جلسه ششم از دوره بیست و هشتم سری کارگاههای آموزشی خصوصی مسافران کنگره ۶۰ نمایندگی اروند آبادان، با استادی مسافر رضا، نگهبانی مسافر محسن و دبیری مسافر امید با دستور جلسه «دخانیات ( سیگار، قليان، ناس، پیپ، ویپ ) » سهشنبه ۱۳ خرداد ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:
سلام دوستان رضا هستم یک مسافر
من بهشخصه کسی بودم که میگفتم: «ترک سیگار برای من غیرممکن است».
بهطور عاشقانهای سیگار میکشیدم؛ سیگار را دوست داشتم. این وضعیت تا مقطعی ادامه داشت تا به جایی رسیدم که اثر منفی روی من گذاشت: از لحاظ فیزیکی خسته شده بودم. وقتی نزد دکتر رفتم، فقط به من گفت: «باید سیگار را ترک کنی!» اما راهش را نشانم نداد که چطور میتوانم ترک کنم. خداراشاکرم که به واسطهی مواد مخدر با کنگره آشنا شدم و سیگارم را درمان کردم.
در سفر اول، درمان سیگار خیلی راحتتر است. آقای مهندس هم این را میگویند؛ چون OT میتواند تخریبی که سیگار ایجاد کرده (و بسیار پنهان و غیرقابلمشاهده است) را پوشش دهد و درمان کند. در سفر دوم، درمان سختتر است. من درمان سیگار را در سفر اول تجربه کردم؛ بهترین و شیرینترین سفر! چون فرمانبردار راهنمای خود بودم و هرچه میگفت، انجام میدادم. همهچیز را دقیق و گامبهگام اجرا کردم و این برایم بسیار لذتبخش بود. لذتبخشترین قسمت، زمانی بود که درمان سیگار را شروع کردم: حس میکردم OT در حال ساختن آن قالب است و سیستم ایکس را بازسازی میکند. وقتی سیگار را با OT مصرف میکردم، پس از سهچهار ساعت، اثری که انتظارش را داشتم روی من باقی نمیماند. سیگار یک نوع مخدر است؛ چون از سد خونی مغز عبور میکند و باعث عادت میشود. اگر سیگار نکشم، اذیت میشوم؛ این هم نوعی اعتیاد است که خداراشکر در کنگره درمانش کردم.
مهمترین مسئله در درمان سیگار، جهانبینی است. بیرون از کنگره میگفتند: «ترک کن! آدامس بجو، تخمه بخور یا خودت را مشغول کن!» آنقدر این کارها را میکردم که بعدش باز هم یک نخ سیگار میکشیدم! اما در کنگره آموزش دیدم که باید روی جهانبینیام کار کنم و درمان همراه با اصلاح جهانبینی ممکن میشود.
متدهای آقای مهندس واقعاً عالیاند؛ چون اگر اول روی خودش تجربه نکند، به ما آموزش نمیدهد. ایشان مهندسی معکوس انجام دادند؛ چون من اعتیاد را از سیگار شروع کردم، بعد به سمت حشیش و مشروب رفتم و سپس مواد مخدر دیگر را تجربه کردم. حالا اینجا، پس از درمان، به من گفتند: «بعد از سه ماه میتوانی سیگارت را درمان کنی»؛ یعنی همان چیزی که مصرفش را از آنجا شروع کردم (و باعث کشیدن سیگارم شده بود) را درمان کنم. سیگار دروازهی ورود به اعتیاد است! اگر آن را درمان نکنی، دیر یا زود پرچم اعتیاد دوباره بالا میرود. همانطور که آقای مهندس میفرمایند: «از هر ۱۰ نفری که به مواد برمیگردند، دقیقاً آنهایی هستند که سیگارشان را درمان نکردهاند». این راهی بود که جناب مهندس یافتند؛ همان «یافتن راه» که در وادی هفتم اشاره میشود: «رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است: یافتن راه، و برداشتی که از آن میکنی». راه را جلو پایم گذاشتند؛ حالا برداشت من از این راه چیست؟ باید به درمان خودم برسم! همیشه دنبال معجزه بودم و دوست داشتم معجزهای در زندگی ببینم. معجزه یعنی همین: روزی سه بسته سیگار میکشیدم، اما حالا یکسال است درمان شدهام و هیچ سیگاری نمیکشم! زندگیام بسیار راحت شده؛ خوابم عمیقتر است، زمانی حس بویاییام را از دست داده بودم و همیشه آخرین نفری بودم که بوی چیزی را متوجه میشد. اما بهبرکت درمان سیگار، حالا حس بویایی، خواب، طعم غذا و همهچیز برایم دگرگون شده است.
گروه سایت نمایندگی اروند آبادان
تایپ مطلب: مسافر علیرضا لژیون پنجم، مسافر حسین لژیون چهارم، همسفر عرفان لژیون ششم
ارسال مطلب: مرزبان خبری
- تعداد بازدید از این مطلب :
35