یازدهمین جلسه از دوره شصت و هشتم کارگاههای آموزشی و خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی ابنسینا با استادی مسافرابوالفضل نگهبانی مسافر امید و دبیری مسافرمرتضی و با دستورجلسه( آداب معاشرت ، ادب و بی ادبی ، تعادل و بی تعادلی) در روز دوشنبه۱۹ خرداد ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷ آغاز بکار کرد.
سلام دوستان ابوالفضل هستم یک مسافر
ازایجنت و نگهبان جلسه سپاسگزارم که استادی این جلسه را به من سپردند .خدا را شکر می کنم که توانستم این جایگاه را تجربه کنم خدمت کنم و آموزش ببینم ،از راهنمای محترم جناب آقای امیر ایمانی تشکر می کنم ، این دستور جلسه شامل حال من می شود چون در دوران مصرف خودم اصلا تعادل نداشتم چه به عنوان یک شخص چه به عنوان یک فرد در جامعه و خانواده و محیط کار ، هیچ آموزش و آگاهی نداشتم که بدانم با همسرم با خواهر و مادر خودم چگونه ارتباط برقرارکنم ، این که من پدر یک فرزندی هستم که باید او را کنترل کنم که کجا می رود خیلی مهم است، جناب مهندس می گوید شما اگر به عنوان یک شخصی که در خانواده زندگی می کنید، همه را بخواهید کنترل کنید ، این کار از بی ادبی می آید ، بی ادبی این نیست که من فحاشی کنم و یا الفاظ ناشایست بیان کنم ، حرمت کنگره شصت هر روز دو بار خوانده می شود ، که می گوید غیبت کردن ، دروغ گفتن علیه کسی سرزنش کردن ، الفاظ ناشایست بیان کردن ، اینها خیلی مهم هستند ، اگر این مطالب در کنگره رعایت نمی شد قطعا هیچ کس به درمان نمی رسید ، اگر ادب را رعایت کنم به درمان می رسم اما اگر ادب رارعایت نکنم ، فرمانبرداری نکنم به درمان نمی رسم ، و این همان بی تعادلی است. کسانی که در اینجا حضور دارند و فرمانبرداری می کنند ، نظم دارند در خانه و محل کار این دستورات را اجرا می کنند به درمان می رسند . بعد از درمان دیگر آن بی تعادلی از کوره در رفتن و پرخاشگری نیست ، زمانی که به تعادل برسیم دیگر تویی در کار نیست وهمدیگر را شما خطاب می کنیم، و این شما گفتن چه در کنگره چه در خانواده و محل کار و حتی رانندگی موثر است ، چرا که شما در حال رسیدن به تعادل هستید ، و این امر باعث می شود شما در هر کجا حتی مجالس باشید تعادل داشته باشید من از جمله افرادی بودم که فقط به دنبال اذیت و آزار دیگران بودم و از این کار لذت می بردم ، و گاهی دوست داشتم خبرهای ناگوار را به دیگران بدهم تا از رنج آنها لذت ببرم ، چون این علم و آگاهی را نداشتم ، آقای مهندس می فرماید ، هیچ انسانی بد به دنیا نیامده ، این نداشتن علم و آگاهی است که باعث میشود انسان دست به اینچنین اعمالی بزند ، و عدم آگاهی باعث از تعادل خارج شدن انسان ها میشود ، جناب مهندس در هر جلسه که برگزار می کند در انتهای جلسه می فرماید که برای رهایی خودمان از جهل و نا آگاهی خودمان که بزرگترین دشمن خودمان است به خدا پناه می بریم . نداشتن آگاهی انسان را از ادب به بی ادبی و از تعادل به بی تعادلی برمی گرداند ، یک انسان مصرف کننده به واسطه مصرفی که دارد ، قرص باشد ، الکل باشد یا مواد ، از تعادل خارج می شود و اختیار خودش را دست می دهد و اختیار را به مواد مصرفی خودش می دهد ، چرا که مواد بیرونی جایگزین مواد درونی شده و باعث بی تعادلی در انسان می شود ، من ابوالفضل زمانی که به کنگره آمدم و روی صندلی نشستم ، اگر راهنمای من به واسطه مصرف مواد از تعادل خارج نمی شد و به بی تعادلی نمی رسید ، اکنون این علم و آگاهی رانداشت که مرا به تعادل برساند و راه درست را به من نشان دهد ، تمام خدمتگزاران کنگره اعم از راهنما ها ایجنت محترم و بقیه خدمت گزار ها به واسطه خدمتی که می کنند ، زوددتر از همه ما ، در کنگره حضور دارند ، و این نظم باید برای همه ما الگویی باشد ، مخصوصا سفر اولی ها ، این نمونه ای از به تعادل رسیدن در انسان است ، و این باعث می شود با مشاهده این عزیزان من رهجو به وظایفم عمل کرده و به تعادل برسم . چندوقت پیش با چند تا از دوستان ، به مسافرت رفتیم ، و آنجا با انبوهی از زباله که ریخته شده بود مواجه شدیم ،من شروع به جمع آوری زباله کردم ، در حد توان ، یکی از دوستان گفت مگر تو آشغال ریختی که حالا داری جمع می کنی ،پاسخ دادم ، درست است من نریخته ام اما من می بینم که اینجا زباله ریخته و وظیفه دارم که در حد توانم به محیط زیست احترام بگزارم ، من اینجا یاد گرفتم که دیگر در هیچ کجا آشغال نریزم ، چه در محیط زندگی چه در خیابان ، من اینجا یاد گرفتم که نگاه خودم را حفظ کنم ، هر جا که باشم ، من در رانندگی عاشق سرعت هستم ، و در زمان بی تعادلی ، در خیابان یا جاده اطرافیانم را با بد رانندگی کردن می آزردم اما الان این کار را نمی کنم ، من زمانی که به ادارات و ارگانی می روم ، کسانی که آنجا هستند برای خود آدابی دارند ، این که من بی هوا بدون اجازه وارد اتاق کسی بشوم ، و با غرور بگویم که تو باید کار مرا انجام دهی ، این کار باعث می شود که طرف مقابل در کار من سنگ اندازی کند و بی جهت کار مرا به تعویق بیندازد ، پس رعایت کردن ادب و نزاکت باعث می شود کار من زودتر و بهتر انجام شود . ادب به من حکم می کند زمانی از تاکسی پیاده می شوم از راننده تشکر کنم و در را محکم نبندم , یا زمانی که به نانوایی می روم از نانوا تشکر کنم ، چون من ابوالفضل به اندازه کافی به همه اطرافیانم آسیب رسانده ام پس وظیفه دارم با احترام به همه سعی در جبران رفتار های گذشته کنم ، در اینجا چه اتفاقی افتاده زمانی که در کنگره به درختکاری می رویم یک ذره آشغال در زمین باقی نمی ماند ، این دقیقا رسیدن به همان علم و آگاهی است ، دقیقا رسیدن از بی تعادلی به تعادل است ، از این که به حرف های من گوش دادید از شما سپاسگزارم .

تنظیم و تایپ : مسافر احسان لژیون بیست و یکم
عکس: مرزبان خبری
نگارنده : مسافر محسن لژیون شانزدهم
- تعداد بازدید از این مطلب :
170