English Version
This Site Is Available In English

سیگار نکشیدن یک جهان بینی می خواهد

سیگار نکشیدن یک جهان بینی می خواهد

یازدهمین جلسه از دوره پنجم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی رازی؛ با استادی دیده بان محترم آقای رضا ترابخانی، نگهبانی مسافر ابوذر و دبیری مسافر رحمان با دستور جلسه (( دخانیات سیگار،قلیان،ناس،پیپ،ویپ ))  در روز شنبه دهم خرداد ماه ۱۴۰۴ راس ساعت 16:30  آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان رضا هستم یک مسافر، خداراشاکرم که امروز در این جایگاه قرار گرفتم برای آموزش گرفتن و خدمت کردن، نمایندگی رازی امروز از شعبه تازه تاسیس خارج شده و به خوبی مورد توجه قرار گرفته، همین امسال هشت نفر قبولی شال نارنجی راهنمایی و پنج نفر شال سبز راهنمای تازه واردین را گرفته اند، نمایندگی رازی به نقطه بازدهی رسیده است و دیگر به عنوان شعبه تازه تاسیس محسوب نمی شود چرا که به رهایی های زیاد و استاندارد هایی که باید برسد رسیده است، افراد زیادی  از همین نمایندگی هستند که خدمتگزار می باشند، در ادامه می توانند از طریق خدمت کردن و آموزش گرفتن در این اینجا چندین نمایندگی دیگر در سطح تهران تاسیس کنند امیدوارم که همینطورهم باشد، دستور جلسه این هفته سیگار،قلیان،ویپ و پیپ است، خودم در بحث سیگار مشکلاتی داشتم و دیرتر از همه به رهایی رسیدم، خود سیگار نکشیدن یک جهان بینی می خواهد به همین دلیل خیلی سخت است، وقتی می خواهیم از یک عادت مخرب جدا بشویم بدن و تفکرات مقاومت می کند، بدن خودش را به بی حالی و سستی می زند و هرطوری که شده می خواهد سیگار را به دست بگیرد، عظمت درمان سیگار وقتی نمایان می شود که در کنار مواد مخدر خودش را نشان می دهد، در زمان مصزف سیگار وقتی فرزند خودم را بغل می کردم  می گفت  چه بوی سیگاری میدهی، شاید در آن مقطع از خودم دفاع می کردم که چیزی نیست و یک طوری این مشکل را کوچک  می دانستم اما همیشه از درون می دانستم که سیگار کشیدن مشکل بزرگی می باشد و این مرا آزار می داد، یادم است که به یک شهرستانی رفتیم  من سیگاری بودم  قلیان نمی کشیدم اما آن روز قلیان کشیدم تا سه شب آنقدر که قلیان حال من را خراب کرد تا الان که در خدمت شما هستم دیگر قلیان نکشیدم، حالا بعضی از دوستان می گویند که از ذغالش بوده، نمی‌دانم؛ اگر می خواهم سالم زندگی کنم نمی شود دود در کنارش باشد و همزمان نمی توانم جهان بینی سالم زیستن را در زندگی خودم بکار بگیرم، مسافرانی که درحال انجام سفر اول موادمخدر هستند و همزمان وارد لژیون ویلیام می شوند بهترین زمان برای درمان سیگارشان می باشد،

چون اگر چند سال از رهایی بگذرد خیلی سخت تر می شود چون در طول سفر مواد شرایط لژیون باعث می شود که راحت تر سفرسیگار را انجام بدهیم، اما بخش دوم دستور جلسه که تولد علی عزیز است، علی آقا سنی ندارد و خیلی جوون هست، بخاطر همین موضوع روابط خوب و شادی در محل خدمت خود با سایر خدمتگزاران دارد، یکی از چیزهایی که همیشه‌ در علی آقا برای من جذابیت داشت این بود که روابط عمومی بسیار خوبی دارد از کودک چهار پنج ساله دوستش دارد تا کسانی که سنشان بالاتر است، این نحوه برخورد و تفکری که علی آقا دارد هر کسی ام که با ایشان برخورد می کند لبخند خوبی بر لب هایش می آید، همین شوخ طبع بودن یکی از ویژگی هایی است که هر شخصی می تواند داشته باشد،

کسی که بتواند حس خوب را انتقال دهد در همان چند لحظه ایی که در کنارش هستیم لذت می بریم، در سفر اول رابطه‌ی استانداردی داشت، چون ایشان استاد دانشگاه می باشند‌ چند سال در دانشگاه تهران انسان های زیادی را پرورش  داده است به همین دلیل با تجربه است و شناخت خوبی از اطراف خودش دارد، یکی از عوامل موفقیت ایشان در جمع بودنشان است، کسانی که تنها باشند نمی توانند موفق باشند و اولین اتفاقی که جزو قوانین نانوشته کنگره ۶۰ می باشد این است که بتوانیم با جمع ارتباط برقرار کنیم، فرد مصرف کننده مواد مخدر تنها می شود، در تنهایی  خود از پس افکاری که در ذهنش وجود دارد نمی تواند بر آید و مدام ضربه می خورد، نمی تواند تشخیص دهد چه کاری درست یا غلط می باشد، اما در جمع که قرار بگیرد از انرژی آن استفاده می کند، اگر جایی تفکر اشتباه دارد جمع باعث از بین رفتن آن تفکرهای منفی می شود، علی آقا این کار را به خوبی انجام داده و امروز برای چهاردهمین سال رهایی اش جشن می گیریم، برای خود ایشان و خانواده محترمشان آرزوی موفقیت می کنم، از اینکه به صحبت های من توجه کردید متشکرم.

سخنان مسافر

سلام دوستان علی هستم یک مسافر، خداوند را سپاس که سعادت نصیبم شد که امروز در این جمع و تولد خودم شرکت کنم، سپاس از آقای مهندس عزیز و خانواده ارجمند ایشان که چنین بستری را فراهم کردند برای بهتر زیستن ما، تشکر می‌کنم از دیده بانان عزیز و همه مهمان‌های گرانقدر که از نمایندگی ‌ها دیگر تشریف آورده‌اند این از محبت شما بزرگواران می‌باشد چرا که ما در مکتبی آموزش دیده‌ایم که اعمال ما بازخورد بزرگان ما است، بزرگی فرموده‌اند که زندگی هدیه خداوند به ما است و درست زیستن هدیه ما به خداوند، چنین مثالی هم در کنگره۶۰ است که می‌گوید روش dst هدیه مهندس عزیز به ما است و درست سفر کردن و در اختیار راهنما بودن هدیه ما به مهندس عزیز است، امیدوارم در این سفری که جاری است همه موفق باشیم. یکی از داستان‌هایی که آقای مهندس مطرح می‌کنند داستان سلطان محمود و ایاز است، آیا این اتفاقات که در تاریخ افتاده برای ما هم تکرار می‌شود؟ بله اینها مطرح می‌شود که من به عنوان رهجو یاد بگیرم که سلطان محمود من همان راهنما و خود بنده هم همان ایاز هستم، برای اینکه من مدام باید به گذشته خودم برگردم و نگاه کنم که کجا بوده‌ام، کجا هستم و به کجا می‌خواهم بروم، دفترچه‌ای را که در سال ۸۸ با ورودم به کنگره پیامی را راهنمای عزیزم در آن نوشتن با این مضمون که علی عزیز در آخر امر، امر اول اجرا می‌شود و در پایان هم نوشتند که پایان هر نقطه سر آغاز خط دیگری است، را همیشه در پیش روی خودم دارم و به آن نگاه می‌کنم که یاد آور روزهای نخستین من که درگیر به موادمخدر بودم است، در واقع این تولد پیامی برای همه ما است که می‌گوید باید همه در طول سفر اول و دوم این چنین باشیم تا بتوانیم جایگاه خودمان را در هستی بشناسیم، خود من هم به عنوان رهجو به همین اکتفا کردم، البته باید بگوییم که خدمت کردن را در عمل از بزرگانی مثل آقای سلامی آموزش گرفته ام که در طول سفر اول می‌دیدم که چطور با تمام وجود مراقبت می‌کند از بستر یک نمایندگی، دیدن این خدمت‌های صادقانه بزرگترها پیشرانه‌ و الگویی بود برای حرکت من در سفر دوم، بعد از رها شدن از بند موادمخدر در خدمت دیده بانان محترم آقای صداقت و آقای زرکش بودم که بعد هم آقای مهندس اجازه دادند من و آقای باقری به عنوان دستیار آقای مجدیان خدمت خود را ادامه دهیم از همان روزها خدمت من شروع شد و تا به امروز در کنار شما در حال آموزش گرفتن هستم، در آخر تشکر می‌کنم از تک‌تک شما عزیزان که با حضورتان گرمی بخش این تولد شدید، ممنون که به صحبت‌های من توجه کردید.

تایپ: مسافر سعید- مسافر سجاد

بارگذاری: مسافر سجاد

مرزبان کشیک: مسافر مهدی

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .