سلام، لطفا به رسم جاری در کنگره خود را معرفی نمایید.
سلام دوستان. عماد هستم، یک مسافر. آخرین آنتی ایکس من، شیره، حشیش، الکل و شیشه بود. ۸ ماه با اپیوم و ۶ ماه با OT، مجموعاً ۱۴ ماه سفر کردم. به راهنمایی راهنمای خوبم، آقا فرشید، با روش DST. رشته ورزشیام شنا است و ۱۲ سال و ۳ ماه است که از مواد مخدر رها هستم. در ضمن، مسافر سیگار هم هستم. ۱۰ ماه با متد DST و داروی نیکوتین خوراکی سفر کردم. راهنمای خوبم، آقای علی خدامی، بودند و ۱۰ سال و ۲ ماه و ۲۰ روز است که از سیگار رها هستم.
شما چه تعریفی از دخانیات دارید و به نظر شما چرا مصرف آنها در نگاه اول جذاب به نظر میرسد؟
کلمه “دخان” یک واژه عربی به معنی دود است. تقریباً در همه دنیا هم از واژههای مشابهی استفاده میشود؛ مثلاً در زبان انگلیسی “Smoke” اِسموک یا ما خودمان در زبان فارسی میگوییم “فلانی اهل دود است”. شاید اگر به ۷۰-۸۰ سال پیش برگردیم، دود چندان قبحی نداشت و حتی به قول امروزیها، کلاس هم داشت؛ یا نشانه قدرت، متفاوت بودن و متجدد بودن بود. ولی رفتهرفته همه متوجه شدند که دود برای ریههای انسان مضر است.
جدا از اینکه دود در همان لحظه ورود، مستقیماً بافتهای لب، لثه، دندان، حنجره و زبان را تحت تأثیر قرار میدهد و خطر ابتلا به سرطان را به شدت افزایش میدهد، وقتی من دود را وارد ریههایم میکنم، به جای اکسیژن، دیاکسید کربن و مونوکسید کربن را وارد تکتک سلولهای بدنم میکنم و در واقع کارایی همه سلولها و اعضای بدن را کاهش میدهم. خوب، الان مخرب بودن این مسئله مشخص شده است. این در مورد دود.
اما اینکه جذابیتش چیست، انسان شاید در همان دوران بدویت توانسته با درست کردن آتش، به بسیاری از خواستهها و نیازهایش پاسخ دهد؛ از جمله گرما، پختن غذا، نور و دور کردن موجوداتی که برایش مضر بودند. بنابراین، شاید در ژنتیک همه انسانها یک علاقه و خواستهای برای نزدیک شدن به دود وجود داشته باشد. شاید الان هم گاهی که بوی هیزم، کنده سوخته و دود زغال به مشاممان میرسد، برایمان جذاب و دلپذیر باشد. پس شاید تا اینجای قضیه طبیعی به نظر برسد که دود برای انسان جذاب و لذتبخش باشد. اما اینکه مستقیماً دود را وارد ریههایش کند، مسلماً مضر است.
تأثیر مصرف دخانیات بر جسم، روان و جهانبینی انسان را چگونه تجربه کردهاید؟
در مورد جسم در سؤال اول پاسخ دادم، بنابراین تکرار نمیکنم. اما در مورد روان و جهانبینی، این قاعده را در کنگره آموختم که هر چیزی که جسم من را تحت تأثیر قرار دهد، میتواند روانم را هم متأثر کند. جسم و روان به طور مستقیم بر یکدیگر تأثیر میگذارند. جسمی که دچار مشکل شود، قطعاً باعث آشفته شدن روان نیز میشود.
با توجه به اینکه تأثیر منفی دود بر جسم را گفتیم، بنابراین روان را هم تحت تأثیر قرار میدهد و ضمناً وقتی که روان آشفته باشد، نمیتوان جهانبینی سالمی داشت. از این رو، ما در کنگره ۶۰ برای درمان هر بیماری، به بحث روان و جهانبینی دقت میکنیم. یعنی میگوییم باید روانمان را سالم کنیم، با راهکارهایی که کنگره به شکلی منطقی و عاقلانه آموزش میدهد، و در نتیجه بینش هم سالم میشود. البته این رابطه دوطرفه است؛ یعنی اگر بینش من سالم باشد، روانم هم سالم میشود.
یعنی زمانی که من از دست زمین و زمان و همه شاکی هستم، ولی وقتی کمی آموزشهای جهانبینی میگیرم، متوجه میشوم که نه! این مسئله مربوط به خودم است و با کار کردن روی خودم، این مسئله به راحتی حل میشود. من که نمیتوانم همه جهان را تغییر دهم، ولی خودم را تغییر میدهم و به آرامش هم میرسم.
حالا هر چیزی که وجود انسان را شامل جسم، روان و جهانبینی تحت تأثیر قرار دهد، مسلماً اگر یکی از اضلاع مثلث خراب شود، بقیه را هم از تعادل خارج میکند و این طبیعی است. همانطور که گفتیم، دود مضر است و جسم را تخریب میکند. یک سری جریانات هم پشت این قضیه هست. با توجه به اینکه شما کمی فلسفی سؤال کردید، فلسفی جواب میدهم:
من خودم زمانی که سیگار میکشیدم، واقعاً از سیگار کشیدن لذت میبردم. الان که سیگار نمیکشم، فهمیدم که خیلی چیزها دست به دست هم میدهند و جمع میشوند تا منجر به سیگار کشیدن من بشود و تبدیل به عادت کردن من که یک شعله آتش چند صد درجهای را لای انگشتانم مرتب نگه دارم، ارتباط دارد. فهمیدم که اگر من در آن دنیا و در عالم غیب و در جهنم هستم، خاصیت وجودی من این است که میخواهد ظاهرم را به باطنم نزدیک کند. چیزی همیشه مرا متمایل میکند این شعله آتش را نزدیک و لای انگشتانم نگه دارم و به جسم خودم هم صدمه بزنم، چون در واقع نفس و روانم در آن جهان در چنین عذابی و نزدیک به شرارهای از آتش قرار دارد.
آیا دخانیات برای شما نقش جانشین اعتیاد اصلی را داشت؟ اگر بله، چه تأثیری بر روند درمانتان گذاشت؟
اگر منظورتان این است که کسی که مثلاً به شیشه یا شیره اعتیاد دارد، بخواهد بعضی مواقع با سیگار، این دود را جایگزین مواد مصرفی خودش بکند… سیگار خیلی از انتظارات را در واقع پوشش میدهد. طبق قاعده جهانبینی که استاد امین در سیدی “ایمان، اراده، زمان و انرژی” آموزش میدهند، ایشان اشاره میکنند که زمان تابعی از انرژی است. بنابراین اگر من مقدار انرژی زیادی داشته باشم، زمان بیشتری هم دارم؛ ولی اگر مقدار انرژی کمتری داشته باشم، زمان هم برایم کوتاه میشود.
حالا لحظات انتظار، اگر انسان یک کار منفی هم انجام دهد، آن لحظات برایش کوتاهتر میگذرد. یعنی اگر انسان در حال انجام کارهای منفی باشد، زمان انگار برایش زودتر میگذرد. بنابراین من خودم اگر در حال خماری کشیدن بوده باشم، طبیعتاً از روی ناآگاهی سیگار روشن میکنم. گرچه از نظر جسمی مرا خمارتر میکند، ولی احساس میکنم لحظات انتظارم را کوتاه میکند و همیشه زمانهای بطالت و بیکاری و ابتذال را با دود پر کردهام.
به نظر شما تفاوت بین درمان وابستگی به مواد مخدر و درمان وابستگی به دخانیات در چیست؟
اگر بخواهیم خیلی جزئی به قضیه نگاه کنیم، تفاوتشان این است که در مورد سیگار سختتر است. چرا؟ به دلیل اینکه مداوم جلوی چشم آدم هست. قبح اجتماعی آن بسیار کم است؛ تقریباً قبح اجتماعی ندارد. بسیاری از انسانها را میبینیم که با داشتن وجهه اجتماعی متناسبی به ظاهر، سیگاری هم هستند و مردم آنها را تحمل میکنند، خانوادهها، همسران، پدران و فرزندانشان را با وجود سیگاری بودن تحمل میکنند؛ ولی اعتیاد در اجتماع به این سادگیها قابل حل نیست.
طبیعت انسان هم به این صورت است که اگر جامعه تحت فشارش قرار دهد و اگر یک تابو، یک ارزش و ضد ارزشی در جامعه باشد، به هر حال تحت فشار آن ارزشها و ضد ارزشها، انسان بعضی از اعمالش را کنترل میکند. اما در مورد سیگار، چون نسبت به مواد مخدر چنین قبحی ندارد و آنقدر ضد ارزش محسوب نمیشود، یک مقدار درمانش نیاز به اتکای بیشتر به نفس و اعتماد به نفس و خودآگاهی بیشتری دارد. یعنی انسان میبایست به درجه رفیعتری از آگاهی رسیده باشد تا خودش واقعاً اقدام به درمان کند. در واقع این کار نیاز بیشتری به شناخت از خویش دارد.
ولی در مورد اعتیاد به مواد، تقریباً اکثر معتادان بعد از چند سال استفاده از مواد، خسته میشوند و فشار زیادی به آنها میآید و میخواهند که حتماً درمان شوند. اگر راهی پیدا کنند که بتوانند بدون سختی وحشتناکی درمان شوند، استقبال میکنند. اما در مورد سیگار این طور نیست و همانطور که گفتیم، انسان باید به بیداری و آگاهی بیشتری رسیده باشد.
روش درمان دیاستی (DST) چگونه به شما در رهایی از دخانیات کمک کرد؟ و چه احساسی در این مسیر داشتید؟
روش DST به عبارتی، روش تدریجی مهندس دژاکام است که در طول زمان مسئله را میتواند حل کند؛ یعنی پارامترهای زمان، دوز بدن و تدریج را در نظر گرفته است. چون این جملات که “از فردا نمیکشم”، “از شنبه صبح این کار را نمیکنم”، “از شنبه میرم کوه و ورزش میکنم”، از این حرفها را انسان با خودش زده و معمولاً انجام ناگهانی چنین کاری اتفاق نمیافتد و اگر هم اتفاق بیفتد، با صدمات زیادی روبرو است و در نهایت هم معمولاً بازگشت به آن ضد ارزش اتفاق میافتد.
اما روش DST مسئله را حل کرد و من در این روش چون تدریجی بود، فشاری را تحمل نکردم. شاید مواقعی یک ذره و خیلی کم فشار باشد، البته آن هم در چند روز اول؛ اما برای کسی که بخواهد، به راحتی میتواند این کار را با متد DST انجام دهد و چون قبل از آن اعتیاد را با این متد درمان کرده بودم که کاری غیرممکن به نظر میرسید، این ایمانی که داشتم خیلی کمک کرد که به راحتی بیایم و بپذیرم و انجامش بدهم. البته نفراتی که قبل از من به درمان رسیده بودند، خیلی به این قضیه کمک میکردند.
اگر بخواهید به یک فرد سیگاری که هنوز با کنگره ۶۰ آشنا نشده، تنها یک جمله بگویید، آن جمله چه خواهد بود؟
درمان قطعی وابستگی به مصرف نیکوتین و یا هر دودی وجود دارد و خیلی سخت نیست و بسیار کوتاه و آسان، برای کسی که بخواهد در کنگره ۶۰ با متد DST امکانپذیر است.
در پایان اگر تشکر، قدردانی و یا نقطهنظری دارید بفرمایید.
اول از همه خدا را شاکرم که بعد از یک دنیا تخریب و فرو رفتن در تاریکی، بارقهای از نور و امید را توسط کنگره ۶۰ و مردی که عمرش را روی این کار گذاشت، آقای مهندس دژاکام، به من هم منتقل کرد و خدا را شکر میکنم که در اینجا باقی ماندم.
از جناب مهندس، دیدبانان محترم، خدمتگزاران کنگره، راهنمای سفر اولم آقای حامد پارسا، آقای محمد اختری و آقای وحید ریختهگر که زمانی که من در شهر مشهد با کنگره ۶۰ آشنا شدم، پایههای اولیه نمایندگی مشهد را گذاشتند و واقعاً به من کمک کردند و آموزش دادند و در این مسیر از راهنمای اکنونم آقای فرشید تفرشی، متشکرم.
از همه خدمتگزاران سابق و فعلی سایت، آقا رضا، آقا حمید، علی آقا، آقا روح الله، آقا سپند، اکبر آقا، آقا بهنام، آقا مسلم، آقا محمد، آقا حسام و خود شما و از همه کسانی که در کنگره ۶۰ هستند، حتی کسانی که به ظاهر من راهنمایشان هستم ولی در حقیقت، آنها هستند که بنده را هدایت میکنند، متشکرم. از خانواده آقای مهندس و استاد امین هم بسیار سپاسگزارم.
گردآوری و مصاحبه: مسافر هادی(لژیون۵)
ارسال: حمید(لژیون۷)
ویرایش: مسافر حسام(گروه سایت مسافران شعبه لوئی پاستور)
- تعداد بازدید از این مطلب :
113