هشتمین جلسه از دوره چهل و چهارم کارگاههای آموزش عمومی کنگره۶۰، با استادی ایجنت راهنما مسافر سعید، نگهبانی مسافر ادیب و دبیری مسافر رامین با دستور جلسه «آداب معاشرت، ادب و بی ادبی، تعادل و بی تعادلی» شنبه هفدهم خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱6:3۰ برگزار شد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
خدا را شاکرم که این اجازه به من داده شد تا در این جایگاه باشم، و بهواسطهی تولد آقا سعید، بهانهای شد تا این فرصت را داشته باشم.
دستور جلسهی امروز چند بخش دارد: آداب معاشرت، ادب و بیادبی، تعادل و بیتعادلی، و بخش دیگر آن تولد سعید عزیز است. در مورد دستور جلسه باید بگویم، از وقتی که به درمان رسیدم و کمی به تعادل دست پیدا کردم، به این نتیجه رسیدم که من آمدهام اینجا تا به آرامش برسم. و اکثر ماها هم برای همین آرامش به اینجا آمدهایم.
بهخاطر عدم تعادل و مصرف مواد، خیلی از رفتارهای نادرست از ما سر میزند. نمیخواهم بگویم که بیرون از اینجا آدمهای بیادب وجود دارند، اما بهدلیل نداشتن تعادل، خیلی از اتفاقهای ناگوار رخ میدهد.
خود من شاهد بودهام که گاهی یک نفر از جلوی ماشین کسی رد میشود، و چنان فحشهایی به هم میدهند که انسان باورش نمیشود، انگار که دنیا به آخر رسیده است. همهی اینها از نبود تعادل نشئت میگیرد. برای اینکه بتوانم به آرامش برسم، باید بتوانم با همسرم، دوستم، همکارم، فرزندم، پدرم و دیگران معاشرت داشته باشم. اصولاً زندگی انسانها با معاشرت شکل میگیرد. اگر نتوانم با دیگران معاشرت داشته باشم، اصلاً نمیتوانم زندگی کنم و این معاشرتها بایستی آدابی داشته باشند. این آداب همان قوانینی هستند که من باید رعایت کنم، تا نه به کسی آسیب برسانم، و نه به خودم.
صحبتهایی که در کنگره میشود، همین واقعیتها را در بر دارد. معاشرت آدابی دارد، قوانینی دارد که من، سعید، باید رعایت کنم. جناب مهندس دژاکام برای این دستور جلسه یک سیدی دادهاند. من قبلاً شاید فکر میکردم که آشغال انداختن از ماشین به بیرون کار زشتی نیست؛ اما حالا فهمیدهام که این کار بیادبی است، و از عدم تعادل من نشئت میگیرد.
حتی آداب غذا خوردن، یا اینکه وقتی وارد جمعی میشوی، چگونه رفتار کنی، همهی اینها نکات ریز اما بسیار مهمی هستند. مثلاً در کنگره برای استاد جلسه مقرر شده که فقط پنج دقیقه صحبت کند. من باید این آداب، قوانین و قواعد را رعایت کنم. اگر رعایت نکنم، در حق دیگران اجحاف کردهام و حقشان را ضایع میکنم.
.jpg)
تمام اینها مجموعهای هستند که زندگی منِ سعید را میسازند. نکات سادهای که اگر آنها را رعایت کنم، نه به کسی آسیبی وارد میشود، و نه به خودم.
و این «آسیب» موضوع بسیار مهمیست، چون گاهی یک حرف میتواند مسیر زندگی یک نفر را تغییر دهد.
وقتی در کنگره از آدابی صحبت میشود که سفر اولیها نباید با یکدیگر رفتوآمد و معاشرت داشته باشند، دقیقاً به همین نکته اشاره دارد. منِ سفر اولی، ندانسته ممکن است حرفی به سفر اولی دیگر بزنم که مسیر زندگی او را تغییر دهد، و خدا میداند که آن فرد چه زمانی دوباره میتواند برگردد.
این آداب باید رعایت شود. در تعادل است که ادب ما شکل میگیرد، و این ادب است که انسان را به بزرگی میرساند. ادب جایگاه انسان را در هر مرحله، در هر مقطع و در هر جامعهای مشخص میکند و نشاندهندهی شخصیت آن فرد است.
من بیشتر از این صحبت نمیکنم و سعی میکنم از صحبتهای عزیزان استفاده کنم.
امروز تولد سعید عزیزمان است که خودش را هم معرفی کرد. سعید عزیز در رابطه با سفرشان توضیح خواهند داد. با اینکه شاید بیرون از کنگره چندین نفر زیر دست ایشان کار میکنند و جایگاه اجتماعی بالایی دارد، اما به معنای واقعی، دستور جلسهی امروز برازندهی ایشان است. او بهمعنای واقعی رهجوییست که آداب را رعایت میکند. منِ سعید وقتی که سفر میکنم، گاهی که کمی جلوتر میروم و سفر دومی میشوم و شال به گردنم میاندازم، ممکن است فکر کنم که دیگر خودم هستم و خودم! اما آن جایگاه و احترام پیشکسوت، احترام راهنما و رعایت آنها بسیار مهم است.
