گاهی گمان نمیکنی؛ ولی خوب میشود، گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود، گاهی هزار دوره دعا بیاجابت است، گاهی نگفته قرعه بهنام تو میشود.
روزها سپری میشد و من هر روز بیشتر و بیشتر از اطرافیان خود فاصله میگرفتم، در دنیایی از غم و اندوه زندگی میکردم، در تاریکیهای منیت و ترس و... بودم؛ ولیکن توهم رشد و آگاهی در خود داشتم و گاهی غرق در ناامیدی شده و توانی برای ادامه زندگی نداشتم. همیشه احساس میکردم برای رفع غم و ناراحتی، باید به چیزی خارج از وجود خودم پناه ببرم. استفاده از قلیان برای من به نوعی آرامشبخش بود و زمانیکه مصرف قلیان داشتم احساس غرور میکردم.
در هیاهوی زندگی همیشه کورسویی از نور در درونم احساس میکردم تا اینکه بهصورت اتفاقی (البته که خواست خداوند بود) با کنگره۶۰ آشنا شدم. کنگره۶۰ همان مکان مقدس و امنی است که من را با مصرف قلیان، با آغوش باز پذیرفت، با عشق و محبت به من آموزش داد، نور ایمان را در دل من روشن کرد و راه درست را به وسیله راهنما به من نشان داد.
در لژیون ویلیام آموختم با مصرف قلیان و سیگار و... در زمان کوتاه میتوان به حالخوش رسید؛ ولی این خوشی ناپایدار و تخریبکننده است و باعث بسته شدن حسهای درونی و چشمههای خمر درونی خواهد شد. با سفر نیکوتین با خود آشتی کردم و با ادامه سفر و بالا رفتن آگاهی که لازمه تغییر در من بود، ذرهذره نقاط ضعف خود را پیدا کردم و به حال نسبتاً خوبی رسیدم.
امیدوارم تمام کسانی که خواستار رهایی از بند نیکوتین هستند در مسیر صحیح سفر ویلیام در کنگره۶۰ قرار بگیرند و به حالخوش برسند.
نویسنده: همسفر فاطمه (لژیون ویلیام)
ویرایش: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر سونا (لژیون شانزدهم) دبیر سایت
ارسال: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر نازنین نگهبان سایت
همسفران نمایندگی کاسپین قزوین
- تعداد بازدید از این مطلب :
92