English Version
This Site Is Available In English

قبلاً عاشقانه قلیان را دوست داشتم

قبلاً عاشقانه قلیان را دوست داشتم

جلسه هشتم از دوره چهل‌و‌یکم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی ابوریحان با استادی راهنما ویلیام همسفر مریم، نگهبانی همسفر زهره و دبیری همسفر زینب با دستور جلسه «آداب معاشرت، ادب و بی‌ادبی، تعادل و بی‌تعادلی» ساعت ۱۶:۰۰ روز سه‌شنبه ۲۰ خردادماه ۱۴۰۴ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:

خدا را شاکرم که این فرصت را به من دادند تا در این جایگاه خدمت کنم. از راهنمای خوبم، خانم سمیه، تشکر می‌کنم که به من اجازه دادند تا در این جایگاه حضور داشته باشم. دستور جلسه‌ی این هفته شامل سه بخش است. این سه بخش از هم جدا نیستند و به‌صورت زنجیره‌وار به هم متصل‌اند: آداب معاشرت، ادب و بی‌ادبی، و تعادل و بی‌تعادلی. کلمه‌ی «آداب» جمع کلمه‌ی «ادب» است، و شخصی که آداب را می‌داند و رعایت می‌کند، مودب نامیده می‌شود. در واقع، می‌توان گفت کسی که تعادل دارد، شخص مودبی است و آداب معاشرت را می‌داند. اصولاً انسانی که تعادل ندارد، نمی‌تواند آداب، معاشرت یا قانون را بلد باشد. من، مریم، وقتی وارد بعد انسانی می‌شوم باید بدانم که هر چیزی آداب خاص خودش را دارد. در هستی، چیزی نیست که بدون آداب یا قانون باشد و من باید این را یاد بگیرم؛ از ریزترین مسائل تا درشت‌ترین مسائل. چند مثال عرض می‌کنم: راه رفتن، مهمانی رفتن، مهمانی گرفتن، حرف زدن؛ همه‌ی این‌ها آداب خاص خودشان را دارند. حتی راه رفتن ساده هم آداب دارد. من به دخترهایم همیشه آموزش می‌دهم که هنگام راه رفتن قوز نکنند، تنه‌شان را صاف نگه دارند و پاهایشان را روی زمین نکشند تا صدای کتانی‌شان شنیده نشود. در مهمانی رفتن یا گرفتن نیز باید آداب را رعایت کنیم. به‌عنوان مهمان وقتی جایی دعوت می‌شوم، نباید موقع کشیدن غذا از میزبان پیشی بگیرم. برعکس، اگر میزبان هستم، باید بعد از مهمان غذا بکشم تا احساس معذب بودن نداشته باشد.

حرف زدن هم همین‌طور است؛ مثلاً اینکه از چه ضمیری استفاده کنم. نوع ارتباط من با راهنما، رهجو، والدین، فرزند و... هرکدام قوانین خاص خود را دارد. طرز صحبت من با راهنمایم با طرز صحبت من با فرزندم یکسان نیست. از ضمیر و افعال خاصی استفاده می‌کنم. آقای مهندس می‌فرمایند: وقتی یک بزرگ‌تر و کوچک‌تر با هم برخورد می‌کنند، این کوچک‌تر است که باید سلام بدهد و اجازه ندارد دستش را برای دست دادن یا آغوش باز کند. در کنگره، اگر فردی شال خدمتی دارد یا بزرگ‌تر است، اوست که دست یا آغوشش را پیش می‌آورد. در غیر این صورت، با یک سلام با سر اکتفا می‌شود. این تفاوت، بخش مهمی از آداب است. در بیرون از کنگره برعکس است؛ اگر من با بزرگ‌تری برخورد کنم و دستم را دراز نکنم یا برای آغوش پیش نروم، ممکن است آن را بی‌ادبی بدانند. اما در کنگره دقیقاً برعکس است. همه‌ی این‌ها بخشی از آدابی است که باید بدانیم و رعایت کنیم. آداب، بسیار مهم و ظریف است. یکی از بزرگ‌ترین جلوه‌های بی‌ادبی و بی‌تعادلی، ورود به حریم شخصی دیگران است؛ مثلاً اینکه من به خودم اجازه بدهم گوشی یا وسایل شخصی فرزند یا همسرم را چک کنم و به این رفتار برچسب نگرانی و تربیت بزنم. بگویم چون مادر هستم و مراقبم، پس حق دارم کنترل کنم. این رفتار بی‌ادبی است، حتی اگر نیت من خیر باشد.

وقتی سنم کمتر بود، شاید حدود ۱۵ یا ۱۶ سال پیش، تازه ازدواج کرده بودم. آن زمان گاهی وسایل شخصی مسافرم را می‌گشتم و اتفاقاً چیزی که دنبالش بودم را پیدا می‌کردم، اما حال خودم خراب می‌شد. تجسس، چیزی جز حالِ خرابی ندارد. در کنگره، تجسس یک ضد ارزش است و باید آن را کنار گذاشت. ما دو جمله را در کنگره بارها می‌شنویم: «درمان فوق ترک است» و «تعادل فوق درمان است». یعنی کنگره فقط مکانی برای ترک یا حتی درمان اعتیاد نیست؛ کنگره جایی است برای رسیدن به تعادل. ما در کنگره مثلث درمان داریم: جسم، روان، جهان‌بینی. جسم و روان طی ۱۱ ماه به تعادل می‌رسند، و در این مسیر، به همان میزان که از مصرف مواد کم می‌کنیم، باید به جهان‌بینی اضافه کنیم. چگونگی افزایش جهان‌بینی بستگی به این دارد که آموزش‌ها را چگونه در زندگی‌مان به‌کار بگیریم. من در سفر نیکوتین، به تعادل رسیدم. تعادل از پایداری می‌آید. موفقیت کنگره نیز دقیقاً در همین نکته نهفته است.

قبلاً عاشقانه قلیان را دوست داشتم، اما اکنون اگر آن را ببینم، نه نسبت به آن دافعه دارم و نه جاذبه؛ یک حس خنثی دارم، و این یعنی پایداری، یعنی تعادل. در کنگره، هیچ انسانی بد نیست؛ اگر کسی بدی می‌کند، از روی ناآگاهی و جهل است. اگر کسی به من بدی کند، سعی می‌کنم درون خودم آن را حل کنم و با خودم بگویم این فرد از روی نادانی این کار را کرده. این باعث می‌شود از کسی متنفر نشوم، از کسی بدم نیاید. بارها برای من پیش آمده که حرفی از کسی شنیده‌ام و رنجیده‌ام؛ همان لحظه ناراحت می‌شوم، اما به خودم یادآوری می‌کنم که او از روی ناآگاهی این حرف را زده، نه از قصد بدی. این نگاه، باعث آرامش من می‌شود. آرزو دارم روزی برسد که کنگره جهانی شود و موضوع درمان، به مرحله‌ی انسانی برسد.

اهدا لوح تقدیر اعضای لژیون سردار

مرزبانان کشیک: همسفر سعیده و مسافر رضا
تایپیست: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون چهاردهم)
عکس، ویراستاری‌ و ارسال: همسفر آتوسا رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ابوریحان تهران

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .