English Version
This Site Is Available In English

سیگار، دشمنی خاموش

سیگار، دشمنی خاموش

جلسه سوم  از دوره بیست و چهارم  سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ روز‌های یکشنبه نمایندگی شیروان به استادی مسافر علی ، نگهبانی مسافر محمد  و دبیری مسافر گودرز  با دستور جلسه   "سیگار ، قلیان ، ناس و پیپ "11 خردادماه ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، من علی هستم، یک مسافر. ابتدای سخنم لازم می‌دانم از نگهبان جلسه، ایجنت و مرزبانان عزیز که اجازه دادند من خدمت کنم و آموزش بگیرم، صمیمانه تشکر و قدردانی کنم.
فصل  اول : سیگار، دشمن خاموش.وقتی  صحبت از سیگار که می‌شود، کسی نیست که از بلایی که سر ما آورده بی‌خبر باشد. همه می‌دانیم سیگار بیش از ۴۷۰۰ نوع ماده‌ی سمی دارد. همین یک جمله کافی است. مهندس دژاکام مثالی زیبا می‌زند: از سربازی پرسیدند چرا شلیک نکردی؟ گفت هزار و یک دلیل دارم. پرسیدند خوب یکی‌اش را بگو! گفت: "فشنگ نداشتم." فقط همین یکی کافی‌ است. درباره‌ی سیگار هم فقط "نیکوتین" برای نابود کردن ما کافی است.
خودم چهل سال روزی یک پاکت کامل سیگار می‌کشیدم.. در جلسات مختلفی شرکت کردم؛ حتی در جلسات نیکوتینی ها که چسب به بازو می‌زدند ، ولی موفق نشدم. همیشه می‌پرسیدم چرا؟ چرا من نمی‌توانم ترک کنم؟ شاید چون واقعاً باور نکرده بودم که باید این دشمن را کنار بگذارم.
یکی از بزرگ‌ترین دلایل برگشت افراد به مواد مخدر ، همین سیگار است. اگر کسی لغزش کند، اولین چیزی که سراغش می‌رود، سیگار است. کسی که هنوز سیگار می‌کشد، بیشتر در معرض بازگشت است تا کسی که کاملاً ترک کرده. من بارها سعی کردم ترک کنم، اما نمی‌شد.  با ورود به کنگره کسانی را می‌دیدم که در جلسات کوچکی شرکت می‌کنند. یک روز با بهانه‌ای جلو رفتم و درباره‌ی علت دو آرم‌دار بودن شال ، یکی از افراد پرسیدم. گفت یکی برای مواد، یکی برای سیگار است. آنجا بود که فهمیدم سیگار هم به اندازه‌ی مواد، مخرب و اعتیادآور است. از همان زمان ثبت‌نام کردم و مرتب در جلسات مربوط به ترک سیگار شرکت کردم. به لطف خدا، موفق شدم. سیگار را که چهل سال با من بود، کنار گذاشتم.

فصل دوم : زندگی بدون سیگار .من سال‌ها مواد را ترک کرده بودم، اما چون هنوز سیگار می‌کشیدم، اطرافیانم باور نمی‌کردند که ترک کرده‌ام. هر ساعت دو بار باید برای سیگار کشیدن بیرون می‌رفتم. مشتری‌ها می‌دیدند، قضاوت می‌کردند. من هم راهی نداشتم، واقعاً نمی‌توانستم.با وجود اینکه می‌دانستم چه بلایی سرم می‌آورد، عکس ریه‌ها ی افراد سیگاری را دیده بودم، ولی باورم نمی‌شد. به خودم می‌گفتم: "من که سال‌هاست  سیگار می‌کشم، اتفاقی نیفتاده!" اما نمی‌دانستم، همان‌طور که گفته‌اند: سیگار اسلحه‌ای‌ست که ماشه‌اش را زمان می‌کشد. حتی آزمایش‌هایی می‌دیدم که با یک شیشه و پنبه و چند نخ سیگار، ظرف چند دقیقه قیرِ خالص تولید می‌کرد. ولی باز هم باور نمی‌کردم.
مهندس می‌گفت: بدن ما قابلیت ترمیم دارد. همان‌طور که زخم روی دستمان ترمیم می‌شود، ریه هم می‌تواند خودش را بازسازی کند. اما تا وقتی سیگار باشد، اجازه‌ی بازسازی نمی‌دهد. سیگار راه خون و اکسیژن را می‌بندد. و همین است که باعث سکته، بیماری قلبی و هزار مشکل دیگر می‌شود.
فصل پایانی: رهایی و شکرگزاری .اکنون که به گذشته نگاه می‌کنم، باورم نمی‌شود توانستم ترک کنم. خدا را شکر می‌کنم که این فرصت به من داده شد. ممنونم از همه‌ی شما که با سکوت زیبا و دلگرمی‌تان، به صحبت‌هایم گوش دادید.

مرزبان خبری: مسافر صادق
عکاس: مسافر مهدی لژیون پنجم
تایپ : مسافر حسین
ویراستاری و ارسال: مسافر محمدرضا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .