جلسه دوم از دوره سوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی ارم، با استادی پهلوان محترم مسافر حامد و نگهبانی مسافر هادی و دبیری مسافر محسن با دستور جلسه: آداب معاشرت ادب بی ادبی تعادل و بی تعادلی پنج شنبه 22خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان حامد هستم یک مسافر.
از نگهبان جلسه سپاسگزارم که این فرصت را در اختیار من گذاشت تا خدمت کنم و آموزش بگیرم. بسیار خوشحالم که امروز در جمع شما عزیزان هستم، در این شعبه تازهتأسیس و زیبا. امیدوارم این شعبه مستدام و پر از رهایی باشد و در آینده شاهد حضور انسانهایی باشیم که از این مکان به رهایی برسند. این خواستهی مشترک همهی خدمتگزاران کنگره در هر نقطه از کشور است. دستور جلسه امروز «آداب معاشرت، ادب و بیادبی، و تعادل و بیتعادلی» است. این دستور جلسه بسیار مهم است. آداب معاشرت یا همان روابط عمومی، چه در داخل کنگره و چه در محیط کار، نقشی کلیدی دارد. حتی آن دانشی که داریم، اگر همراه با آداب معاشرت نباشد، نمیتواند تأثیرگذار باشد. آداب معاشرت میتواند عامل پیشرفت انسان باشد؛ هم در ماندگاری در کنگره و هم در بیرون. وقتی به جناب مهندس نگاه میکنیم، که کنگره را بنیان نهاده اند، متوجه میشویم چقدر با دقت و فکر، جزئیات را در قالب دستور جلسات به ما آموزش میدهند. وقتی احترام ایشان به خانه و خانواده را میبینیم، واقعاً لذت میبریم. در سیدیها بارها مطرح کردهاند که ادب بسیار مهم است. کسی که در ساختاری میخواهد رشد کند، باید شرایط کلی آن ساختار را در نظر بگیرد. کسی که وارد کنگره ۶۰ میشود، باید قوانین آن را رعایت کند. من موظفم، به عنوان فردی که وارد کنگره ۶۰ شدهام، جایی که احترام بسیار بالایی دارد، به مقام مهندس و راهنما احترام بگذارم. فکر میکنم لازمه ماندگار شدن در این مسیر، ادب است. این موضوع در همه آموزشهای مشترک در کنگره وجود دارد؛ چه در سفر اول و چه در سفرهای بعدی. ادب با بخشش و رعایت حریم انسانها پیوند دارد. وقتی چیزی را در اختیار دیگران میگذارم، این من را باادبتر و مهربانتر میکند. باعث میشود نسبت به حریم دیگران توجه بیشتری داشته باشم. این دستور جلسه بهویژه در این روزگار، چه در زندگی بیرون و چه در فضای مجازی، بسیار لازم است. من خودم زمانی به پدرم و معلمم بیاحترامی میکردم. فکر میکردم مطالبهگری یعنی ساختارشکنی، اما آسیب میدیدم و نمیدانستم چرا. در لژیون سردار هم گفتم که یک رسم بسیار زیبا در زورخانهها وجود دارد: هر کس وارد میشود، برای احترام به جایگاه، سرش را خم میکند. این موضوع در کنگره هم هست. اگرچه سقف کوتاه نداریم، اما آن احترام باید در دل ما باشد. وقتی در جلسه مینشینم و استادم حضور دارد، مهمتر از وقتش، عشقی است که میدهد. او با جان و دل میخواهد من به رهایی برسم. اگر بخواهم به دل کسی نفوذ کنم، اولین شرط، داشتن ادب است. حتی اگر بخواهم به دل یک موجود زنده یا یک پرنده نفوذ کنم، باید با مهربانی و ادب باشد. از آنجا به بعد است که اتفاقهای قشنگ رخ میدهد. من فکر میکنم که در کنگره ۶۰ و در لژیون سردار، درس بخشیدن را یاد میگیریم. من هم اشتباه میکردم و فکر میکردم اگر پول بدهم و یک شعبه راهاندازی شود، کافی است. اما وقتی خودم را نیازمند این مسیر بدانم، همه چیز فرق میکند. آنجا است که من پهلوان میشوم برای خودم، دنور میشوم برای خودم. و آنجاست که تمام توانم را میگذارم و بازی زندگی زیبا میشود.
از اینکه به صحبتهای من توجه کردید، بسیار سپاسگزارم
.jpg)
عکس: مرزبان خبری
تایپ و بارگزاری: مسافر باقر
- تعداد بازدید از این مطلب :
117