نهمین جلسه از دوره سوم جلسات لژیون سردار نمایندگی وکیلی یزد به استادی همسفر عطیه، نگهبانی راهنمای تازهواردین همسفر معصومه و دبیری همسفر مهناز با دستور جلسه «دخانیات (سیگار، قلیان، ناس، پیپ، ویپ)» در روز دوشنبه ۱۲ خردادماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۴:۴۵ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
دستور جلسه امروز، دخانیات «سیگار، قلیان، ناس، پیپ، ویپ» است که تمام اینها مادهای بهنام نیکوتین دارند که از سدخونی مغز عبور میکنند؛ مثلاً قلیان، جایگزینی در بدن ما انجام میدهد. در بدن ما یک سیستمی وجود دارد که نیکوتین را بهصورت طبیعی ترشح میکند؛ زمانیکه از بیرون، نیکوتین را به بدن میدهیم، جایگزین نیکوتین طبیعی خود بدن میشود و باعث تخریب آن سیستم میگردد. قبل از کنگره همه قضاوتم روی مسافرم بود و فکر میکردم که او فقط تخریب ایجاد میکند و همیشه او را مقصر میدانستم، فکر نمیکردم که خودم هم ضدارزشهایی دارم و همه اتهامها بهسمت مسافرم بود؛ وقتیکه وارد کنگره شدم و با آموزشهای کنگره، مسافرم را رها کرده و به خودم نگاه کردم، متوجه شدم من هم ضدارزشهایی دارم و مصرفکننده قلیان هستم، پس فقط قضاوتم روی مسافرم نباشد که مصرفکننده مواد است.
قبل از کنگره، به قلیان، سیگار و از این موارد به چشم یک تفریح نگاه میکردم و آن را مواد مخدر و ضدارزش نمیدانستم؛ فقط آن را یک تفریحی که در کنار خانواده، دور هم جمع میشویم و مصرف میکنیم میدانستم، تصورم این بود که مصرف هفتهای یکبار، چیز مهمی نیست. در خانوادهها مصرف قلیان امری عادی شده و مشکلی ندارد؛ چون تصور مردم از قلیان این است که ضرر کمتری نسبت به سیگار دارد؛ درصورتیکه ضرر قلیان از سیگار بیشتر است؛ چون دود قلیان همراه با رطوبت است و یکوعده کشیدن قلیان برابر با دهها نخ سیگار است. در خانواده ما هم، قلیانکشیدن مشکلی نداشت و این باعث شد که من هم کمکم مصرفکننده قلیان شوم و از کشیدن آن لذت میبردم.
یک خاطره از دوران مصرف قلیان خواسته باشم بگویم این است که، به مکانی رفته بودیم که پلههای زیادی داشت تا به سطح صافی میرسیدیم؛ قبل از اینکه بهسمت بالا حرکت کنیم، قهوه خورده بودم و بعد قلیان مصرف کردم، هنگامیکه از جای خود بلند شدم و تعدادی از پلهها را بالا رفتم، در یکلحظه سرگیجهای سراغم آمد و بدون اینکه متوجه شوم، خودم را پایین پلهها دیدم؛ حتی نتوانستم به مسافرم بگویم من را بگیرد و او هم متوجه حال بد من نشد تا از افتادن من جلوگیری کند، بهسمت پایین پلهها غلت خوردم که باعث ایجاد آسیبهایی در من شد؛ ولی باز هم این اتفاق، باعث نشد که من مصرف خود را کنار بگذارم و حتی بعدها مصرف سیگار هم اضافه شد و این را فهمیدم که وقتی وارد ضدارزشهایی میشویم، کمکم ضدارزشهای دیگر هم بهسراغت میآیند.
.jpg)
در اواخر سال تحصیلی هنرستان بودم که یکی از دوستان صمیمیام مصرفکننده سیگار بود، در اوایل مانع میشدم و نمیکشیدم؛ ولی بعدها چون دوست داشتم امتحان کنم، سیگار را هم مصرف کردم و از آن خوشم آمد؛ چون مسافرم نیز مصرفکننده سیگار بود، هرموقع او سیگار میکشید، من هم در کنارش مصرف میکردم؛ چراکه از کشیدن قلیان و سیگار لذت میبردم و مصرف آن را دوست داشتم و فکر میکردم که این مصرفهای تفریحی در برابر مسافرم که تخریب با مواد را دارد، چیزی نیست! گذشت تا به این دستور جلسه رسیدم، راهنمای ویلیام از اصفهان به این نمایندگی آمده بودند، هنگامیکه از مصرف و رهایی خود صحبت کردند، همانجا نقطه تفکری در من بهوجود آمد که در لژیون ویلیام سفرم را شروع کنم. همه ما در کنگره حضور داریم تا درمان شویم؛ ولی باز نیروهای بازدارنده مانع من شدند و فکرهایی به سراغم آمد؛ یکی ترس از قضاوتشدن بود، دیگری اینکه مصرف روزانه من زیاد نیست و خودم را فریب میدادم که مصرف من تفریحی است و نیازی به سفر ندارم، خودم میتوانم کمکم همین مقدار را هم قطع کنم و دیگر سیگار و قلیان نکشم که مصرف سیگار را قطع کردم ولی قلیان را نتوانستم کنار بگذارم؛ تا اینکه در امتحان راهنمایی قبول شدم و مسافرم به من تلنگری زد که در آینده میخواهی راهنما شوی و در کنگره درحال خدمت هستی، ولی هنوز قلیان مصرف میکنی؛ وقتی به اینها فکر کردم، دیدم درست است که بقیه نمیدانند من مصرف قلیان دارم؛ ولی خودم باید با خودم، صادق باشم، نمیتوانستم بهسمت ارزشها بروم و همچنان ضدارزشها را همراه داشته باشم؛ زیرا ما باید به سیگار و قلیان، به چشم ضدارزش نگاه کنیم و از مسافرم ممنونم که من را حمایت کرد تا به لژیون ویلیام بروم. با کمک راهنمایم همسفر فهیمه و همسفر مهناز وارد لژیون ویلیام شدم و سفرم را شروع کردم و آدامس نیکوتین را جایگزین قلیان کردم.
وقتی وارد لژیون ویلیام شدم، آنوقت متوجه تخریبهایی که داشتم و متوجه آنها نبودم و پنهان بود، شدم و فکر میکردم که مصرف تفریحی مشکلی ندارد و تخریبی وارد نمیکند؛ ولی همان مقدار هم، تخریبهایی را در بدن من بهوجود آورده بود و خودم متوجه نبودم. مصرف من، روی خواب و تنفسم تأثیر گذاشته بود و سردردهای شدیدی داشتم؛ وقتی سفرم را شروع کردم، کمکم بعد از گذشت ۴ ماه، خوابم منظم و سردردهایم خوب شدهاست؛ با اینکه ۴ ماه از سفرم میگذرد، تأثیرات آن را ذرهذره میبینم که چهقدر به من تخریب وارد کرده است. خدا را شکر، با واردشدن به لژیون ویلیام، دانایی خود را به دانایی مؤثر تبدیل کردم. هنگام ورود به لژیون ویلیام، سیگار و قلیان را میبخشیم تا از ضدارزشها جدا شویم و بهسمت ارزشها برویم؛ وقتی که قلیان را میبخشیم، بهجای آن، حالخوب و سلامتی را دریافت میکنیم و با سیستم کائنات به اینصورت، تبادل داریم؛ ما باید یک چیزهایی را بدهیم تا به چیز دیگری برسیم، دقیقاً در لژیون سردار هم به همینصورت است. این حرکتی است به سمت ارزشها، وقتی از مال خود ببخشیم داریم چیزی را میدهیم و بهجای آن، حال خوب، انرژی و برکت را در زندگی خود میگیریم که لژیون سردار این لذت بخشش را به ما میدهد.
دلیل اینکه چرا باید ببخشیم این است که، کائنات، سیستم هستی و طبیعت، برای خود زندگی نمیکنند؛ مثلاً رودخانه آب خودش را مصرف نمیکند، درختان میوه خود را مصرف نمیکنند، ما باید ببخشیم و همهچیز را برای خود نخواهیم و همان بخشش باعث پیشرفت، تکامل و ارتقاء ما میشود؛ مثل درختی که در فصل پاییز برگهایش را به زمین میبخشد و همان برگ، تبدیل به کود برای خود درخت میشود و باعث میشود آن درخت در فصل بهار میوه بدهد.
کوچکترین قدمی که میتوانم برای کنگره انجام بدهم، شرکت در لژیون سردار و درواقع همان سردارشدن و إنشاءالله دنور و پهلوانشدن است.
هر اندازه که من در کنگره خدمت کنم، کم است؛ چون کنگره بهغیراز اینکه حال خوب به مسافرم داده است، خودم هم به حال خوب رسیدهام. إنشاءالله بتوانم از آن نقطه سیاهی به رنگینکمان و از مصرف قلیان به راهنمای ویلیام برسم تا بتوانم به کسانی که مثل خودم هستند کمک کنم.
درآخر از راهنمای ویلیام، همسفر مینا متشکرم و از راهنمایم همسفر فهیمه کمال تشکر را دارم.
ممنونم از اینکه به صحبتهای من گوش کردید.

تایپ و ویرایش: همسفر فروزنده رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون چهارم)
عکاس: مرزبان خبری همسفر زهرا (ج)
ارسال: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر زینب دبیر سایت
همسفران نمایندگی وکیلی یزد
- تعداد بازدید از این مطلب :
162