آقای امین در سیدی انتقال صفات اینطوری بیان میکند که، مثلت شخصیت متشکل از «احساس امنیت، احساس شایستگی و احساس معصومیت» است.
شخصیت، همان باور انسان نسبت به موجودیت خودش است. نقطه مقابل شخصیت میشود عدم داشتن تعادل، آرامش و تخریب تمام حسهای خوبمان که آقای امین مثلث تخریب را اینگونه تعریف کردند: داشتن احساس بیلیاقتی، احساس گناه و تهدید.
وقتی انسان در حال تعادل است، او میتواند حتی با دانایی اندک از داشتههایش استفاده کند. زمانیکه یک شخص تنها به مدارک قاب شده روی دیوارش میبالد، نشانه بیلیاقتی شخص است.
توانایی که در وجود انسان است، امکان بهرهمند شدن از زندگی را فراهم میکند. حالا اگر انسانی که مجموعه تواناییها است، باور کند ۵۰ درصد یا ۷۰ درصد تواناییهایش بکار نمیآید و یا این تواناییها کار نمیکند یا جزء تواناییهایش نیستند، این انسان از زندگیکردن محروم میشود و خیلی چیزها را نمیتواند دریافت کند.
احساس گناه هم خیلی قوی است؛ کسانی که این احساس را دارند، همیشه دنبال متهم میگردند؛ مثلاً میگویند تقصیر فلانی بود که چنین شد. کسی که دیگران را محکوم میکند، ابتدا خودش را بهصورت کامل محکوم کرده، بعد دیگران را محکوم میکند؛ چرا؟ چون هر چیزی اول باید ظرف خودش را پر کند تا لبریز شود.
اگر هم مسئلهای وجود نداشته باشد، در گذشته موضوعی را پیدا میکند و درباره آن صحبت میکند و همیشه مشغول این کار است. همیشه سایه گناه و محکوم بودن روی شخص است و از این حالت رها نمیشود.
استاد امین میگویند: به نظر من داشتن یکی از این احساسها یعنی بیلیاقتی، گناه و تهدید کافی است که انسان را از مسیر اصلی خارج کند. احساس تهدید را کسانی دارند که همیشه به دنبال قدرت میگردند تا جایگاهی داشته باشند و کسی نتواند به آنها آسیب بزند.
مثلاً اگر بدن من سالم باشد، کسی کاری از من بخواهد اِبایی ندارم و چیزی نمیگویم؛ ولی اگر جایی از بدنم زخم و شکسته باشد، کسی دست بزند داد میزنم و از اینکه نمیتوانم کاری انجام بدهم اوقات تلخی میکنم.
این حسهای ذکرشده دقیقاً در صور پنهان ما هست؛ یعنی گذشت زمان حریف آن نیست و فقط با تغییر اندیشه و تفکر میتواند این زخم پنهان را خوب کند و نیروی عظیمی را از ما میکاهد.
هنگامیکه شخصیت انسان سالم باشد با زندگی و طبیعت میتواند ارتباط خوبی برقرار کند. این موضوع نمیتواند ارتباطی به دانایی داشته باشد. پس انسانهایی با دانایی کم هم میتوانند از این موضوع بهرهمند شوند.
انتقال صفات شامل تمام دستورهای گفتاری، رفتاری و اندیشهای میشود؛ مثلاً وقتی وارد کنگره و لژیون میشویم و راهنما از ما میخواهد که کاری به کار مسافرمان نداشته باشیم همیشه برایم سوال بود که چرا و به چه علت؟ ولی باتوجه به این سیدی فهمیدم که هرچیزی مثل صفت، حس و انرژی قابل انتقال است مثل پول و....
وقتی در فکر و اندیشه من، افکار و اهداف خوبی درحال مرور هستند تمام کائنات و هستی دستبهدست هم میدهند که آن را برای من فراهم کنند؛ چون من امیدوار و منتظر به خیر و خوبی هستم و از طرفی دیگر این حس و انرژی خوب، در جهت صراط مستقیم را میتوانم به دیگران هدیه کنم و شاید جرقهای برای زندگی شیرین و رویایی آنها باشد.
وقتی که فکرم به سمت این میرود که نکند مسافر من گریز زده باشد یا خراب کرده باشد، مسافر من، برای اینکه بتواند به من ثابت کند که، اینگونه نیست مقداری از انرژی و انگیزهاش صرف فکر منفی من میشود و در ادامه سفر، نیرو و انرژی کم میآورد و از سوی دیگر افکار منفی من هم، به او انتقال مییابد و در حین سفر این فکر به سراغش میرود که، تو نمیتوانی سفر کنی و از پای در میآید و او را از ادامه این راه باز میدارد.
درنتیجه این حس و فکر ما هست که میتواند انتخاب کند که، زندگی ما به سمت مسلخگاه برود یا به سمت مرغزار، درنهایت مسئولیت این زندگی و مشکلاتی که الآن داریم، تنها خودمان هستیم و بس، نه کس دیگری.
برداشت من از سیدی:
من از این سیدی یاد گرفتم که مثلث شخصیت از سه ضلع تشکیل شده است که اضلاع آن «احساس امنیت، شایستگی و معصومیت» میباشد؛ هرکدام از این ضلعها آسیب ببیند ما دچار بیتعادلی، ناراحتی و حال بد میشویم.
در مقابل، مثلث تخریب را داریم که اضلاع آن «احساس بیلیاقتی، احساس گناه و تهدید» میباشد که داشتن هرکدام از این احساسها باعث میشود انسان از مسیر اصلی یا همان صراط مستقیم خارج شود و به بیراهه برود.
مورد دیگر اینکه، انتقال صفات به سه روش امکان پذیر است: (۱- روش گفتاری ۲- روش رفتاری ۳- روش پنداری یا اندیشهای)
ما با رفتار، گفتار، اندیشه و فکرمان میتوانیم روی دیگران تاثیر بگذاریم.
نویسنده: همسفر فرشته رهجو راهنما همسفر اعظم لژیون پنجم
ویرایش و ارسال: همسفر فاطمه.ا دبیر سایت
همسفران نمایندگی یحیی زارع میبد
- تعداد بازدید از این مطلب :
75