جلسه هشتم از دوره هفدهم سری کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران نمایندگی زنجان به استادی راهنمای ویلیام همسفر الهام، نگهبانی همسفر رقیه و دبیری همسفر زهرا با دستور جلسه «دخانیات (سیگار، قلیان، ناس، پیپ، ویپ)» روز دوشنبه 12 خردادماه ۱۴۰4 ساعت ۱۶ آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:
جایگاه استادی برای من همیشه جایگاه پر استرسی است و امروز در این جایگاه قرار گرفتهام که هر چه در دلم و در ذهنم، در مورد سیگار و دخانیات و آموزشهایی که در طی سفرم گرفتهام را بیان کنم.
به زمانی که مصرف سیگار داشتم، فکر میکردم که اصلاً چرا من مصرفکنندهٔ سیگار شدم؟ چرا به سمت دخانیات رفتم؟ الهام یک تعداد ضعفها و یک تعداد خللها داشت. یک تعداد نقاط بحرانی درون وجودش بود که هیچ وقت نمیتوانست آنها را به زبان بیاورد.
نمیتوانست در کنار کسی بنشیند و در مورد معایب خودش صحبت کند. یک تعداد چیزها در درون همهٔ ما هست که هیچوقت نمیتوانیم در موردشان صحبت کنیم. یک تعداد آدمها هستند که از نظر من یک ویژگی خاصی دارند. میتوانند راحت بنشینند، صحبت کنند و درونشان آرام شود. در درون منِ الهام، این وجود نداشت. الهام برای پنهانکردن آن نقاط، برای اینکه یک تکیهگاه برای خودش پیدا کند، به سمت سیگار رفت. یک پناهگاه کاذب به اسم سیگار پیدا کرد. یک نقاب زد؛ برای اینکه آن ضعفها، رنجها و دردهایش را در آن دود حفظ کند.
همیشه یک نفر برای تفریح به سمت سیگار نمیرود. از دور به آدمها نگاه میکنیم و برچسب میزنیم و میگوییم تو سیگاری هستی و خودمان را یک جایگاه بالاتر از آن آدم میبینیم؛ ولی نمیدانیم او در درونش چه بحرانهایی را دارد؛ برای اینکه فریاد نزند، برای اینکه گریه نکند و داد نزند؛ سیگار را میکشد، قلیان را میکشد. تا یک سرپوشی بر روی آشوب درونش بگذارد.
اول که وارد میشود؛ یک آرامش، یک سرپوش و یا یک نقاب را میبیند؛ ولی بعدها از آن یک دود میبیند، یک نخ سیگار میبیند.
آقای مهندس در سیدی سیگار و جایگزینی، انسان را به یک درخت تشبیه میکنند و میفرمایند: ریشهٔ آن جهانبینی است و محصول آن درخت چه هست؟ شخصیت، رفتار و گفتار است.
همهٔ ما میدانیم که سیگار، فیزیولوژی را به هم میریزد و در جای دیگر ریشه یا جهانبینی را آبیاری میکند. کسی که سیگار مصرف میکند؛ من خودم را میگویم، الهامِ سیگاری، شخصیتش، گفتارش و رفتارش سیگاری بود.
در زنجان چیز جالبی که میبینم، قلیان است. قلیان را جزء سیگار و دخانیات نمیبینند و میگویند قلیان ضرری ندارد و تفریح است. هر جا که میرویم، از هر پنج خانواده که آنجا هستند، چهار و نصفی قلیان در دستشان هست. قلیان، دهها برابر سیگار ضرر دارد.
من خاطرم هست، نه ماه سفر بودم و به هیچکس در مورد سیگارم چیزی نمیگفتم. در کتاب ۶۰ درجه، مطلب جالبی در قسمت "بر پیشانی دفتر" میخواندم که استاد امین از خانم آنی میپرسند که آقای مهندس زمانی که درمان شدند، میخواهند کتاب چاپ کنند و آبرویی هم که مانده است، از بین ببرند؟ من خیلی به آبرویم فکر میکردم، خیلی میترسیدم. تنها جایی که آبرو داشتم، کنگره بود و واقعاً میترسیدم که آبرویم در کنگره برود. بیرون از کنگره، هرجا راجع به سیگارم صحبت میکردم؛ ولی در کنگره میترسیدم. میترسیدم که آبرویم بین اعضا برود و تنها جایی که آبرو داشتم، از بین برود.
من کافر بودم. کفر را همه ما در جهانبینی خواندهایم که میگوید: کفر چیزی است که پنهان میکند. کافر کسی است که یک چیزی را پنهان میکند.
کسی که مصرفکنندهٔ سیگار است؛ منِ الهام، یک تعداد حقایق را به نفع خودم تغییر میدهم؛ چون میترسم. ترس از آبرو دارم. در نوشتارها گفته شده است که ما به شرافت و صداقت یکدیگر شدیداً نیازمندیم. من شدیداً به شرافت و صداقتم، زمانی که روی این صندلی مینشینم، نیاز دارم. من باید شریف باشم، من باید صادق باشم؛ ولی ترس از آبرو من را کافر کرده بود.
یکبار در دستور جلسه سیگار نشسته بودم و استاد جلسه، راهنما مسافر سینا بودند. ردیف جلو نشسته بودم. استاد شروع به صحبت کردند. من فکر میکردم که همه رفتهاند و فقط من نشستهام و همه را به من میگوید. چوبپنبهها را از گوشهایم درآوردم و به خود گفتم: "دیگر بس است، به خودت برگرد و الهام را پیدا کن. اقرار کن که ضعیف هستی، اقرار کن که اشتباه کردهای. یک مسیری را اشتباه رفتهای. عیبی ندارد و هیچ ایرادی ندارد." ما اینجا هستیم که اشتباه کنیم. من اشتباهم را قبول کردم و وارد مسیر شدم. جهانبینیام را تغییر دادم و شروع به درمان کردم.
خدا را صدهزار مرتبه شکر میکنم که راهنمای خوبم همسفر مینا، آن زمان من را در آغوش گرفتند و محبت ازتهدل را به من نثار کردند که من راه سفر ویلیام را پیدا کردم. راهنمای درمان سیگارم، خانم جلالی را پیدا کردم. خدا را شکر میکنم که در کنگره هستم.
نقابها را زمین بگذاریم. آقای مهندس میفرمایند: نقاب، خودش خیلی سنگین است. وقتی نقاب را زمین میگذاریم، راحت میشویم و خوشحالم که در این مکان مقدس آموزش میبینم.

گزارش تصویری از جلسه هماهنگی راهنمایان

مرزبانان کشیک: همسفر شهلا و مسافر رضا
تایپ: همسفر ناهید رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون ششم)
عکاس: همسفر پروانه رهجوی راهنما همسفر مهری (لژیون دهم)
ویرایش: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر رویا (لژیون هشتم) دبیر دوم سایت
تنظیم و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی زنجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
214