دهمین جلسه از دوره چهل و سوم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی دانیال اهواز به استادی راهنما همسفر الهام، نگهبانی همسفر فریبا و دبیری موقت همسفر فاطمه با دستور جلسه «آداب و معاشرت، ادب و بیادبی، تعادل و بیتعادلی» روز دوشنبه ۱۹ خرداد ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
خیلی خوشحالم که امروز در این جایگاه هستم؛ تا از شما عزیزان آموزش بگیرم. با وجود اینکه درمان فوق ترک و تعادل فوق درمان است؛ زمانی که یک مصرف کننده وارد کنگره میشود، کاملا وسط یک توهم است؛ ولی وقتی میآید و سفر خود را شروع میکند با قوی کردن جهانبینی با نشستن در لژیون، شرکت در کارگاه و خدمت گرفتن، کمکم تعادل خود را به دست میآورد. در کنار یک مسافر همیشه همسفری وجود دارد و به خاطر تخریبهایی که در آن بوجود میآید ممکن است آن فرد تعادل خود را کاملا از دست داده باشد. من هم جزو همان همسفرانی بودهام، که در کنار مسافرم به یک انسان بیتعادل تبدیل شده بودم و در مقابل یک حرف کوچک که شاید هیچ حرف دیگری پشت سر آن حرف نبود کاملا بهم ریخته میشدم و حالم دگرگون میشد. این در مورد کنگرهست؛ ولی خارج از کنگره اینچنین مسئلههایی وجود دارد. فقط مسافران نیستند که با مصرف کردن مواد تبدیل به انسان بیتعادل میشوند، بلکه هر فردی که دچار افراط و تفریط شود و هر چیزی که زیادهروی در آن باشد به نظر من انسان را بیتعادلی میکند. انسانهای زیادی هستند که مال و ثروت زیادی دارند و کل عمرشان سعی میکنند اموال و ثروت جمعآوری بکنند و یا کسانی هستن که به فکر خوشگذرانی و تفریح هستند و از زیر بار مسئولیت خانه، خانواده و فرزندانشان کاملا بیخبرند و در اصل انسانهای بیتعادلی هستند. آقای مهندس میفرمایند: انسانی که مصرف کننده و شلخته باشد؛ ولی با ادب باشد را ترجیح میدهد به آدمی که ثروتمند باشد، شخصیت اجتماعی داشته باشد؛ ولی ادب نداشته باشد.
من خودم این قضیه را حس کردم، ماه گذشته مشکلی برای مادرم پیش آمد و مجبور بودم از این دکتر به آن دکتر بروم به خاطر مشورتهایی که باید در مورد عملش انجام میدادم. من برای عمل خیلی میترسیدم و خیلی مرا ترساندند و میگفتند: طول عمر مادرت شش ماه است و باید برای هر اتفاقی خودت را آماده کنی. اگر واقعا آموزشهای کنگره نبودند نمیتوانستم آن ماه را تمام کنم و به انتهای ماه برسم؛ واقعا این آموزشهای کنگره بودند که هر جایی که کم میآوردم صحبتهای آقای مهندس در ذهنم میآمد که همیشه خدایی هست و توکل کردم و نتیجهای که در نهایت به اراده انسانها نیست. زمانی که عمل مادرم تمام شد، دکتر از اتاق عمل که بیرون آمد، بلافاصله دنبالش راه افتادم، با آن استرس پشت در اتاق عمل و حال بدی که داشتهام چهارده پله همزمان با هم رفتیم پایین و دکتر نحوه عمل مادرم را توضیح میداد و من وقتی رسیدم یک لحظه جلوی دکتر ایستادم و گفتم: آقای دکتر شما ۱۴ تا پله پایین آمدید و من هیچ یک از حرفهای شما را نفهمیدم و فقط یک دقیقه اینجا باایستید و به من توضیح دهید که من چه کاری باید انجام دهم؟ عمل مادرم به کجا رسید؟ و آن موقع بود که با یک عملکرد خیلی بد از دکتر مواجه شدم. اینجا بود که آموزشهای کنگره و صحبتهای آقای مهندس در مورد ادب و کسی که با ادب باشد، درست تربیت شده، آموزش دیده باشد و به وسیله تفکر درست جلو برود و در مسیر مستقیم هیچ وقت نه خودش تعادلش از دست داده و نه اجازه میدهد کسی تعادلش را از بین ببرد. همینطور که در آن موقعیت آقای دکتر برخورد بدی کرد؛ ولی من همان لحظه سکوت کردم و گریه کردم. تنها کاری که میتوانستم انجام دهم گریه بود.
در مورد آداب و معاشرت خوب این از زمان خردسالی؛ وقتی که اول با یک خانوادهای آشنا میشویم، انسان الگوپذیر است و هر چیزی را یاد میگیرد بعد وارد اجتماع میشود، دوران مدرسه، با آدمهای زیادی برخوردار میکند و یکسری چیزها را یاد میگیرد؛ مثل اینکه به بزرگترها احترام بگذارد، وارد حریم شخصی هر کسی نشود، جلوی بزرگتر پا دراز نکند و خیلی چیزهای دیگر را یاد گرفتیم؛ ولی وقتی من به کنگره آمدم فکر میکردم خیلی چیزها را بلدم، با آمدنم فهمیدم که چقدر من هیچ چیز بلد نیستم، از آداب معاشرت و از نحوه غذا خوردن که آقای مهندس میفرمایند: صدای قاشق چنگال سر سفره نباید شنیده شود، از مهمان داری و مهمان بودن؛ اینکه چگونه میزبان یک مهمانی باشیم و اولین نفر سر سفره بنشینیم، آخرین نفر از غذا خوردن دست بکشیم؛ اینکه موقع راه رفتن با مسافرم این مشکل را داشتم، همیشه جایی میرفتیم، ایشان جلو حرکت میکردند و من هم پشت سرشان، میگفتم: تو هیچ وقت به من احترام نمیگذاری و من اینجا فهمیدم، آقای مهندس فرمودند: اول آقا باید حرکت بکند و بعد خانم و فرمودند که چقدر خوب که آدم اینها را یاد بگیرد. در مورد اینکه کی، کجا و چطور صحبت کنیم. در ورود به کنگره اول ظاهر افراد درست میشود. در کنگره همیشه آموزشها بروز هستند و هر روز آپدیت میشویم و انشاالله که باشیم، بمانیم و همچنان این آموزشها را دریافت کنیم.
.jpg)
مرزبان کشیک: همسفر زهرا، مسافر مهدی
عکاس: همسفر لیلا رهجو راهنما همسفر زهره (لژیون دهم)
تایپیست: همسفر سارا رهجو راهنما همسفر زهره (لژیون هفتم)
ویراستاری و ارسال: همسفر ملیکا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دانیال اهواز
- تعداد بازدید از این مطلب :
161