English Version
This Site Is Available In English

قوانین هستی تغییر نمی‌کنند

قوانین هستی تغییر نمی‌کنند

دهمین جلسه از دور پنجم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰، ویژه مسافران و همسفران نمایندگی آزادشهر با استادی راهنما مسافرحسین، نگهبانی مسافرکاکا، دبیری مسافرعبدالرحمن و با دستور جلسه " وادی سوم و تاثیرآن روی من + تولد "روز پنج شنبه 8 خرداد ماه ۱۴۰۴ راس ساعت 16:30 آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان حسین هستم یک مسافر.
از نگهبان و دبیر جلسه تشکر می‌کنم که به من اجازه دادند این جایگاه را تجربه کنم، خدمت کنم و آموزش بگیرم. دستور جلسه امروز از دو بخش تشکیل شده است؛ بخش اول دستور جلسه هفتگی یا همان وادی سوم و تاثیر آن روی من و بخش دوم تولد اولین سال رهایی مرزبان محترم علی‌آقا است. برای آشنایی بیشتر خواهش می کنم بایستند و بچه ها تشویقشان کنند.
خب اگر وجه تمایزی بین وادی‌سوم و دیگر وادی‌ها بخواهیم در نظر بگیریم؛همان کلمه باید است، که الزام می‌کند. وقتی صحبت از باید می‌شود، من این‌گونه فکر می‌کنم که یعنی از یک قانون صحبت می‌کند؛ قانونی اجتناب ناپذیر که نمی‌گوید: شاید، اگر دلت خواست، بود یا نبود! وقتی صحبت از باید می‌شود به ما می‌مفهماند که قوانین در هستی غیر قابل تغییراست. شاید مقدار آن نسبت به ظرفیت انسان‌ها متفاوت باشداما قطعا این قانون لازم الاجرا است.
به عنوان مثال: همه انسان‌ها وقتی تشنه می‌شوند با نوشیدن آب رفع عطش می‌کنند. حالا با توجه به ظرفیت انسان‌ها مقدار آبی که می‌نوشند متفاوت است؛ ولی قانون، قانون ثابتی است. وقتی صحبت از باید دانست می‌شود، مفاهیم زیادی به دنبال خود می‌آورد. این یعنی من باید خیلی چیزها را کنار بگذارم. همیشه در لژیون می‌گویم شاید یک چیز مشترک که اعتیاد برای ما مصرف کنندگان به ارمغان آورده، توقع داشتن است. ریشه توقع در ناتوانی انسان‌هاست. وقتی من انسان ناتوانی باشم قطعا توقع دارم دیگران به من کمک بکنند. کنگره 60، ریشه ناتوانی رو هدف قرار می‌دهد تا آن را درمان کند. ریشه‌ی ناتوانی در تفکرات انسان است. به قول استاد امین و آقای‌مهندس که از کلام الله گفتند: انسان چیزی نیست جز تفکراتش! حالا در ادامه سعی و تلاش به آن اضافه می‌شود؛ قطعاً آن تفکرات خیلی در مسیر حرکت می‌تواند کمک کند و با توجه به ظرفیت، این مسیر شاید کمی بالا و پایین شود؛ ولی قطعا قوانین ثابت است. شاید خیلی نیروها بخواهند سد راه تو بشوند. شما باید راهی برای خودتان پیدا کنید.
با یکی از دوستانم صحبت می کردم. برایش اتفاقی افتاده بود. بعد از گفت‌وگو در پایان حر‌ف‌هایمان به اون گفتم: آقای فلانی فکر نمی‌کنید که همه چیز دو بخش دارد و شاید یک بخشی را خود شما مقصر باشید؟ او نمی‌خواست که بپذیرد. شب که به خانه رفتم، خیلی فکر کردم و خداراشکر کردم که کنگره سر راه من قرار تا اگر اتفاقی برای من افتاد اول درون خودم دنبال مقصر بگردم نه اینکه، همه را مقصر بدانم غیر از خودم. حل تمام مشکلات درون خودمان است و بیرون نباید دنبال آن بگردیم.


در خصوص علی عزیز هم باید عرض کنم، زمانی که علی وارد لژیون شد، دارو مصرفی خودش را عوض کرده بود. این جنبه آموزشی دارد. دوستانی که پیام کنگره را به دیگران می‌دهند، هیچ‌وقت سر خود چیزی به آن‌ها نگویند که بعداً عواقب بدی خواهد داشت. علی در ابتدا درمان را خیلی خوب شروع کرد. منظم و مرتب در کارگاه‌های آموزشی حضور داشت؛ قبل از بقیه وارد سالن می‌شد؛ قبل از بقیه در لژیون حضور داشت و در نوشتن سی‌دی‌هایش همیشه یک قدم جلوتر بود. در ادامه علی یکی از دوستانش را با خود به کنگره آورد. یک روز که برای کاری از سالن کنگره خارج شدم، دیدم که علی و دوستش در حال سی‌دی نوشتن در ماشین هستند. در ادامه علی زمانی که باید در جلسه حضور نداشت، لژیون را بعد از راهنما می‌آمد؛ اما خدا را شکر با مشورت دوباره به مسیر برگشت. استاد امین و آقای مهندس همیشه می‌گویند: اصل بی‌ثباتی را باید بپذیریم؛ هم در هستی و هم در انسان! به همین دلیل در ابتدای سفر دوم نیز شاید دچار نوسان بشویم. در انتها برای علی آرزوی موفقیت می‌کنم و امیدوارم در جایگاه مرزبانی بتواند خدمت‌گذار خوبی برای کنگره باقی بماند.

در ادامه برگزاری جشن تولد یکسال رهایی مرزبان مسافر علی :

خلاصه سخنان مسافر علی:

سلام دوستان علی هستم یک مسافر.
خیلی ممنونم از تمامی دوستانی که با مشارکت به بنده انرژی دادند. جا داره از آقای‌مهندس و خانواده‌ی محترم‌شان تقدیر و تشکر بکنم که این چنین بستری را فراهم ساختند تا من به عنوان یک مصرف‌کننده بتوانم درمان بشوم و به جمع خانواده بازگردم.
بابت تمامی زحماتی که در این 2 سال برای من کشیده‌شد، از حسین‌آقا راهنمای عزیز و علی‌آقا راهنمای ویلیامم، تشکر می‌کنم.
تشکر ویژه باید بکنم از همسفرم، بابت حضورش در کنار من در این مسیر و همچنین از راهنمای همسفرم هم تقدیر و تشکر می‌کنم.
عرض خداقوت و خسته نباشید، خدمت گروه مرزبانی دوره‌قبلی که با تمامی وجود به کنگره و نمایندگی آزادشهر خدمت کردند؛


از همان دوران کودکی برای من سوال بود که چرا هیچ‌کس برای آموزش مسئله‌ای به من یا دیگران، از جزئیات کمتر صحبت می‌کنند.
این سوال در ذهن من بود تا جایی که خداوند، به واسطه‌ی اعتیاد، کنگره را سر راه من قرار داد. جایی که در آن تمامی جزئیات مو به مو بیان شد. به راحتی و موشکافانه در مورد تمامی ضدارزش‌ها یا ارزش‌ها، صحبت شد. به عنوان مثال مسائلی همچون: قضاوت، قیاس، حسادت و ... را به خوبی برای همگان مورد بررسی قرار داد. به هرجا که سرک کشیدیم، جایی مثل کنگره ندیدم که بتواند اینگونه به سوالات من پاسخ بدهد. واقعا من عاشق جزئیات هستم. با این جزئیات است که انسان می‌تواند مسائل را به راحتی به دیگران بیاموزد. گاها احساس می‌کنم حتی در حلقه‌های قبل هم به دنبال کنگره بوده‌ام. به همین دلیل از صمیم قلبم به کنگره ایمان و اعتقاد دارم.
 مثلا، در گذشته من با کوچک‌ترین گلودرد یا علائم سرماخوردگی راهی درمانگاه می‌شدم، چون می‌دانستم که قرار است سرما بخورم و این موضوع حداقل یک هفته‌ای مهمان من بود. اما امروز با علم کنگره، با اعتقاد و ایمان قلبی نسبت به دی‌سپ، با خوردن تنها یک یا دو وعده دی‌سپ، نزدیک به دو سال است که سرما نخوره‌ام چون واقعا به این مکان و علم آن اعتقاد دارم.
تمامی احساسات خوبی که امروز درون من وجود دارد را مدیون کنگره هستم. اینکه امروز من به راحتی می‌توانم یک نفر را ببخشم، از مسائلی بگذرم که در گذشته شاید هفته‌ها ذهن من را مشغول می‌کرد. اینکه امروز می‌توانم به همسرم بگویم دوستت دارم و عاشقت هستم، با در نظر گرفتن گذشته و اخلاقیاتی که داشتم همه را مدیون کنگره و از برکات کنگره در زندگی خودم می‌دانم. اینگونه ابراز احساسات کردن واقعا کار سختی برای من بود. اما خداراشکر که کنگره به من آموخت برای رشد، باید تغییر کرد و من تمامی تغییراتی که امروز در خودم حس می‌کنم را مدیون کنگره هستم.

 خلاصه سخنان راهنما همسفر فاطمه:

سلام دوستان فاطمه هستم راهنما یک همسفر.
سپاس گزار خداوند هستم بابت این روز قشنگ، هر تولدی که در کنگره باشد تبریک اول آن مخصوص آقای مهندس است. خدمت حسین‌آقا راهنمای محترم، علی آقا مرزبان محترم و خانم فاطمه عزیز تبریک می‌گویم و خدا را شکر می‌کنم که بابت تولد این عزیزان اینجا حضور دارم.
آن چیزی که در این مدت من از فاطمه دیدم ادب و مهربانی بود و خیلی حس خوبی دارد. همیشه با یک لبخند وارد لژیون می‌شود و یک همسفر خیلی خوب برای مسافرش است. خیلی با انرژی و مهربان هست و این سفر کردن را برای مسافر خیلی راحت می‌کند؛ امیدوارم به مراحل بالاتر برسند و این درون ما صورت می‌گیرد و قابل دیدن نیست و تنها چیزی که می‌توانیم لمس کنیم آرامش است. این آرامش را برای همه آرزو می‌کنم و امیدوارم فاطمه هم مثل مسافرش که شال مرزبانی به گردن دارد، با تلاش به شال‌های خدمتی در جایگاه‌‌های مختلف برسد و تلاش خودش را زیادتر کند.
فاطمه سفرش طولانی بود ولی خدا را شکر ادامه می‌دهد و نا امید نشده و حاصل سفر این عزیزان به دنیا آمدن گندم عزیز بود.
کسی که در ابتدای جوانی وارد دنیای تاریکی می‌شود این لطف خداوند است که مسیر کنگره برایش باز می‌شود و به این حس و حال خوب می‌رسد و جای شکر و سپاس گزاری دارد.

خلاصه سخنان همسفر فاطمه:

سلام دوستان فاطمه هستم همسفر.
خدارا شکر می‌کنم که امروز در این مکان حضور دارم. از آقای‌مهندس بسیار ممنونم به خاطر وجود این مکان مقدس و از راهنمای خوب خودم و همین‌طور راهنمای مسافرم حسین‌آقا بسیار سپاس گزارم و از علی‌آقا راهنمای درمان سیگار مسافرم هم تشکر میکنم.
یک تشکر ویژه هم بکنم از دوست صمیمی علی که امروز با حضورش در این مکان ما را خیلی خوش‌حال‌تر کرد.
وقتی زمان مصرف علی یادم می‌آید واقعا ناراحت می‌شوم. خیلی سخت است عزیزی در کنارت مصرف‌کننده باشد و کاری از دستت بر نیاید. علی ابتدا قبول نمی‌کرد که اعتیاد دارد تا اینکه یک شب علی تشنج کرد و این یک تلنگری بود برای زندگی‌مان و خیلی شب سختی بود و خدا را شکر ختم به خیر شد.
این یکسال طعم خوشبختی را چشیدم و آرامش در زندگی مان حاکم بود و همه این‌ها را مدیون آقای‌مهندس هستم و امیدوارم که در ادامه بتوانم رهجوی خوبی برای کنگره باشم.

تهیه گزارش : مسافر علی لژیون یکم و مسافر میکائیل لژیون دوم

ارسال : مسافر جواد لژیون یکم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .