به نام قدرت مطلق الله
در هفتهی ارزشمند ویلیام، فرصتی پیش آمده تا با بانویی همراه شویم که خودش مسیر سخت ترک سیگار را پیموده و حالا با نقش راهنمایی، نور امید را برای دیگران روشن نگه داشته است. او نمونهای زنده از مقاومت، رشد و عشق به دیگران است؛ کسی که نشان میدهد هر تغییری ممکن است، اگر دل به راه بسپاری و به آموزش و عمل پایبند باشی. گفتوگوی امروز ما سفریست در دل تجربهای ناب که انگیزه میدهد و راه را برای همه هموار میکند.
۱. لطفاً خودتان را مطابق با آداب و رسوم کنگره معرفی بفرمایید.
سلام دوستان، سمیه هستم، همسفر، مسافر نیکوتین. آنتیایکس من سیگار و قلیان بوده است. روش درمانی من DST و داروی درمانم آدامس نیکوتین بود. مدت سفرم ده ماه و سه روز به طول انجامید، با راهنمایی راهنمای خوبم، خانم اعظم جلالی. در حال حاضر، پنج سال و شش ماه و چند روز است که با دستان پرمهر آقای مهندس، آزاد و رها هستم.
۲. در دوران مصرف، بهعنوان یک خانم، با چه چالشها و مشکلاتی در جامعه و خانواده مواجه بودید؟
تمام ضدارزشها یک خاصیت بارز دارند، و آن اینکه زمانی که انسان پا در تاریکیها میگذارد، رفتهرفته بیحس میشود و به خواب میرود. من هم زمانی که با سن کم شروع به مصرف سیگار کردم، رفتهرفته برایم این ضد ارزش، ارزش شد و دیگر حس بدی نسبت به آن نداشتم؛ اما درونم همیشه نسبت به این عمل ضد ارزشی واکنش نشان میداد. خجالت میکشیدم در جمع، خانواده و جامعه مصرف کنم و همیشه پنهانی، با هزاران دردسر که کسی نبیند و دربارهام قضاوت نکند، سیگار میکشیدم. وقتی خداوند به من فرزندانی سالم عطا کرد، همیشه نگران بودم که فرزندانم در دستم سیگار نبینند و اگر بزرگ شوند و این ضد ارزش را از من الگوبرداری کنند، چه حرفی برای گفتن به آنها دارم که سیگار نکشند؟ همیشه این ترس درون من بود. چگونه میتوانستم از آنها مراقبت کنم و آموزش بدهم که سیگار نکشند، در حالی که خودم مصرفکننده بودم؟ اما خدا را شکر، با ورود به لژیون ویلیام وایت، به درمان رسیدم و این درمان، فقط درمان من نبود، بلکه درمان یک خانواده بود و من به آرامش رسیدم.
۳. به نظر شما چه عواملی موجب گرایش افراد به مصرف سیگار میشود؟
میتوانم در مجموع بگویم عامل اصلی، جهل و نادانی انسان است. انسان تا زمانی که به شناخت و آگاهی از خود نرسد، قطعاً نمیتواند جلوی نفس و خواستههای نامعقول خود بایستد. وقتی انسان برای خواستههای طبیعی خود مانند تفریح یا گذراندن زمان فراغت یا دورهمیهای دوستانه، آموزش مناسبی ندیده باشد یا ابزار و تفریح سالمی در اختیار نداشته باشد، و از همه بدتر اینکه ضد ارزش در نگاهش به یک ارزش و خوشگذرانی تبدیل شود، گرایش او بیشتر شده و گمراهتر میشود. مثلاً در حال حاضر، در بسیاری از مهمانیها و دورهمیها، سیگار و قلیان را بهعنوان تفریح و کار مفرح میشناسند، اما ما در کنگره آموختیم که اینها ضد ارزش هستند و رفتهرفته به انسان تخریبهای زیادی وارد میکنند.
۴. نقش جهانبینی و حضور در لژیون را در روند درمان مصرف سیگار و دخانیات چگونه ارزیابی میکنید؟
در کنگره ۶۰، آقای مهندس مثلثی را ترسیم کردهاند به نام مثلث درمان که شامل جسم، روان و جهانبینی است. اعتیاد فقط بیماری جسمی یا روانی نیست، بلکه هم بر جسم تأثیر میگذارد، هم بر خلقوخو (روان) و هم بر جهانبینی و نوع نگرش فرد. بنابراین برای درمان کامل، باید هر سه ضلع مورد توجه قرار گیرند. آقای مهندس میفرمایند: «درمان فوق ترک است و تعادل فوق درمان.» برای رسیدن به تعادل و درمان، نیاز به آموزشهای جهانبینی داریم. مسئولیت آموزش جهانبینی بر دوش لژیون DST یا لژیون همسفران است و لژیون ویلیام وایت آموزش جهانبینی نمیدهد، بلکه بر پروسه درمان نیکوتین و دستور جلسات تمرکز دارد. در واقع، لژیون ویلیام مکمل لژیونهای دیگر است: در آن جسم و روان بازسازی میشود و در لژیون جهانبینی، آموزش داده میشود. در هر پله، یکپنجم از داروی فرد کم و یکپنجم از آموزش جهانبینی و خودشناسی جایگزین میشود. ما در کنگره آموختیم که راهنماها چراغ راه هستند، ولی درمانگر اصلی، خودِ رهجو است.
۵. مصرف سیگار و قلیان چه آسیبهایی به شما وارد کرد که منجر شد به فکر درمان بیفتید؟
در کل، مصرف سیگار، قلیان و سایر مواد مخدر آسیبهای فراوانی به انسان وارد میکند، ولی انسان یا از این آسیبها بیخبر است یا نمیخواهد آنها را بپذیرد. در سیگار حدود ۴۰۰۰ نوع سم، باروت و اسانسهای شیمیایی وجود دارد و در قلیان این مواد بهمراتب بیشتر است. من با مصرف سیگار، دچار تخریبهای جسمی زیادی شده بودم: مشکل قلبی، تنگی نفس، تیرگی پوست، آسیب به لثه و دندانها و بسیاری موارد دیگر. از نظر روحی و روانی هم، بسیار عصبی، پرخاشگر و بیحوصله شده بودم؛ ناامیدی، بیانگیزگی و عدم درک این حالات در من شدت یافته بود. از نظر جهانبینی نیز، تنها با افرادی ارتباط میگرفتم که مصرفکننده بودند وگرنه خجالت میکشیدم در جمعشان سیگار بکشم؛ این موضوع باعث میشد در تاریکی بیشتری فرو بروم. اما در طول سفر، همه تخریبهای جسمیام درمان شد. در ابتدا نمیتوانستم چند قدم راه بروم، اما پس از درمان، مشکل قلبی و تنگی نفسم کاملاً برطرف شد. دیگر انسان تندخو، بیحوصله و پرخاشگری نیستم و بهتر میتوانم خودم را کنترل کنم. اکنون که پنج سال از درمانم میگذرد، ارتباطات سالمتری برقرار کردهام و انتخابهای بهتری در اطرافیانم دارم.
۶. انگیزهی شما از خدمت در جایگاه راهنمای ویلیام چیست؟
زمانی که وارد لژیون ویلیام وایت شدم و سفر را آغاز کردم، راهنمای خوبم، خانم جلالی، همیشه میفرمودند: «سفر ویلیام، سفر رسیدن به خود است.» این سفر درمانی به من کمک کرد خودم را بشناسم و گرههایم را باز کنم. واقعاً ده ماه و سه روز سفر کردم و هر روز آن برایم سرشار از آموزش بود. این سفر نه تنها مرا با خودم آشنا کرد، بلکه به من محبت و عشق واقعی را آموزش داد. مگر استاد نمیفرمایند: «وقتی خودت را یافتی، دیگران را مییابی»؟ من خود را پیدا کرده بودم و دوست داشتم این حس خوب، سلامتی، رهایی و آموزش را به دیگرانی که گمگشته راه بودند، منتقل کنم. استاد امین میفرمایند: «زکات علم، نشر آن است.» بعد از رهایی، تمام تلاشم را کردم و لطف خداوند، همراه با محبت آقای مهندس و خانواده محترمشان، شامل حال من شد و اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم. من در این جایگاه پلی هستم برای رسیدن دیگران به درمان و حال خوش؛ و در همین مسیر خودم نیز بیشتر آموزش میگیرم، چرا که با هر سفر، سفری نو آغاز میشود و گرههای بیشتری از درونم باز میشود. این جز لطف خداوند نیست و از داشتن این جایگاه خدمت، شاکر و سپاسگزارم.
۷. چه درسهایی از سفر نیکوتین خود آموختید و حس درونیتان نسبت به رهایی چیست؟
در این سفر آموختم که بزرگترین دارایی من، سلامتی من است. اگر واقعاً خودم را دوست داشته باشم و عشق به خود داشته باشم، برای رهایی و سلامتی خود تلاش خواهم کرد. این سفر به من یاد داد که بزرگترین گنج، گنج وجودی درون خودم است، که به خاطر ناآگاهی و حرکت در تاریکیها، آن را به نیروهای منفی سپرده بودم. حالا باید به خویشتن خویش برسم، خود را دریابم و بتوانم جسم، روان و جهانبینیام را به تعادل برسانم. کنگره، با آموزشهای ارزشمندش، و بهویژه لژیون ویلیام وایت، در این مسیر به من کمک کردند. در لژیون ویلیام، آدرس خودم به خودم داده شد تا به حال خوش، رهایی و درمان برسم. این سفر و آموزشهای کنگره در هر قسمت، به من آموخت که انسانی خوب برای هستی، همسری شایسته و مادری مسئول باشم، در صراط مستقیم حرکت کنم، بندهای شایسته برای خداوند باشم و با تلاش، به تعادل و حال خوش برسم.
۸. کلام آخر...
از شما بابت این مصاحبه تشکر میکنم. میخواهم از آقای مهندس و خانواده محترمشان بابت این علم و دانشی که داشتند و راهگشای ما رهجوها شدند، تا بتوانیم به سلامتی، درمان و حال خوش برسیم و خود را پیدا کنیم، نهایت قدردانی را داشته باشم. همچنین تشکر فراوان از خانم جلالی، اولین بانویی که در مسیر درمان دخانیات قدم نهادند تا ما هم به درمان و حال خوش برسیم؛ از ایشان بابت تمام تلاشهایشان در مسیر لژیون ویلیام وایت و آموزشهای خوبشان صمیمانه سپاسگزارم. از ایجنت، مرزبانها و راهنمایان محترم شعبه ابوریحان نیز تشکر میکنم که برای رساندن پیام لژیون ویلیام وایت تلاشهای زیادی انجام دادند و در امر درمان و حال خوش رهجویان ویلیام وایت همراهیمان کردند. و در پایان، از شما هم بابت این فرصت تشکر میکنم.
در پایان، امیدوارم که داستانها و تجربیات امروز، چراغ راهی باشد برای همه کسانی که در مسیر رهایی گام برمیدارند. بیایید با هم و در کنار هم، ایمان داشته باشیم که هیچ مانعی بزرگتر از ارادهی ما نیست و هر قدم کوچک، شروعیست برای یک زندگی جدید و پرامید. شما هم میتوانید، فقط کافیست آغاز کنید.
انجام مصاحبه: همسفر صدیقه رهجوی راهنما همسفر مرجان (لژیون پنج)
عکس، ویراستاری و ارسال: همسفر آتوسا رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ابوریحان تهران
- تعداد بازدید از این مطلب :
92