English Version
This Site Is Available In English

سیگار دودی است که رویاهایت را خاکستر می‌کند

سیگار دودی است که رویاهایت را خاکستر می‌کند

سیگار دودی است که رویاهایت را خاکستر و به جای زندگی مرگی تدریجی به همراه می‌آورد. اولین باری که سیگار کشیدم از روی لجبازی با مسافرم بود که بعدها شد عادتی همیشگی. هر وقت از کسی دلخور می‌شدم سیگار پناه من می‌شد. وقتی وارد کنگره شدم ابتدا فقط به خاطر مسافرم بود. اصلاً فکر نمی‌کردم که خودم هم با کشیدن سیگار یک رفتار ضدارزشی انجام می‌دهم و درگیر اعتیاد شده‌ام؛ اما همین آموزش‌ها و صحبت‌های کنگره بود که باعث شد بعد از شش ماه وارد لژیون ویلیام وایت شوم. بعد از طی دوره‌ی سازگاری مشکلات فراوانی برایم پیش آمد و سفرم خراب شد.

راهنمای ویلیام به من گفتند: باید جهان‌بینی‌ات را قوی کنی‌؛ چون نیروهای بازدارنده از هر سو به تو حمله می‌کنند و نمی‌خواهند به گوهر وجودی‌ات پی ببری. آن زمان این حرف‌ها برایم نامفهوم بود؛ اما بعد از یک سال و نیم نوشتن سی‌دی‌ها همه چیز برایم روشن شد، انگار از خوابی عمیق بیدار شده باشم.‌ اذن ورودم به لژیون صادر شد و وارد لژیون ویلیام وایت شدم.

همه‌ی رهجوها ارزش لژیون و راهنما را می‌دانند. برای من اولین برکت سفر سیگار این بود که صاحب راهنمایی دیگر و لژیونی دیگر شدم‌؛ یعنی آموزش و انرژی بیشتر نسبت به کسانی که فقط در یک لژیون بودند. در حین آموزش‌های ویلیام وایت به سخنان استاد امین رسیدم که فرمودند: سیگار یک قاتل بسیار مظلوم است‌؛ چون کسی آن را جدی نمی‌گیرد، در حالی که مواد مخدر به‌تنهایی نمی‌تواند مستقیم موجب مرگ شود؛ اما سیگار بخش عظیمی از مصرف‌کنندگانش را به کام مرگ می‌کشاند. آمارها نشان می‌دهد که سیگار بین ۷ تا ۱۵ برابر بیشتر از تمام مرگ‌های غیرطبیعی جان انسان‌ها را گرفته است.

آقای مهندس هم به‌درستی فرموده‌اند: جمله‌ی برگشت خوردن غلط است‌ کسی که سفرش را خراب می‌کند اصلاً جایی نرفته که بخواهد برگردد. آیا یک مصرف‌کننده‌ مواد مخدر تنها با گرفتن پله درمان می‌شود؟ آیا صرفاً با یک پروتکل می‌توان گفت برو شروع کن؟ هرگز درمانی صورت نمی‌گیرد. این موضوع درباره‌ سفر سیگار پررنگ‌تر است. نباید تصور کرد که با گرفتن یک پله دیگر نیازی به لژیون نیست. لژیون سیگار آموزش‌های مخصوص خود را دارد. غیبت در لژیون؛ یعنی ندانستن همین آموزش‌ها، ندانستن تدابیر و راه‌حل‌های راهنما که بسیار مهم‌اند؛ چون اوست که ایرادات سفر را شناسایی و راه‌حل مناسب ارائه می‌دهد. نبودن در لژیون  یعنی محروم ماندن از حس، انرژی و محبتی که راهنما منتقل می‌کند و این یکی از ارکان مهم درمان است.

در نوشتارها آمده است‌ که اساس کار ما بر مبنای محبت، عقل و ایمان است. همه‌ی ما می‌دانیم برای رهایی از هر ضد ارزشی سه مرحله‌ تغییر، تبدیل و ترخیص؛ باید طی شود و این امر تنها با آموزش ممکن است تا زمانی که تغییر نکنیم و تبدیل به انسانی نو نشویم، از ضد ارزش‌ها ترخیص نخواهیم شد. متأسفانه گاهی به اشتباه فکر می‌کنیم چون لژیون سیگار جبران خسارت ندارد و قوانینش به سختی لژیون موادمخدر نیست، می‌توان راحت‌تر دوباره سفر را آغاز کرد؛ اما سفر مجدد بسیار دشوار است‌؛ چون زمانی که سفر خراب شود نیروهای بازدارنده دوباره قدرت می‌گیرند و این‌بار به‌سادگی کنار نمی‌روند، آن‌ها سازمان‌یافته عمل می‌کنند. شما یک بار علیه‌شان قیام کرده‌اید و آن‌ها پیروز شده‌اند؛ پس اعتماد‌به‌نفس و امید بیشتری دارند. در مورد مسافران هم همین است، اگر سفرشان خراب شود؛ باید چند پله عقب‌تر بیایند و دوباره از ابتدا آغاز کنند، در حالی که دوستان‌شان به انتهای سفر نزدیک شده‌اند یا طعم شیرین رهایی را چشیده‌اند؛ اما در ناامیدی بسی امید است. وقتی در صراط مسقیم قرار داشته باشیم و خواست درمان و رهایی در دل‌مان باشد، امدادهای الهی به یاریمان می‌آیند. با قدرت گرفتن از نیروهای الهی آن‌ها ما را در ادامه مسیر یاری خواهند نمود.

در کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر آقای مهندس می‌فرمایند: اعتیاد حتی با مرگ هم از بین نمی‌رود. در کنگره۶٠ مصرف سیگار، قلیان، ویپ، پیپ و ناس همگی به‌عنوان اعتیاد و یک آنتی‌ایکس شناخته می‌شوند. از این جمله می‌توان چنین برداشت کرد که هیچ ضدارزشی با مرگ از بین نمی‌رود. اگر اندکی تأمل کنیم، درمی‌یابیم بازی نیروهای منفی تا کجا با ما ادامه دارد و معلوم نیست در حیات بعدی بستر مناسبی مانند کنگره ۶٠ برای ما فراهم باشد یا نه‌. همیشه این را در ذهن داشته باشیم و آن‌چه که از هستی متوجه شدیم‌، اگر قدر نعمتی که به تو داده شده را ندانی، از تو گرفته خواهد شد.

زندگی من به دو بخش تقسیم می‌شود: قبل از ورود به لژیون ویلیام و آغاز سفر نیکوتین و پس از شروع استفاده از آدامس نیکوتین خوراکی و گذراندن دوره‌ی سازگاری. آن زمان بود که دنیای تازه‌ای برایم آغاز شد. گویی احساسات جدیدی را تجربه می‌کردم؛ طعم‌ها را دوباره می‌چشیدم، رنگ گل‌ها را با دقت می‌دیدم، بوی آن‌ها را احساس می‌کردم و هوای پاک را عمیقاً استشمام می‌نمودم. انگار تمام حس‌هایم باز شده بودند. حالا بیشتر انسان‌ها را دوست دارم؛ حتی آن‌هایی را که در گذشته به من آسیب رساندند؛ زیرا اکنون دریافته‌ام که شاید رفتارشان از روی ناآگاهی بوده یا درسی برای من در مسیر زندگی‌ام داشته‌اند. بله، دقیقاً همین‌گونه بود. من از دنیایی تیره و تار با بندهایی آهنین بیرون آمدم و به دنیایی پر از نور، روشنایی، زیبایی و طراوت قدم گذاشتم.

دیگر بدون ترس و اضطراب بابت به خطر افتادن امنیت شغلی‌ام، آبرویم یا روابط اجتماعی‌ام می‌توانم در هر جمعی حاضر شوم بدون این‌که نیاز داشته باشم پنهانی دنبال مکانی برای مصرف نیکوتین بگردم. اگر نیکوتین لازم داشتم به‌سادگی از آدامس مخصوصم استفاده می‌کردم. در کنگره۶٠ همیشه به‌موقع در لژیون حضور دارم و هر بار با نوشتن سی‌دی‌های آموزشی مطالب تازه‌ای می‌آموزم. به قول آقای مهندس در هیچ دانشگاه و هیچ تاریخی انسان به این دقت و عمق تشریح نشده است.

امروز می‌دانم که حتی صور آشکار جسم من ترکیبی است از آسمان و زمین. در واقع طبق گفته‌ها عناصر وجودی انسان در هر یک از کهکشان‌ها و آسمان‌ها ریشه دارند؛ یعنی آسمان و زمین به فرمان خداوند در هم آمیختند و شفع شدند و جسم ظاهری انسان شکل گرفت. تا حدودی نیز با صور پنهان پنهان آشنا شده‌ام.
باشد که در شناخت خویشتن بکوشیم و به خویشتن خویش بیندیشیم.

نویسنده: همسفر و مسافر نیکوتین اعظم رهجوی راهنما همسفر ریحانه (لژیون ویلیام وایت)
رابط خبری: همسفر و مسافر نیکوتین حمیرا رهجوی راهنما همسفر ریحانه (لژیون ویلیام وایت)
ارسال:راهنمای ویلیام وایت همسفر و مسافر نیکوتین ساحل دبیر سایت
همسفران شعبه شمس

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .