English Version
This Site Is Available In English

گروه خانواده_میوه دشمنی رنج بی‌شمار است

گروه خانواده_میوه دشمنی رنج بی‌شمار است

در سی دی دشمن بیان می‌شود که دشمنی‌‌ها معمولا به انسان برمی‌گردد. یکی خود انسان، اقوام، دوستان و اطرافیان. و معمولاً مشکل با  این افراد پیش می‌‌آید. وقتی بین اعضای خانواده باشد، با خود فکر می کند امکان ندارد بدی من را بخواهند. ما از یک خانواده هستیم و همدیگر را خیلی دوست داریم؛ ولی تا چه اندازه؟ با چه قیمتی؟ وقتی مسئله مالی وسط باشد، داستان تغییر می‌کند. ممکن است زمانی یک نفر ۱۰هزار تومان از شما خورده باشد، می‌گویید مهم نیست؛ ولی زمانی که ۱۰۰ میلیون شود یا یک میلیارد، آن وقت چه؟وقتی شما با خواهر و برادرت مسئله مالی داری و موضوع سر ۲۰ میلیارد، ۱۰ میلیارد و... باشد آن وقت چه؟ آن زمان بستگی به ظرفیت انسان دارد، که تا چه مرحله‌ای می‌تواند گذشت بکند.

وقتی مسئله مالی وسط بیاید تا یک مرحله‌ای گذشت می‌کنید و از یک مرحله به بعد مشکل پیش می‌آید و دیگر نمی‌توانیدتحمل کنید. اکثر انسان‌ها تحمل نمی‌کنند چون هر چیزی قیمتی دارد برادری یک قیمتی دارد، خواهری یک قیمتی، فامیل، همکار، دوست و آشنا هم قیمتی دارند. قیمت آنها چقدر است؟بی‌نهایت نیست غیر قابل محاسبه هم نیست. پس اینجا است که مشکلات پیش می‌آید و تنها کاری که ما انجام می‌دهیم و در کنگره هم مطرح شده است، این است که باید فاصله را با خواهر و برادر حفظ کرد با قوم و خویش و دوستان و آشنایان نیز همینطور.

اگر دادگستری‌ها را نگاه کنید، می‌بینید  اکثر پرونده‌ها اختلافاتی است که بین خواهرها، برادرها،  اعضای فامیل و دوستان است. حتی‌الامکان با اعضای خانواده وارد مسئله تجارت نشویم و شراکت نکنیم؛ چون:« که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها» اولش خیلی خوب است ولی بعداً به مشکل برمی‌خورید. زمانی‌ که با خانواده و دوستان تجارت می‌کنید نه تنها موفق نیستید؛ بلکه خانواده و دوستی را هم از دست می‌دهید. یک سری فاصله‌ها هستند که ما باید در زندگی حفظ نماییم.

ما در کنگره می‌گوییم که رفت و آمد خانوادگی نداشته باشید. برای چه؟ به خاطر اینکه فاصله‌ها خراب نشود و فقط دوست باشید. وقتی روابطی برقرار شود بعدها توقعاتی ایجاد می‌گردد. با کوچک‌ترین مشکل تضاد به وجود می‌آید و دعوا می‌شود و هزار و یک مشکل پیش می‌آید. گفتیم که در کنگره ۶۰ اعضا نباید با هم کاسبی و تجارت و معامله داشته باشند.

اگر ناگزیر به شراکت بودیم، باید همه چیز مشخص باشد. وقتی کاری انجام می‌دهید باید رسید بگیرید و هر کاری می‌کنید حتماً باید مکتوب باشد و نوشته شود. ارتباط هر فرد یک مثلثی را تشکیل می‌دهد که یک ضلعش خود فرد، ضلع دیگر خانواده و ضلع بعدی دوستان و آشنایان هستند . باید این حریم‌ها را حفظ کرد و این ارتباط‌ها خیلی بالاتر از تجارت است و نباید وارد شد.

نکته دیگری که وجود دارد، این است که دشمنی‌هایی که وجود دارند در دو مرحله و دو مقطع هستند؛ یکی مال گذشته‌ها است و یکی مال زمان حال. دشمنی که به وجود آمد باید چه کار کنیم؟ آیا باید آن را ادامه بدهیم؟ دشمنی چه نتیجه‌ای دارد؟ این دشمنی که به وجود آمده حتماً یک علتی دارد ‌می خواهد مال گذشته‌های دور باشد یا گذشته‌های نزدیک .

حافظ می‌فرمایند: «درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد  درخت دشمنی برکن که رنج بی‌شمار آرد» دشمنی به جز اینکه رنج بسیار به بار بیاورد چه چیزی می‌تواند برای ما به همراه داشته باشد. از دشمنی چه چیزی حاصل می‌شود؟ جز کدورت، ناراحتی، رنج و جذب، امواج منفی، چیز دیگری در پی ندارد. باید نهال دشمنی را کند چون رنج بی‌شمار به همراه دارد.

انسان موجودی است، که اگر به مسائل منفی فکر کند مسائل منفی به طرفش جذب می‌شود و وقتی به مسائل مثبت فکر می‌کند امواج مثبت به طرفش جذب می‌شود. وقتی به ناامیدی فکر می‌کنیم امواج ناامیدی به طرف ما جذب می‌شود و همینطور اگر به خوشحالی و شادی فکر کنیم امواج شادی به طرف ما جذب می‌شوند این یک سیستم است و فرکانس انسان است. ما اعتقاد داریم که نیروهایی غیر از ما وجود دارند. کافی است به امواج منفی فکر کنیم تمام امواج منفی می‌آیند و ما را جذب می‌کنند. شروع می‌کنند به القا کردن مسائل منفی. «و نفس و ما سواها و فالهمها فجورها و تقواها» و الهام می‌شود ناامیدی، ترس، دشمنی ،کینه، نفرت و... و تبدیل به انواع و اقسام مریضی‌ها و ناراحتی‌ها می‌شود ‌. پس این خیلی مهم است که ما به  چه چیزی فکر می‌کنیم. و همینطور مهم است، که در گذشته باشیم یا در آینده  و یا در زمان حال زندگی کنیم. در کل در سیستم حیات هیچ چیز از بین رفتنی نیست. همه چیز بقا دارد. ظلم به انسان برمی‌گردد. امکان ندارد انسانی ظلم کند و به خودش برنگردد.

در مورد امواج: هرچه امواج سنگین‌تر باشند، در جهان فیزیک هستند و هرچه سبک‌تر و تمیزتر باشند، به جهان بالا عروج می‌کنند. ما اگر نور را در نظر بگیریم؛ آتش نور دارد و لاستیکی را هم که آتش بزنیم باز نور دارد ولی نوری که لاستیک آتش گرفته دارد همراه با دود است و دود آن غلیظ است و در سطح پایین می‌ماند ولی نوری که تصفیه و پالایش شده باشد سبک می‌شود و به بالا می‌رود. هرچه روح انسان و روان انسان پالایش شود می‌تواند به مراحل بالا عروج کند. وقتی انسان امواجش مثل امواج لاستیک دودی باشد هم دودها را جذب می‌کند و هم در سطح پایین می‌ماند؛ ولی اگر امواجش تمیز ،ظریف، روشن و همراه با نور باشد امثال خودش را جذب می‌کند.

وقتی ما به غم و غصه و اندوه و ناامیدی و ترس و دشمنی و مسائل منفی فکر کنیم همه آنها جذب ما می‌شوند و همه وجود ما را فرا می‌گیرند ولی اگر به بالا فکر کنیم امواج مثبت را می‌گیریم. مهم این نیست که ما کجا هستیم و کی هستیم؛ مهم این است که چگونه فکر می‌کنیم. فکر ما وضعیت ما را به وجود می‌آورد مسیر روحی و روانی ما را به وجود می‌آورد پس خیلی باید مراقب افکارمان باشیم. شما هرچه افسرده باشید و به افسردگی فکر کنید افسرده‌تر می‌شوید، باید مسائل منفی را از خودتان دور کنید وگرنه گریبانتان را می‌گیرند. وقتی فکر منفی می‌آید باید از آن عبور کرد و به چیز دیگری فکر کرد و آنها را رها کرد. اگر به گذشته نگاه کنیم  از آنها جز خواب و خیال چه اثری مانده است.

در ادامه آقای مهندس فرمودند: انگار همین دیروز بود درمان اعتیاد یک چیز غیر ممکن بود؛ اما ما آن را ممکن ساختیم، درمان چاقی و درمان سیگار نیز جزو غیر ممکن‌ها بود و ممکن شدند و خیلی چیزهای دیگر که جز غیر ممکن‌ها بودند و ما آنها را ممکن کردیم. خود کنگره کسی روی آن حساب نمی‌کرد ولی الان مراکز علمی همه روی کنگره حساب می‌کنند.

عیسی مسیح مردگان را زنده می‌کرد؛ منظور این نبود که فقط مرده‌ای را زنده کند؛ منظور این بود که انسان‌هایی که در جهل و ناآگاهی بودند آنها را به بیداری می‌رساند. زنده کردن مردگان یعنی دوباره احیا کردن. کار ما در کنگره دوباره احیا کردن است. «جمعیت احیای انسانی کنگره ۶۰». خیلی از ماها از مردگان هم بدتر بودیم همه چیزمان را از دست داده بودیم و چیزی نداشتیم؛ نه از نظر مالی و نه از نظر معنوی، عین یک مرده متحرک بودیم. خداوند در قرآن می‌فرماید: اگر یک نفر را احیا کنید انگار تمام جمعیت کره زمین را احیا کرده‌اید. اگر یک نفس را بکشی انگار تمام نفس‌ها را کشته‌ای. اگر یک نفس را احیا کنی انگار همه آدم‌ها را احیا کرده‌ای. احیا شدن مثل این است که، شخصی که با مرده هیچ فرقی ندارد و انگار همه چیز را فراموش کرده و قبلاً هم شرایط خیلی خوبی داشته؛ ولی الان کارتن خواب شده است، با مدرک تحصیلی خیلی بالا و او این تحصیلات و دانش و آن فهم را همه یک جایی جا گذاشته است؛ ولی دو مرتبه آن را به او برمی‌گردانی، این می‌شود، احیا کردن و زنده کردن مردگان.

در مورد برخورد با مشکلات و سختی‌ها: یک زمانی هست که انسان کاری را انجام می‌دهد ولی به دیوار بسته می‌خورد وقتی به مشکل بر می‌خورد، آرزوی مرگ میکند؛ چون راه را بسته می‌بیند. راه مسدود نیست ما خیال می‌کنیم راه بسته است. همه درها بسته نیست ما باید از فکر خودمان استفاده کنیم و درهای باز را پیدا کنیم. گاهی اوقات انسان به مرحله‌ای می‌رسد که احساس می‌کند، کاری از او بر نمی‌آید. به  مرحله‌ای می‌رسد که ناتوانی خود را بیان می‌کند و می‌گوید خدایا دیگر نمی‌توانم! طاقت ندارم! ولی باز هم باید به تلاش خود ادامه دهد.

در تمام شرایط و بحران‌ها باید پیش رفت. وقتی پیش بروی می‌توانی ابرهای تیره را کنار بزنی و برای حل بحران و مشکل باید از قدرت تفکر خودمان استفاده کنیم تا راه را پیدا نماییم .همان طور که در وادی اول می خوانیم: با تفکر ساختارها آغاز می‌گردد و بدون تفکر آنچه هست رو به زوال می‌رود. 

 در آخر اینکه دشمنی اصولاً بر مبنای جهل و نادانی است و بر روی آگاهی و دانش نیست و کسانی که بر دشمنی پافشاری می‌کنند، بر جهل خودشان پافشاری می‌کنند. میوه دشمنی رنج بیشمار است. دوستی و محبت برای انسان آرامش و صلح به ارمغان می‌آورد.

نویسنده: راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم)

ویرایش: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر فرزانه (لژیون اول)

ویراستاری و ارسال: همسفر لیلا نگهبان سایت

همسفران نمایندگی دزفول

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .