جلسه چهارم از دوره سوم جلسات لژیون سردار با استادی همسفر مهدیه، نگهبانی همسفر بتول و دبیری همسفر هانیه با دستور جلسه «دخانیات » ساعت ۱۵:۰۰ روز دوشنبه ۱۲ خردادماه ۱۴۰۴ آغاز به کار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
در سالهای گذشته فقط اسم دستور جلسه سیگار بود ولی برای این منظور تغییر کرده است؛ که معمولا ما انسانها همیشه برای اینکه کار خود را توجیه کنیم، و یا عملی ضد ارزشی را ملبس به لباس ارزشی کنیم و بعد آن را انجام دهیم. آمدیم و قلیان، و پیپ، و ویپ، و ناس را جایگزین سیگار کردیم. غافل از اینکه این ترفندی از طرف سوداگران است که میخواهند جیب خود را به هر طریقی شده، پر کنند و چه راحت گاهی فرزندان و یا خود ما فریب میخوریم.
ابتدا از روی ناآگاهی و برای پر کردن وقت و یا آرامشی دروغین یا به هر دلیلی به این عمل روی میآوریم. و بعد که جایگزینی اتفاق افتاد دیگر حتی با بروز بیماریها و حتی مطالعه و دیدن روی پاکت سیگار، و یا تنباکو که خیلی واضح نوشته است؛ مصرف دخانیات مضر است و عمر و سلامتی ما را کاهش میدهد. ولی دیگر ناگزیر هستیم که مصرف کنیم و به نظر من این لحظه است که نیروهای تاریکی با غرور و خنده ای زهرآگین به ما میگویند: خوب، تو که میدانی ضرر دارد نکش؛
اگر میتوانید و خیلی سخت است که انسان اشرف مخلوقات باشد و مانند اینکه فردی بدون اختیار تا به خودش میآید ، میبیند در حال مصرف دخانیات به هر طریقی است. زمانی که در کنگره و آموزشهای بیبدیل آن قرار گرفتم متوجه شدم که سیستم ایکس چیست؟ صورت مسأله اعتیاد و جایگزینی چیست؟ سد خونی مغز و آنتی ایکس چیست؟ و تازه متوجه آن پرده و پوششی؛ که روی تفکر و تعقل من را پوشانده بود شدم و متوجه شدم چرا اینقدر درک مفاهیم برای من سخت است.
چرا هنگامی که قلیان مصرف نمیکردم حتی انرژی اینکه از جایم بلند شوم و کارهای روزمرهام را انجام بدهم ندارم. وقتی با بالا رفتن جهانبینی متوجه شدم که مصرف سیگار و قلیان ضدارزش است؛ و دلیل تنگی نفس من، و خوابهای ناآرام، و بیقراری، و خشم بی دلیل من ، نقنقهای فراوان، و پایین آمدن سیستم ایمنی بدنم حتی در مقابل سرماخوردگی را متوجه شدم .
آن روز ناگهان جرقهای در مغزم زده شد و تصمیم گرفتم فکری برای خودم و تخریبهای وارد شده به جسم و روانم بردارم و با راهنمای خوبم عهد بستم که در راه درمان و سلامتی خودم تلاش کنم. و به فرمان راهنمایم گوش بدهم و هر بار که پس از آغاز سفرم پلهی من رو به کاهش رفت حس شعف و حال خوش بسیار زیادی را تجربه میکردم. به قول فرمایش مرحوم دکتر حاجی رسولی در سیدی نیکوتین که میفرمایند:« و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین» ای انسان مکر میکنی؟
میخواهی حال خوشی که خداوند در وجود تو قرار داده را با وارد کردن ماده بیرونی چند برابر کنی؟ ولی نمیدانی که چه تخریب و آسیبهایی به خودت زدی حالا که توسط آقای مهندس در کنگره ۶۰ این مساله حل شد و افراد زیادی که هر کدام بارها اقدام به ترک کردند ولی موفق نشدند. در کنگره به درمان قطعی رسیدند. و بهترین راه درمان برای قطع نیکوتین ؛ فرایند ۱۰ تا ۱۱ ماه زمان و بهترین دارو هم آدامس نیکوتین است.
حال که این بستر فراهم شده است و ما همسفرها نیز مطلع شدیم که مانند مسافرها باید در لژیون قرار بگیریم، و این فرآیند جایگزینی معکوس صورت بگیرد .اگر این بستر را که مانند سفرهای پهن شده است و اگر ما بی تفاوت باشیم گویا که به نعمات خداوند بیاهمیت و بیتفاوت بودیم. و با این اندیشه اشتباه که من بدون لژیون و سفرکردن هم نمیکشم، آسیبهای زیادی به خودم و اطرافیانم وارد میکنم. بحث لژیون مالی یا سردار نیز بی شباهت به این موضوع نیست.
حال که ما در این ساختار قرار گرفتیم و به حال خوش رسیدهایم؛ هم خودمان و هم خانوادههای ما ، گویی دوباره احیا شدهایم . چون آگاه هستیم و مسئولیم که به فکر آیندهگان باشیم. نه تنها در مقولهی درمان اعتیاد، بلکه میدانیم کنگره ۶۰ در راه پیدا شدن درمان بسیاری از بیماریها در حال تحقیق، مقاله دادن و انجام کارهای عظیمی است. اگر من آمدم و این سعادت قسمت من شد و توانستم در لژیون سردار قرار بگیرم ، یا دنور یا پهلوان، و هر تعهدی که میدهم باید واقعا در ابتدا مطلع باشم
که هدف من از این کمک کردن و خدمت کردن چیست؟ به خاطر سپاسگزاری و با یک حس خوب و بدون انتظار بازگشت و چرتکه انداختن ، اقدام به این بخشش کنم و بدانم که در نظر جهان هستی و کائنات تنها یک چیز به عنوان بخشش شناخته میشود؛ و آن زمانی است که بخشیدن با احساس من درگیر شود. یا به زبان سادهتر درون تکتک ما یک دستگاه شناسایی بخشش وجود دارد که بسیار دقیق عمل میکند و هیچ وقت دچار خطا نمیشود
این دستگاه شناسایی بخشش، حال خوب ما یا همان احساس خوب ما در لحظه "بخشش" است. نه اینکه پس از بخشش صد تا فکر به ذهن من بیاید و من را سرزنش کند.که به جای فلان زخم زندگی خودت را درمان کنی، آمدید و به کنگره کمک کردید. پس باید هدفمند و با آگاهی و حس خوب ببخشیم و به عهد خود وفا کنم . اگر تعهدی دادم به موقع و در حد توانم عمل کنم و نترسم.

تایپ: همسفر مهین رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم )
ویرایش: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون سوم )
ویراستاری و ارسال: همسفر مهین رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم )
همسفران نمایندگی خیام نیشابوری
- تعداد بازدید از این مطلب :
100