‌بخش بود و امیدوارم که شروعی باشد برای قدم‌های بزرگ در بین همسفران نمایندگی دزفول و انشالله گلریزان سال آینده ثمره این بذری که کاشته‌ایم، برداشت کنیم. خیلی ممنونم از خانم سمیه نگهبان لژیون سردار، که اجازه دادند امروز من در خدمت شما باشم و به شما عزیزان خدمت کنم. به تک تک شما عزیزان خیر مقدم می‌گویم و فقط می‌توانم بگویم که بودن ما در کنگره یک موهبتی است، که اگر کمی از کنگره  فاصله بگیریم، آن وقت متوجه می‌شویم که خداوند چه رحمتی را شامل حال ما کرده است.

در کنگره شاید این جمله را زیاد شنیده باشیم، که درمان فوق ترک است و تعادل هم فوق درمان. این یعنی اینکه تمام هدف کنگره‌۶۰ بر این است، که فرد را به تعادل برساند. شاید درمان اعتیاد کمترین اتفاقی باشد که در کنگره می‌افتد و ما همه شاهد آن هستیم. وقتی به دستور جلسات نگاه می‌کنیم و یک دستور جلسه‌ای داریم تحت عنوان «آداب معاشرت ادب و بی‌ادبی تعادل و بی‌تعادلی» این دقیقاً ادامه همان درس‌های جهان بینی است. اگر بخواهم راجع به دستور جلسه صحبت کنم چیزی از خود ندارم و آن چیزهایی که آقای مهندس فرمودند می‌گویم، که اگر من می‌خواهم به یک انسان متعادل تبدیل بشوم هیچ راهی ندارد مگر اینکه آداب آن را فرا بگیرم.

هر کاری، مستلزم آموزش دیدن است. خدا را شکر ما به واسطه کنگره این نعمت آموزش را دریافت می‌کنیم و هر هفته در حال آموزش هستیم. شاید اگر اغراق نکرده باشم در همه سی‌دی‌ها آقای مهندس این را بیان می‌کنند، که هدف ما از یادگیری این مسائل این هست، که به یک تعادلی برسیم که از زندگی لذت ببریم و می‌فرمایند: زندگی کنیم و اجازه بدهیم دیگران هم زندگی کنند. تمام هدف ما از آمدن و رفتن به کنگره همین است، که من همسفر بتوانم خودم را به یک آرامش نسبی برسانم، به یک تعادل نسبی برسانم و بتوانم این حس را به خانواده هم منتقل کنم و کمک کنم، که خانواده هم به یک تعادل نسبی برسد و همه این‌ها در پرتو آموزش اتفاق می‌افتد.

آقای مهندس می‌فرمایند: ما باید به یک جایی برسیم و به یک مرحله‌ای برسیم، که همه انسان‌ها را دوست داشته باشیم؛ ولی این مسئله یک شبه اتفاق نمی‌افتد. تعادل زمانی اتفاق می‌افتد که من شناخت پیدا کنم، که این هم باز به آموزش برمی‌گردد.  آداب معاشرت و همزیستی ما با انسان‌ها قطعاً یک سری قوانین نیاز دارد و یک سری چهارچوب‌هایی نیاز دارد که اگر من آنها را یاد بگیرم، می‌توانم با کمترین کنش در کنار خانواده، همسایگان، اطرافیان و حتی در کنگره ارتباط خوبی داشته باشم و این باعث آرامش خودم می‌شود. اگر من قوانین را زیر پا بگذارم در اصل بی‌ادبی از من سر می‌زند و باعث می‌شود به خودم آسیب بزنم.

آقای مهندس می‌فرمایند: ما آن چیزی را که به دیگران می‌دهیم می‌توانیم دریافت کنیم. اگر من به دیگران حال بد انتقال دهم قطعاً خودم نیز حال بدی پیدا می‌کنم. علت اینکه در اوایل ورودم به کنگره اولین سی‌دی که به من تکلیف میشود، وظایف رهجو است به خاطر این است، که همان ابتدای کار به من یاد بدهند، که اگر به کنگره می‌آیم، باید یک سری قوانین را رعایت کنم و وظایفم را انجام بدهم. به عنوان یک رهجو باید به راهنما و دیگر خدمتگزاران احترام بگذارم. همه اعضای کنگره باید به هم احترام بگذارند و طوری رفتار کنند که در کنار اجرای قوانین آن پیوند محبت برقرار باشد. به نظر من اجرای قوانین بدون وجود محبت اصلاً گره‌گشا نیست؛ چه بسا اثر عکس داشته باشد.

در لژیون سردار بحث از  بخشش است. در لژیون سردار دقیقاً صحبت از وادی چهاردهم است. اینجا یک تمرین عملی است که انسان‌ها به وادی چهاردهم برسند و عملاً انجام دهند. چیزی که استاد امین در سی دی غیب فرمودند: «و یومنون بالغیب» اتفاق نمی‌افتد مگر اینکه من خودم را از دیگران جدا نکنم. اگر همسر و فرزندان من عزیز هستند همسر و فرزندان دیگران نیز عزیز هستند. آقای مهندس می‌فرمایند: اگر به همدیگر کمک نکنید از دیوار خانه‌تان بالا می‌آیند و آرامشتان را بر هم می‌زنند. اگر بخواهم به خودم نگاه کنم باید ببینم قبل از ورود به کنگره در کجا قرار داشتم چه اوضاع و احوالی داشتم؟ آیا غیر از این بود که شب و روزم یکی بود و هر لحظه آرزوی مرگ می‌کردم؟ خسته شده بودم و هیچ راه نجاتی برای خود نمی‌دیدم و اصلاً امیدی به درست شدن شرایط نداشتم؛ ولی خداوند برای من خواست و رحمتش به واسطه کنگره وارد زندگی‌ام شد و یک مسیری برایم باز شد که نه تنها اعتیاد مسافرم درمان شد؛ بلکه گره‌های درونی خودم  نیز باز کم کم باز شدند. و آن زمان دیدم که زندگی روی زیبای خود را به من نشان می‌دهد.

اگر من الان در کنار خانواده‌ام و فارغ از آن همه تاریکی در آرامش زندگی می‌کنم، به واسطه آن حرکت‌هایی بود که توسط گذشتگان من صورت گرفته است. اگر الان نمایندگی دزفول را داریم به واسطه حرکت عزیزانی بوده است، که در ابتدا از پارک شروع کردند و سرما و گرما را تحمل کردند و بعد با همت جمعی این مکان مهیا شد و سپس عزیزانی آمدند و به ما ملحق شدند.  اگر که امثال خانم فرزانه و خانم سمیه از زندگی، آسایش و وقتشان در کنار خانواده نمی‌گذشتند و از اهواز به دزفول نمی‌آمدند الان هیچ کدام از همسفران دزفول با این حال خوب اینجا ننشسته بودند. استاد امین می‌فرمایند: نیاز ما در دل دیگران و نیاز دیگران در دل نیاز ما است. اگر دیگرانی کاشتند، امروز نوبت من است و باید ببینم که آداب و ادبی که باید به جا بیاورم چگونه است؟

آیا اگر به رهایی و حالا خوب رسیدم باید بروم در پی زندگی‌ام یا اینکه بگویم باید اینجا بمانم و تلاش کنم که این فضا باقی بماند برای اینکه امثال من هم به این مکان بیایند و این حال خوب مرا تجربه کنند؟ این چیزی است که ذره ذره در کنگره اتفاق می‌افتد؛ از همان سبدی که می‌چرخد شروع می‌شود، که ما با گذشتن از یک مبلغی شروع می‌کنم و کم کم توانایی پیدا میکنیم در ادامه و این جمله خیلی مهم است که « تا خدا به چه کسی إذن بدهد» که در متن پیام لژیون سردار است. و این اصلاً ساده نیست و اتفاقی نیست که من یک مبلغی رو در کنگره ببخشم باید حتماً فرمان آن صادر شود و ما خیلی خوشبخت هستیم که این عشق و آگاهی را دریافت کردیم و بی‌تفاوت نبودیم نسبت به همنوعان خودمان. انشالله این عشق ادامه‌دار باشد و قطعاً هم هست. انشاالله شعاع اضافه شوند و سال آینده ببینیم که حلقه لژیون سردار همسفران دزفول خیلی بزرگتر باشد. انشالله همه آنچه در نظر ما بهترین است برای همه عزیزان رقم بخورد.

عکاس: همسفر مریم جعفری رهجوی راهنما همسفر فرزانه(لژیون اول)

تایپ ویرایش و ارسال: همسفر لیلا نگهبان سایت

همسفران نمایندگی دزفول

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .