جلسه دوازدهم از دوره دوم لژیون سردار به نمایندگی پرند با استادی مسافر پهلوان محمدحسن و نگهبانی مسافر ناصر و دبیری مسافر امید با دستور جلسه "در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره من چه کردم؟" چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۵:۳۰ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان محمد حسن هستم یک مسافر، خیلی خوشحالم که در جمع شما عزیزان هستم، خدارا شکر میکنم که فرصتی داده شد تا بتوانم در کنار شما آموزش بگیرم، در حال فکر کردن بودم که به یاد یک قسمتی از آیتالکرسی افتادم و قشنگ است میفرماید: خداوند ولی کسانی است که از سمت تاریکی دارند خارج میشوند به سمت روشنایی حرکت میکنند، مگر ما ولی نداشتیم؟ چه شد که منِ محمدحسن بدون سرپرست شده بودم بدون ولی شده بودم، کسی سرپرستی من را قبول نمیکرد ادامهاش میفرماید شیطان و طاغوت هم سرپرستی کسی را قبول میکند که از سمت نور به سمت تاریکی میروند چه پشتوانهای با ارزشتر و بهتر از این میتواند برای باشد،
خدارا شکر میکنم از آقای مهندس از آقای زرکش، ایجنت نمایندگی و کلیهی افرادی که این بستر را فراهم کردنند تا ما دور هم جمع شویم و تجربیات یکدیگر را با هم به اشتراک بگذاریم، دستور جلسه این هفته من در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره چه کردم ؟ این دستور جلساتی که سوالی است انسان را درون خودش میبرد آدم بایستی فکر کند ببیند کجای کار قرار دارد برای اینکه دستور جلسه سوالی هستش منبرای خودم چه کردهام و بعدش ما همه برای همدیگر چکار کردهایم کنگره متشکل شده از همه ما کنگره یک تفکر است که ما داریم در آن زندگی میکنیم من وقتی وارد کنگره شدم شیشه و هروئین مصرف داشتم حالم بسیار خراب بود و با هشتاد کیلو وزن و خیلی ناامید و با ترس زیاد و ساکن در یک نقطه، کنگره برای من چکار کرد زندگی من را احیا کرد، ورشکستی کارم را جبران کرد، همسرم داشت جدا میشد دیگر نمیتوانستیم ادامه بدهیم، هر چیزی که دارم توسط کنگره به من داده شده علم و آگاهیاش را هم کنگره به من داده است.
جسم روان و جهانبینی من را کنگره بوجود آورد قبلش هم مصرف کننده نبودم چیزی نداشتم و بلد نبودم ، جهانبینی نداشتم، کنگره به من یاد داد دارایی دیگران در دارایی من است کنگره به من یاد داد درد دیگران درد من است نباید خودم را جدا بدانم استاد امین در سیدی اواخرشان فرمودند که منیت است که انسان خودش را از دیگران جدا بداند، در جهانبینی مثلثی داریم بنام مثلث جهالت، آن ترس منیت و ناامیدی داشت زندگی من را نابود میکرد در من نفوذ کرده بود و من را در گوشهای از رینگ قرار داده بود و بیخبر بودم که در وجودم ترس دارم بسیار زیاد منیت دارم بسیار زیاد و داشتن این صفات من را از دیگران دور میکند، وقتی وارد کنگره شدم اولین چیزی که آموختم اینکه متوجه شدم من در درون خودم یک شریکی دارم یک شریکی پنهان، میخواهم پولی را پرداخت کنم بایستی سه تا امضاء زیر آن چک زده بشود، میخواهم یک کاری را انجام بدهم اعتیاد بایستی زیر آن را امضاء کند تا بتوانم آن عمل را انجام بدهم میخواهم مهمانی بروم اول بایستی ببینم مواد مصرف کردهام آنجا به مشکل برنخورم، به دنبال این بودیم که آیا مواد چک من را امضا میکند تا کار من انجام بشود؟ در پرداخت مالی هم همینگونه فهمیدم تصمیم گیرنده من نیستم در گذشته و زندگی های قبلیام آنجایی که منشعب شدیم من شاید اختیار داشتم اما با نقض فرمان هایی که انجام دادم تبدیل شده است به انتخاب دیگر اختیاری ندارم بایستی انتخاب کنم،
این شریکی که در صور پنهان من بود و کالبد من را در اختیار داشت شریک مالی و شریک انرژی من اجازه نمیداد من هر کاری دلم میخواهد را انجام بدهم کنگره دنبال این است که این شریک صور پنهان از من جدا بشود چجوری جدا بشود با مثلث آموزش تجربه و تفکر به علاوهی پارامتر شکرگزاری، این عوامل باعث شد تا من بدانم اول خط کجا است تا بتوانم حرکت کنم این تجربهی من بود از این موضوع و هر چه که حرکت میکنی انفاق میکنیم بخشش انجام میدهیم شریکی که در درون من است ضعیفتر میشود، چون خلاف میل آن دارد انجام میشود ممنونم که به صحبت های من گوش کردید.


تهیه و تنظیم: همسفر فرهاد لژیون دوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
13