آقا سعید از این قاعده مستثنا نیست. واقعاً بهعنوان یک رهجو کار خودش را بهخوبی انجام میدهد. ایشان آخرین جایی که میخواست اثبات کند که به نتیجه نمیرسد، همین کنگره بود. اما آمد و با خواست خودش، به درمان و جایگاه رسید.
شال راهنمایی گرفت و دورهی مرزبانی را گذراند. امیدوارم جایگاههای بالاتر را نیز تجربه کند. به ایشان تبریک عرض میکنم، به خانواده محترمشان تبریک میگویم، به دختران گلشان و همچنین به رهجویان عزیز ایشان تبریک میگویم. امیدوارم این رهجو بودن در کنگره برای همهی ما اجرایی شود. چرا که همین رهجو بودن ما را به مقصدی که مد نظرمان است میرساند و به آن آرامش که باید برسیم.
وقتی احساس کنم که استاد شدهام، دیگر کارم تمام است.
من بیشتر از این صحبت نمیکنم.
ممنونم که به صحبتهای من گوش دادید.
خلاصه سخنان راهنما، مسافر سعید:
سلام دوستان، خیلی خوشحال و سپاسگزارم که امروز در کنار شما عزیزان هستم. امیدوارم که تولد من حاوی پیامی باشد برای شما؛ چرا که تا خودم پیامی نگیرم، نمیتوانم پیامی به دیگران منتقل کنم.
از لطف و محبت دوستان بابت تعاریفی که از من کردند ممنونم، اما واقعیت این است که خودم را لایق این حجم از تعاریف نمیدانم. حقیقت این است که امروز هم پس از مشارکت دوستان، متوجه شدم گرهای که روز اول ورودم به کنگره داشتم، هنوز هم بخشهایی از آن با من همراه است.
یکی از بزرگترین فشارهایی که در زندگی من وجود داشت، پنهان کردن اعتیاد بود. این پنهانکاری انرژی زیادی از من میگرفت. در دوره نوجوانی، در شهر اراک و در دبیرستان، وارد جمعی شدم که آغاز مصرف من همانجا رقم خورد. از همان ابتدا هم قبول نداشتم که مصرفکنندهام و سالها در توهم "قطع مصرف" و نه "درمان" به سر میبردم. حتی زمانی که به کلینیک میرفتم یا ترکهای موقتی میکردم، نه تنها بهتر نشدم بلکه مصرفم بیشتر و متنوعتر هم شد؛ از متادون تا هروئین.
.jpg)
در سال ۱۳۹۸، لطف خدا شامل حال من شد و به کنگره آمدم. همان ابتدا، بهدلیل مصرف هروئین، اعتماد اطرافیانم را از دست داده بودم. دوستی به من گفت: "من نمیتوانم به تو اعتماد کنم" و این حرف در ابتدا مرا آزار داد، اما بعدتر فهمیدم راست میگوید. من واقعاً داشتم جیب خودم را میزدم، نه کسی دیگر را.
همیشه به همسرم میگفتم: "من معتاد به دنیا نیامدم، اما معتاد از دنیا خواهم رفت." اما کنگره آمد تا این باور را در من تغییر دهد. مهندس همیشه میفرمایند: انسان مثل بالنی است که اگر بخواهد اوج بگیرد، باید کیسههای اضافهاش مانند کبر، حسد، بخل و... را رها کند. اما بند اصلی که مانع پرواز میشود، همان بند اعتیاد است. اگر آن باز نشود، هیچکدام از کیسهها هم رها نمیشوند.
یادم هست در شب سوم سفرم، وقتی از راهنمای عزیزم، آقا سعید، تقاضای کمک کردم، تنها این جمله را گفتند: "هر گلی زدی، به سر خودت زدی." و من دقیقاً همانجا بود که شروع کردم به پذیرش مسئولیت خودم.
امروز، شاکر خدایم هستم برای حضور در کنگره. این مسیر، مسیر برکت و روشنی است. "انجام کار درست بهصورت مستمر" کلید موفقیت در کنگره است.
در پایان، تشکر میکنم از جناب مهندس دژاکام و خانواده گرامیشان، از راهنمای عزیزم، آقا سعید، که هم با گفتار و هم با عملشان الگوی من بودند، از همسر و همسفر عزیزم که همیشه در کنار من ایستادند و از همه خدمتگزاران، مرزبانان، راهنمایان، و اعضای پیشکسوت این راه.
امیدوارم روزهای بهتری را در کنار هم بسازیم. ممنونم که به صحبتهایم توجه کردین.
ضبط وتایپ: مسافر اکبر،مسافر سپند
عکس: مسافر مسلم
ارسال: مسافر حمید
ویرایش : مسافر حسام(گروه سایت نمایندگی لوئی پاستور)
- تعداد بازدید از این مطلب :
284