جلسه پنجم از دوره چهارم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی دزفول، با استادی دنور مسافر رامین، نگهبانی مسافر محسن و دبیری مسافر احسان، با دستور جلسه « دخانیات (سیگار ، قلیان ، ناس ، پیپ ، ویپ » یکشنبه ۱۱ خرداد ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان رامین هستم یک مسافر.
ممنون و سپاسگزار خداوند هستم و از آقا مهرداد عزیز تشکر میکنم که اجازه دادند خدمت کنم، و آقا پژمان عزیز و تمام افرادی که خدمت کردند که من مسافر بیایم و به درمان برسم و حالم خوب بشود تشکر میکنم.
در مورد دستور جلسه بخواهم صحبت بکنم، تخریب سیگار بر همهی ما آشکار است، در کنگره آموختیم که سیگار، موادمخدر و الکل چیزیهای هستند که از سطح خونی مغز میگذرد و هر چیزی که از سطح خونی انسان بگذرد جز آنتی ایکس محسوب میشود.
من همیشه به درمان مواد فکر میکردم اما به درمان سیگار فکر نمیکردم، فکر میکنم یکی از دلایلی که برگشت در سفر به وجود میآید، یکی نبود آگاهی است و دیگری سیگار بوده، خود من از سیگار هیولا ساخته بودم، سیگار همیشه گوشه لبم بود و با هر کس که درب مغازه بود صحبت میکردم، وقتی یک مصرفکننده سیگار را به این شکل میبینم از خودم خجالت میکشم که در آن حالت بودم، سیگار من سیگار گرانی بود و از خریدن باکس باکس سیگار خیلی عاجز بودم، مثلا اگر پسرم میگفت یک توپ برایم بخر ۳۰۰ تومان بود، میگفتم نه! اما دو یا سه باکس پول سیگار میدادم و چقدر من نادان بودم.
خداروشکر درب کنگره به رویم باز شد و وارد کنگره شدم، همهی ما میدانیم که شاید یکی یا دو ماه اول حسمان خوب نباشد، اما بعد متوجه میشویم که کنگره یک جای دیگری هست و با همهی جاهایی که برای ترک میرویم فرق میکند.
.jpg)
من راهی نبود که برای درمان مواد و سیگارم که نرفته باشم، به گذشتهی خودم که نگاه میکردم که چی بودم، چکار میکردم و چه تخریبی به خودم و خانوادم زدم حالم بد میشود.
اوایل سفر حالم روز به روز بهتر میشد و برای رفتن به لژیون سیگار خیلی عجله داشتم، وقتی آقا پژمان به بچهها اجازه ورود به لژیون سیگار میدادند من حسادت میکردم و به خودم میگفتم چه موقع میشود من هم بروم، دو یا سه بار از آقا پژمان اجازه خواستم برم گفتند تا ۲ماه نشود اجازه ورود به لژیون سیگار را نداری.
با هر شوقی بود بعد از دوماه وارد لژیون سیگار شدم، و وقتی محبت آقا مهرداد را دیدم و نوع سیگار و تعدادشان را به ما آموزش دادند، گفتند ۳۵تا۴۰ قطعه میتوانیم از آدامس بخوریم، ۲۱ روز اول کمی اذیت بودم اما بعد چون خواست درونیام بود و خواستهی قطع سیگارم بیشتر از مواد بود، این شد که الان خدمتتان هستم و به آقا پژمان میگفتم میشود دوتا رهاییام با هم باشد؟ میگفتند: چه اشکالی دارد دو بار برای رهایی خدمت جناب مهندس برو، و همین اتفاق افتاد، آدم هر خواستهای از درونش باشد میتواند به آن برسد.
آقای مهندس روز چهارشنبه صحبت میکردند خیلی از سیگار بد میگفتند، میگفتند متوجه بشوم فردی دارد خدمت میکند و غیر از قوانین کنگره عمل میکند، من آن خدمت را ازش میگیرم، و من متوجه شدم کنگره چقدر حرمت دارد که میگفتند چه راهنما باشد و چه خدمتگزار باشد فرقی نمیکند، قوانین کنگره ۶۰ برای همهی ما واجب است تا بتوانیم دست در دست هم یک شعبهی خوب و آباد داشته باشیم.
ممنونم که به صحبت های من گوش کردید.
گروه سایت نمایندگی دزفول
تایپ گزارش: مسافر رضا
عکاس، ویرایش و ارسال گزارش: همسفر مهزیار
- تعداد بازدید از این مطلب :
122