English Version
This Site Is Available In English

سیگار حس انسان را آلوده می‌کند

سیگار حس انسان را آلوده می‌کند

جلسه چهاردهم از دوره چهل‌ و سوم جلسات آموزشی‌ خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی خمین با استادی مرزبان مسافر حیدرعلی، نگهبانی مسافر محسن و دبیری موقت مسافر عباس با دستور جلسه " دخانیات (سیگار، قلیان، ناس، پیپ، ویپ)" سه‌شنبه۱۳ خردادماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ شروع به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان حیدرعلی هستم یک مسافر؛ 

از نگهبان و دبیر عزیز و آقای مهران ایجنت محترم که اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم و از شما آموزش بگیرم متشکرم. دستور جلسه امروز سیگار است. آقای مهندس در لایو روز چهارشنبه راجع به این موضوع صحبت کردند، سیگار قلیان و تنباکو مضرات زیادی دارند و روی این موضوع تأکید کردند، سیگار ماده خطرناکی است که اول به ریه آسیب می‌رساند. من ۳۰ سال سیگار کشیدم، دیگر نفس هایم به آخرش رسیده بود شب‌ها خر و خر می‌کردم خانومم از خواب بیدار می‌شد و دردسرهای زیادی کشیدیم. زمانی که پایم به اینجا باز شد و بستری که مهندس با آموزش‌های ناب برای ما حاضر کردند که سیگار و مواد چه ضرر هایی دارند من این‌ها را نمی‌دانستم.

چطور شد که من این‌ها را درمان کردم؟ وقتی مشاوره شدم به لژیون سیگار آمدم زمانی که در تاریکی بودم چشم گفتن بلد نبودم اگر پدرم چیزی می‌گفت سرم را پایین می‌ آوردم و چشم گفتن را بلد نبودم و اینجا یاد گرفتم که هرچه راهنما گفت بگویم چشم و اجرا کنم تا به درمان برسم؛ از بالا دستی‌ها و سفر دومی‌ها که صحبت می‌کردند من هم یاد گرفتم و زمانی که یک رهجو می‌آید و در لژیون می‌نشیند اگر کلمه چشم گفتن را یاد بگیرد و با تصمیم راهنما بعد از دو ماه برود در لژیون سیگار قرار بگیرد حتماً به درمان و حال خوش می‌رسد. اگر چشم گفتن را مثل من یاد بگیرد هم به درمان مواد می‌رسد و هم به درمان سیگار می‌رسد. حالا این سیگار چه مضرات بدی دارد؟ من خودم متوجه نمی‌شدم و یکی اینکه حس انسان را آلوده می‌کند و مزه و بوی غذا را در این سی سال نمی‌فهمیدم، زمانی که به درمان سیگار رسیدم فهمیدم مزه غذا چی هست و وقتی به درمان رسیدم از این هستی لذت می‌برم، خانم من چون آسم دارد در زمان درمان سیگار هر روز از اینجا که به خانه می‌رفتم می‌گفت خدا پدر مهندس را بیامرزد چون دو سال کنگره می‌آمد و آشنایی داشت زمان گذشته قلیان می‌کشید آسم شدیدی دارد الآن تحت درمان است و از این پله‌ها نمی‌تواند بالا بیاید و این‌ها از مضرات سیگار و قلیان است.

یکی از لذت‌هایی که در خانواده می‌بردم زمانی که به خانه می‌روم با یک حس خوب می‌روم این حس از کجاست؟ من دیگر سیگار نمی‌خواهم و بابت مواد و سیگار هم پولی نمی‌دهم. وقتی می‌خواستم بروم سر کار یا صحرا یا در شب باید مغازه‌ها را دنبال سیگار بگردم چون من شب‌ها می‌کشیدم و روزها خواب بودم و مردم شب می‌خوابیدند و من بیدار بودم و روزها سر کار بودم و من خواب بودم، این برای من زندگی نبود. آلان فهمیدم زندگی چیست و هرچه از دست داده بودم در این ۴ سال به دست آوردم با سعی و کوشش که خودم کردم. آقای مهندس می‌گوید درمان سیگار با روش DST با آدامس نکوتین جویدنی است و درمان آن راحت است، سه روز سختی دارد سه روز در لژیون سیگار بودم آقا تقی راهنمای من بود به شهر رفتم و کار داشتم مردم را با سیگار می‌دیدم اعصابم به هم ریخت به آقا تقی زنگ زدم گفتم که من آلان می‌خواهم سیگار بکشم او به من گفت که اگر انسان بخواهد چیزی را به دست بیاورد باید چیزی را از دست بدهد. گفت سه روز دیگر تحمل کن در این سه ماه آینده هر چقدر میخواهی آدامس مصرف کن، راهنما در لژیون سیگار می‌گوید تا سه ماه هر موقع هوس سیگار کردی یک قطعه آدامس بخور. آقای مهندس می‌گوید خداوند قدرتی به انسان داده که قادر است هواپیما بسازد، هستی را گلستان کند، انسان می‌تواند.

امضای خداوند روی تمام این شکوفه‌ها و گل‌ها در بهار هست باید خدا را بشناسیم مهندس می‌گوید انسان در حلقه‌های بعدی هزاران هزار سال طول می‌کشد که سیگارش را ترک کند پس ما باید به راهنما ایمان بیاوریم، مثل این است که ایمان به خدا و قرآن آورده باشیم. هستی که ما را آفرید این ریه را سالم آفرید و بدن ما همه چیز تولید می‌کند. تریاک ۲۵ ماده دارد که بدن آنها را تولید می‌کند چرا وقتی که سالم بودیم و نمی کشیدیم اینقدر خوشحال بودیم و می‌خندیدیم؟ من ۳۰ سال به لبم خنده نبود از خودم متنفر بودم به خاطر سیگار و مواد بود. ۵۰ بار من سیگار را ترک کردم صبح کنار می‌گذاشتم و غروب دوباره می‌کشیدم هر موقع می‌کشیدم می‌گفتم عجب لذتی دارد. بدن شما خودش تولید می‌کند و شما آن را بسته بودید که من یادم نمی آید اصلاً سیگاری بودم. آقای مهندس می‌گوید انسان با قدرت است من اگر حرکتی نکرده بودم و اینجا نیامده بودم حالا اصلاً نبودم، من چند تا رفیق داشتم در این چند سال که من می‌آیم کنگره از بین رفته‌اند و یکی از بستگان آنها گفت حیدرعلی اگر تو هم نرفته بودی از بین رفته بودی و من قبول کردم. من و خانمم می‌دانستیم سیگار از لب من نمی‌افتد از خدا می‌خواستم که کمک کند و جایگاهی داشته باشم و خودم هم خواستم.

ممنونم که به صحبت‌های من گوش دادید.

نویسنده و تایپ مطلب: مسافر حسین از لژیون چهارم 

ویراستار: مسافر حمید 

عکس، تنظیم و بارگذاری: مسافر حجت 

مرزبان خبری: مسافر محمد 

گروه سایت مسافران نمایندگی خمین 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .