English Version
This Site Is Available In English

تنها چیزی که می‌تواند به تعادل ما کمک کند خدمت کردن در کنگره است

تنها چیزی که می‌تواند به  تعادل ما کمک کند خدمت کردن در کنگره است

سومین جلسه از دوره سی و هشتم از سری کارگاههای آموزشی، عمومی کنگره 60، نمایندگی فردوسی مشهد، با استادی مسافر مجید ، نگهبانی مسافر علی رضا و دبیری مسافر رضا با دستور جلسه « آداب معاشرت ،ادب وبی ادبی ، تعادل وبی تعادلی » پنج شنبه 22خردادماه 1404 ساعت 17 آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
خدا را شاکر و سپاسگزارم که در جمع شما دوستان بامحبت هستم و خدمت می‌کنم، از گروه مرزبانی و ایجنت محترم تشکر می‌کنم که به من فرصت خدمت در این جایگاه را دادند تا آموزش بگیرم و اما در ابتدا افتتاح شعبه پنج‌تن را به همه شما تبریک می‌گویم
 در مورد دستور جلسه، تمام این شش کلمه در متن دستور جلسه را که کنار هم بگذاریم، به همان مفهوم بی‌تعادلی می‌رسیم. ولی اینکه ما بگوییم اصلاً تعادل نداشتیم نمی‌شود وقتی کنگره آمدیم نکات ظریف و ریزی را یاد گرفتیم و در کنگره جزئیات این کلمات آموزش داده می‌شود، مقداری از آن را قبلاً می‌دانستیم مثلاً این‌که وقتی مهمانی دعوت هستیم، بالباس آراسته به آنجا برویم و یک سری آداب را رعایت کنیم ولی خیلی از مسائل را هم رعایت نمی‌کردیم مثلاً اگر دو نفر باهم صحبت می‌کردند، صحبتشان را قطع می‌کردیم مهم نبود چون کار داشتیم فقط در ذهنمان این بود که کارمان را انجام بدهیم. یا در مراسم‌ها و مهمانی‌ها سریع‌تر از بقیه غذا می‌خوردیم تا بتوانیم سریع دنبال کارمان برویم و گاهی اوقات که خانم‌ها باید جداگانه و بعد از آقایان غذا بخورند، اصلاً من به این فکر نمی‌کردم و به هم‌سفرم زنگ می‌زدم که من غذاخورده‌ام و گاهی اوقات ایشان غذا نخورده و گرسنه به خانه می‌آمدند. درزمانی که مصرف‌کننده بودیم اهمیتی به این آداب و رسومات نمی‌دادیم اما در کنگره 60 یاد گرفتیم که به دیگران و آداب و رسومات احترام بگذاریم و احترام به این موضوعات مهم است مثلاً رفتن به حرم نیاز به پوشش مناسب دارد ولی به خاطر اعتیاد من به این چیزها فکر نمی‌کردم و اینجا یاد گرفتم که وسط صحبت دو نفر سکوت کنم تا صحبتشان تمام شود.

در مورد تعادل هم تنها چیزی که می‌تواند به ما کمک کند خدمت کردن در کنگره است حالا هرکجا که باشد فرقی نمی‌کند.
زمانی که وارد کنگره شدم دیدم یک خدمتگزار که شال هم داشت سیگارهای بین سوراخ‌های دیوار را بیرون می‌آورد و جمع می‌کرد و من گفتم که این فرد چکار می‌کند ولی در ادامه فهمیدم که چنین افرادی فهمیده‌اند که کجا هستند و خدمت هست که حال تو را خوب می‌کند، خدمت هست که باعث تزکیه و پالایش و گرفتن آموزش می‌شود.
گاهی اوقات می‌گفتم مگر این افراد بیکار هستند که از ساعت یک بعدازظهر می‌آیند و تا ساعت 9 شب اینجا هستند، پس این‌ها چیزی دیده بودند و چیزی بود که به آن تعادل رسیده بودند و واقعاً یک آدم مصرف‌کننده یک آدم بی‌تعادل است و مثالی که همیشه می‌زنم که یک وانت با ظرفیت پانصد کیلو بار را شما هزار و پانصد کیلو بار بزنید چه اتفاقی می‌افتد، فرمانش کار نمی‌کند، ترمزش کار نمی‌کند و حتی درب‌هایش بسته نمی‌شود و لذا در آن فرد مصرف‌کننده هم مصرف مواد به‌قدری فشار به او وارد می‌کند که تمام سیستم او به هم می‌ریزد و در قسمت هم‌سفران هم‌فشار زیادی به خانم‌های افراد مصرف‌کننده وارد می‌شود چون من که با مصرف مواد چیزی متوجه نمی‌شدم ولی هم‌سفرم چه‌کاری باید می‌کرد و واقعاً این موضوع برای همسفرا ن هم هست چون با فردی مصرف‌کننده مثل من باید زندگی می‌کرد که هرلحظه یک رنگی بودم و رنگ عوض می‌کردم مثل آفتاب‌پرست بودم که صبح یک‌طور، ظهر بعد از مصرف مواد یک مدل و شب یک‌طور دیگر و زمانی که به مشکل می‌خوردم هم یک‌طور دیگری بودم من در آخر صحبتم بگویم که با یکی از نزدیک‌ترین افراد خانواده کار می‌کردم و وی دچار مصرف مواد و اعتیاد شد و من بیشتر از دو سال نتوانستم با وی کارکنم و در کارم از او جدا شدم چون هر دقیقه‌ای یک مدلی بود آنجا با خودم گفتم که هم‌سفرم در این سال‌های مصرف من چه سختی‌هایی کشیده است که در زیر یک سقف با من زندگی کرده و مرا در مدت 20 سال تحمل کرد و به من چیزی هم نمی‌گفت که این خیلی جالب بود و فقط مثل یک شمع بسوزد وبسازد. امیدوارم آموزش‌هایی که می‌گیریم کاربردی کنیم و در مسیری که در آن قدم گذاشته‌ایم به آرامش و تعادل برسیم از اینکه به صحبت‌های من گوش کردید از همه شما ممنون و سپاسگزارم

تایپ: مسافر ناصر لژیون یکم 
تصویر برداری، تنظیم و ارسال: مسافر محمد  لژیون پنجم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .