جلسهی چهارم از دوره سی یکم کارگاههای آموزشی، عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی رودهن با استادی راهنمای محترم مسافر مهدی، نگهبانی مسافر محمدمهدی و دبیری مسافر عباس با دستور جلسه «دخانیات (سیگار، قلیان، ناس، پیپ، ویپ)» روز شنبه ۱۰ خردادماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر، ابتدا در مورد دستور جلسه صحبت میکنم و در ادامه تولد علی عزیز. چیزی که من در بیست سال سیگارکشیدن، هشت سال درمان آن و الان در لژیون مشغول به خدمت هستم، فهمیدم این بود که سیگار بااینکه تخریب زیادی داشت، اما من شیفته آن بودم، انگار قسمتی از من بود. هیچوقت سیگار را از خودم جدا ندیدم، با هر دیدی که به جهان اطرافم نگاه میکردم، سیگار هم قسمتی از آن بود. اگر میخواستم جایی حرف مهمی بزنم یا معاملهای انجام بدهم، قبل از انجام آن حتماً سیگار میکشیدم تا اعتمادبهنفس لازم در من ایجاد شود.

این هویت را خودم به سیگار داده بودم، ولی دیگر برایم تحمل آن سخت بود، اگر در طبیعت بکر و خوبی بودم، سریعاً به فکرم میرسید که سیگار بکشم، اگر چای میخوردم و برای من لذتبخش بود، بعد از آن هم به فکر سیگار میافتادم. سیگار در تمام فیلمها بود و همهجا تبلیغات خوبی از آن میشد، واقعاً فریب خوردم و بعد از گذشت مدتی اصلاً فکر میکردم جزوی از من است و همیشه به همراه سیگار داشتم.
تخریب سیگار بسیار آشکار است، هر دو پدربزرگم من بهخاطر سرطان حنجره از دنیا رفتند و بعدازاین دکتر برای آنها سیگارکشیدن را ممنوع کرد، بهجای یک پاکت، روزی یک نخ میکشیدند، اما قادر به ترک آن نبودند. خودم وقتی وارد لژیون ویلیام شدم، خیلی تلاش کردم تا به درمان برسم، هم اکنون شش نفر در لژیونم به درمان رسیدهاند و اینها همه از الطاف کنگره ۶۰ و مهندس دژاکام است.

راجع به علی عزیز: سفر اولش را در لژیون سوم بود، سفر دومش در لژیون ششم به ما پیوست. علی به خودش کمک میکند تا یکسری صفاتش را به صفات برتر تبدیل کند، هم در لژیون و هم در کنگره خدمتگزار خوبی است و به دنبال این است که به آن حق مطلوب خودش برسد، امیدوارم که بتواند ماهیت تمام صفاتی را که دارد ببیند و آنها را هر روز بهتر و بهتر کند.
.jpg)
در ادامه تولد یک سال رهایی مسافر علی، رهجوی راهنمای محترم مسافر مهدی:
اعلام سفر مسافر علی:
سلام دوستان علی هستم یک مسافر، با بیست و هشت سال تخریب وارد کنگره شدم، آخرین آنتی ایکس مصرفی تریاک و شیره، سیزده ماه سفر کردم به روش DST با داروی شربت OT و راهنمای محترم مهدی، رهایی یک سال و چهار ماه با دستان پر توان آقای مهندس، ورزش در کنگره باستانی.
خلاصه سخنان متولد:
بیست و هشت سال از سنین جوانی را درگیر اعتیاد بودم، چندین بار تلاش کردم که خودم را از این دام رها کنم، ولی هر بار بیشتر از دفعات قبل درگیرش میشدم، چون توانایی این را نداشتم که خودم را نجات بدهم. بهمرورزمان مصرفم بیشتر شد و روزگارم سختتر میگذشت، مدتی بود که اسم کنگره ۶۰ به گوشم خورده بود، ولی جسارت آن را نداشتم که به اینجا بیایم تا اینکه برادرم به کنگره آمد و رها شد، از طریق او من هم آمدم.
سفر اول برایم خیلی سخت بود، خیلی با خودم کلنجار میرفتم، راهنمای عزیزم آقا پوریا را خیلی اذیت کردم، در ضمن خودم هم خیلی اذیت شدم. در سفر از رهنمودهای راهنمایم خیلی بهره بردم و خواست قلبی داشتم که به درمان برسم. یکی از داداش لژیونیهایم هم به من زیادی کمک میکرد، سنگ صبورم بود و واقعاً آرامش خاصی به من میداد. هر چه میگذشت راحتتر میشدم و وقتی برای رهایی پیش جناب مهندس رفتم، دیدم نسبت به همه چیز تغییر کرد.
سفر دوم را با آقا مهدی شروع کردم که با رفتارش بیشتر از سفر اول برایم الگوی خوبی شد، شاید با رفتار و کردارش به من نشان میدهد که چه کاری درست و چه کاری غلط است.
.jpg)
امیدوارم در ادامه بتوانم گوشهای از کمکهای آقای مهندس و راهنمایان عزیزم را جبران کنم، به این شکل که بتوانم گذشت کنم، بسازم و از خیلی چیزهایی که دارم، بگذرم. من واقعاً عاشق کنگره شدهام و نمیتوانم به اینجا نیایم، به خودم قول داده بودم که اگر رها شدم، دیگر نیایم.
همسفرانم نمیتوانند به کنگره بیایند، دخترانم دانشجو هستند و همسرم هم مشکل جسمانی دارد و نتوانستند مرا همراهی کنند، اما کمکهای زیادی به من کردند، اگر دیر کنم، به من گوشزد میکنند که مگر به کنگره نمیروی؟!. شاید یکی از دلایلی که به اینجا آمدم، دختر کوچکم بود.
امیدوارم تمام کسانی که بیرون از کنگره هستند و حال دیروز مرا دارند، بیایند و به رهایی و حال خوب برسند.
دریافت نشان شش ماه رهایی مسافر محمد، رهجوی راهنمای محترم مسافر محمدحسین:
.jpg)
عکاس: مسافر مهدی
تایپ و ویرایش: مسافر مجتبی
تنظیم و ارسال: مسافر منصور
- تعداد بازدید از این مطلب :
88