English Version
This Site Is Available In English

حرکت، تنها راه رهایی

حرکت، تنها راه رهایی

نهمین جلسه از دوره پانزدهم کارگاه‌های آموزشی کنگره ۶۰ ویژه مسافران به نمایندگی اردبیل، به استادی راهنمای محترم مسافر حجت، نگهبانی مرزبان محترم مسافر حبیب و دبیری مسافر حامد با دستور جلسه "وادی سوم و تاثیر آن روی من"  پنج شنبه ۸ خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

راستش وقتی نگهبان محترم لژیون سردار مسئولیت استادی جلسه را به من داد، ابتدا خواستم رد کنم. معمولاً ترجیح می‌دهم وقتی در جایگاه خدمت هستم، در جایگاه استادی نباشم. اما وقتی دیدم دستور جلسه "وادی پنجم" است، با خودم گفتم: هنوز خیلی چیزها هست که باید در این وادی یاد بگیرم. پس پذیرفتم.

ما چهارده وادی داریم، هر کدام برای درمان و زندگی ضروری‌ است، اما این وادی با بقیه فرق دارد. این وادی فقط دانستنی نیست، باید واقعاً آن را یاد بگیریم و مهم‌تر از آن، باید به‌کار بگیریم. اگر این وادی را نفهمیم، در زندگی نمی‌توانیم هیچ کاری بکنیم.

باور کنید شاید ده سال است این دستور جلسه را می‌شنوم، مشارکت هم کرده‌ام، اما هنوز در برخی جاها می‌بینم که نفهمیدم یا هنوز نتوانستم اجرایش کنم. وادی ساده است، اما اجرای آن بسیار دشوار. پیامش این است: «تا وقتی خودت به فکر خودت نباشی و مشکلاتت را خودت حل نکنی، هیچ چیز درست نمی‌شود.»

قبل از اینکه وارد کنگره ۶۰ شوم، همیشه دنبال کسی بودم که نجاتم بدهد: خانواده، دکتر، دارو، کمپ... اما اینجا فهمیدم که سفر درمان را فقط خودم باید بروم.

حالا در سفر دوم، با مشکلات جدیدی مواجه می‌شویم؛ کار، زندگی، مسئولیت‌ها. امروز که به اردبیل رسیدم، با خودم دیدم که دوباره همان الگوی قدیم را تکرار کرده‌ام: دنبال پناه، دنبال کسی که مشکلم را حل کند. اینجا بود که فهمیدم هنوز هم در این وادی گیر دارم.

اعتیاد را شاید درمان کرده باشم، اما در مسائل جدید زندگی، هنوز دنبال چیزی یا کسی هستم که حال مرا خوب کند: یک شغل، یک فرد، یک دارو... در حالی که حقیقت این است که هیچ‌کس نمی‌تواند حال من را خوب کند، جز خودم.

این وادی محکم در گوشم می‌زند که: «خودت باید حال خودت را خوب کنی، هیچ چیز و هیچ‌کس نمی‌تواند به جای تو حرکت کند.»

مشکلات زندگی طراحی شده‌اند برای اینکه خودم حلشان کنم، نه اینکه گردن دیگران بیندازم. درست است که ممکن است کسی کمکم کند، اما حل مسئله بر عهده خود من است. مخصوصاً در اعتیاد، اگر من مواد مصرف کنم، حتی اگر هزار نفر برایم دعا کنند و حمایتم کنند، فایده‌ای ندارد. چون در نهایت، این من هستم که باید حرکت کنم.

زندگی درست مثل مدرسه است. هیچ‌وقت معلم نمی‌آید به بچه کلاس سوم، سؤال کلاس پنجم بدهد. مشکلات ما هم دقیقاً به اندازه ظرفیت و توانایی ماست. قرار است با حلشان رشد کنیم.

درست است، حل مشکلات درد دارد. مثل امتحان سخت است، اما اگر از آن عبور کنیم، به مرحله بالاتری می‌رسیم. اگر هم نه، همان‌جا می‌مانیم. اعتیاد هم همین است: فرصتی برای عبور از تاریکی به سمت روشنایی.

به قول وادی دوم، انسان اعماق تاریکی را تجربه می‌کند تا عظمت روشنایی را درک کند. حالا یا از این تاریکی عبور می‌کنیم و تبدیل به انسان‌هایی رها و کارآزموده می‌شویم، یا در همان عمق ناامیدی درجا می‌زنیم.

نقش خانواده، دوستان، راهنما، همه مهم است، ولی نقش اصلی با خود ماست. اگر من صبح پا نشوم، شربتم را نخورم، گریز نزنم، تکالیفم را انجام ندهم، هیچ درمانی اتفاق نمی‌افتد.

امروز جلسه باعث شد دوباره به خودم بیایم، دوباره فکر کنم، و امیدوارم از این به بعد، وادی پنجم را نه فقط در ذهن، بلکه در عمل زندگی‌ام نگه دارم.

 

تهیه و ارسال گزارش: مسافر اشکان(لژیون ۶)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .