سلام دوستان، هانیه هستم یک همسفر
دستور جلسه سیگار و قلیان و دلنوشته لژیون سردار و هانیه
شاید در ابتدا به خودم بگویم که من نه اهل قلیان و سیگار بودم و نه سعادت داشتم که در لژیون ویلیام باشم، پس چرا این خدمت روزی من شده است؟
برگشتم به کودکیام حدود سیسال پیش زمانی که سیگار در خانواده مادریام یک ضدارزش بزرگ محسوب میشد و تنها کسی که سیگار میکشید پدر من بود.
چه بحثهایی که بین پدر و مادرم برای همین سیگارکشیدن، من کودک را آزار میداد.
جدای از آن در تلویزیون میشنیدم یا در روزنامه میخواندم که سیگار یکی از بزرگترین عوامل مرگومیر در جهان است؛ سرطان ریه، سرطان خون و افسردگی را به دنبال دارد.
ترسی عجیب مرا فراگرفته بود. من یک دختر کوچک با قلبی سرشار از احساس دوستداشتن پدر و دلبستگی زیادی که به او داشتم. پدرم برایم الگویی بینقص بود، فکر اینکه سیگار بخواهد به او آسیب بزند مرا نگران میکرد. قشنگ در خاطرم هست شبهای قدر در مراسم احیاء تنها چیزی که از خداوند و ائمه میخواستم و برایش اشک میریختم این بود که پدرم سیگارش را ترک کند. شاید پدرم یکی دو سالی سیگار را ترک میکرد؛ اما خشم و عصبانیت زیاد نتیجه این ترکهای نافرجام بود و دوباره شروع میشد.
سیگار کار خودش را کرد و افسردگی ارمغان مصرف سیگار بود برای پدر من.
این پایان ماجرا نبود وقتی که متوجه شدم مسافرم نیز سیگار مصرف میکند برایم غیرقابلباور بود، حتی تصور اینکه لابهلای دو انگشتش سیگار ببینم برایم آزاردهنده بود، اما مسیر اینگونه رقم خورده بود. آرامآرام قبح این موضوع شکست و حالا دختر من بود که نگران سلامتی پدرش بود و بحثهایی آزاردهنده بین من و مسافرم برای فرزندم درمیگرفت. بیشک او نیز چنین رنجهایی را تحمل میکرد.
اینک با خودم فکر میکنم که آیا چه تعدادی دختر خردسال هستند که از مصرف سیگار، قلیان و مواد اعتیادآور دیگر پدرشان رنج میبرند؟ چه تعداد دختران کوچکی که شبها دست به دعا برمیدارند که خدایا خودت به پدرم کمک کن که سیگارش را ترک کند!
چگونه باوجود اینهمه آگاهی که در کنگره کسب کردهام اینک باید خاموش بنشینم؟
وقتی که از استادم در کتاب ۶۰ درجه آموختهام "درد شکافنده فهم است".
دختران زیباروی کوچک، من شما را درک میکنم، من دردتان را میفهمم، من با تمام وجودم با گوشت و پوست و استخوانم رنج، ناراحتی و نگرانی شما را کشیدهام.
من به خودم نهیب میزنم مگر میشود در کنگره باشم و لژیونی به نام لژیون سردار باشد که با بخشندگی اعضای آن شعبات کنگره در سرتاسر ایران و در آیندهای نهچندان دور در سرتاسر جهان رو به فزونی است و من محروم و بینصیب باشم از این بخشندگی؟
چگونه میتوانم نبینم اینهمه لطف پروردگار را که به من ارزانی داشته و فرمودهاند: اگر یکنفس را احیا کنی گویا کل دنیا را احیا کردهای! در کنگره ۶۰ علاوه بر درمان اعتیاد مواد مخدر، اعتیاد به سیگار، قلیان، ناس، پیپ و ویپ نیز درمان میشود. با این احیای دوباره انسانها در جمعیت احیای انسانی کنگره ۶۰، فرزندان و کودکانی که در اثر ترکشهای اعتیاد آسیبدیدهاند نیز دوباره احیا میشوند.
من عاشق بخشندگی بودم، اما در کنگره بخشش من جهت پیدا کرده است. هر آجری که در کنگره نهاده میشود من نیز سهمی هرچند کوچک دارم و هر لبخندی که بر روی لب دختر و پسری خردسال برای درمان اعتیاد و سیگار و قلیان پدرش بنشیند من نیز سهیم هستم.
اینجاست که متوجه شدم که این دستور جلسه و دلنوشته سردار روزی و قسمت من شده که تلنگری دوباره باشد برای من تا معجزاتی را که خداوند در زندگیام قرار داده است بیشتر ببینم و بیشتر درک و لمس کنم.
از اینکه دلنوشته مرا مطالعه فرمودید بسیار سپاسگزارم.
نویسنده: همسفر هانیه (لژیون مرزبانی)
گردآوری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سودابه (لژیون اول)، دبیر سایت
ویراستاری و ارسال: همسفر زهرا، رهجوی راهنما همسفر سودابه (لژیون اول)، نگهبان سایت
گروه سایت همسفران نمایندگی غزالی مشهد
- تعداد بازدید از این مطلب :
93