English Version
This Site Is Available In English

مشکلات ما بذرهایی است که قبلا کاشته‌ایم

مشکلات ما بذرهایی است که قبلا کاشته‌ایم

ششمین جلسه از دوره یازدهم سری کارگاه‌های عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی کریمان کرمان به استادی مسافر احمد و نگهبانی مسافر محسن و دبیری مسافر مرتضی بادستور جلسه «وادی سوم و تاثیر آن روی من» 8 خرداد ۱۴۰۴راس ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام دوستان احمد هستم یک مسافر. به رسم ادب جا دارد از آقای مهندس دژاکام و خانواده محترم‌شان که این بستر را فراهم کردند تا من مسافر به این حال خوب برسم، تشکر کنم. از ایجنت محترم آقا علیرضا تشکر می‌کنم که به نوعی بنیان شعب کنگره ۶۰ در دیار کرمان هستند. و از راهنمای خودم آقای مجید اعتباری تشکر می‌کنم که صبورانه بیش از ۱۰ ماه مرا تحمل کردند تا اینکه من را به رهایی برسانند و الان هم که در جلسه حضور ندارند اگر حضور داشتند من قوت قلب بیشتری داشتم و ایرادات من را برطرف می‌کردند. ایشان برای رهایی هم لژیونی‌ها رفته اند، این رهایی‌ها را هم به خودشان و هم به هم لژیونی‌ها تبریک عرض می‌کنم. امیدوارم همه سفر اولی‌ها این حس را تجربه کنند. امروز رزق و روزی من شد برای دومین بار جلسه عمومی را به من واگذار کردند و من از این بابت خیلی خوشحالم چون از شما کسب انرژی می‌کنم و هم آموزش می‌گیرم و امروز این توفیق نصیب من شد.


دستور جلسه امروز وادی سوم و تاثیر آن روی من است، باید دانست هیچ موجودی مانند خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی‌کند. این وادی در ابتدا سه تا پیام دارد،اول می‌گوید که ما با شروع زندگی در این وادی آغازی تازه داریم آغازی که ما را به صلح و سلامتی آرامش و آسایش می‌رساند.پیام دوم آن می‌گوید شما هم با نگاه کردن به طبیعت ابعاد گسترده‌ای را می‌یابید. و چون اصوات موسیقی در جهان خود بدرخشید و خود کلید مسیر اصلی را بیابید.پیام سوم اینکه ما نیک می‌دانیم اگر خود انسان جستجو نکند اگر با همه کاوشگران ماهر نیز همنشین شود به مسئله واقعی نمی‌رسد.

در بین چهارده وادی،تنها وادی که با کلمه باید شروع می‌شود وادی سوم می‌باشد و یک باید دیگر داریم که در حرمت خوانده می‌شود.آقای مهندس در مورد کلمه (باید) خیلی تاکید دارند یعنی کار باید انجام گیرد به جای آن از شاید و ممکن است نمی‌توان استفاده کرد. این چهارده وادی را که جناب مهندس بنای آن را گذاشته‌اند از وادی اول تا چهاردهم پله‌های ترقی می‌باشند و آموزش ما هستند برای رفتن از روی نردبان باید پله پله بالا رفت. وادی اول که آموختیم باید تفکر کنیم و در وادی دوم یاد گرفتیم که بیهوده نیستیم و در وادی سوم به ما می‌آموزد اگر در زندگی دچار مشکلاتی شدیم چه خواسته چه ناخواسته، چه دانسته و چه ندانسته خودمان هم مسئول حل این مشکلات هستیم.

اگر ما نتوانیم از ۱۰۰درصد قدرت و توانمان استفاده بکنیم باید حداقل از ۹۰ درصد آن استفاده کنیم یعنی بار این مسئولیت بر عهده خودمان است. اگر من دچار بیماری اعتیاد شده‌ام بگویم باجناق من وافور را به دست من داده است. به قول آقای مهندس او یک مرتبه به دست من داده است بقیه‌اش چه؟پس من خودم باعث اعتیادم شده‌ام و خودم باید درمانش کنم به هر طریقی که ممکن هست. خوشبختانه کنگره پیدا شده و کنگره کشف شده است. تا من به این راحتی به درمان برسم مثل آب خوردن. اگر کسی واقعاً قصد درمان اعتیاد داشته باشد از این راحت‌تر دیگر راهی وجود ندارد. اگرکسی یافت به ما هم نشان دهد. بزرگان ما نیز گفته‌اند مثلاً حاج حبیب خراسانی دو بیت شعر دارد که خیلی آموزنده است می‌گوید گوهر خویش را پیدا کن، کمال این است و بس، سنگ دل را سرمه کن در آسیای درد و رنج، دل خود زین سرمه بینا کن کمال این است و بس. سنگ دل در اینجا تمثیل است خانم‌ها بهتر در جریان هستند. سرمه در ابتدا به شکل جامد است که اگر بخواهیم قابل استفاده گردد باید آسیاب گردد و نرم گردد و این تمثیل است.

سنگدل اینجا منظور سنگدلی است. چه عواملی باعث سنگدلی من گردیده است؟کینه،دروغ،نفاق و دورویی،تهمت زدن و غیبت کردن. این‌ها همه باعث شده است تا در ذهن و فکر من و درون من سنگی به وجود بیاید که باعث گردد از انسانیت فاصله بگیرم. می‌گوید اگر می‌خواهی این‌ها را درمان کنی باید آنان را آسیاب کنیم می‌گوید آسیاب درد و رنج. چه کسی می‌گوید دروغ نگفتن ساده است،تهمت نزدن ساده است،غیبت نکردن ساده است. انجام این‌ها همه خیلی سخت است. اگر کسی بگوید که من از امشب دیگر دروغ نمی‌گویم بدانید که دارد دروغ می‌گوید. اگر کسی بگوید از امشب من غیبت نمی‌کنم بدانید دروغ می‌گوید. تقریبا در اواسط سفر اولم به یک نفر می‌گفتم اگر من خواستم غیبت کنم سریع گوش مرا بپیچان. خوب نمی‌شود خیلی سخت است چون دمادم انسان در حال غیبت کردن است. در این وادی ما باید بیاموزیم تمام مشکلاتی را که به وجود آورده‌ایم نتیجه بذرهایی است که در قبل کاشته‌ایم. اگر با همسرم دعوا کرده‌ام و به مشکلات بسیار زیادی برخورد کرده‌ایم،اگر بخواهیم به ساحل آرامش برسیم خیلی سخت است باید به مرور ایام این بذرها خشک گردد تا از بین بروند تا اعتماد به وجود آید و به همین راحتی نیست.

اگر من بگویم این مشکلات دست من بوده یا نبوده است دو کار من باید انجام دهم یا باید زانوی عزلت بغل بگیرم و کنج خانه بنشینم و بگویم خداوندا مشکل مرا حل کن و یا خودم دست به کار شوم. هر دو حالت را می‌شودانجام داد. می‌توانم از همین الان شروع کنم. نمونه بارز آن که خیلی از شماها هم آن را می‌دانید زهرا نعمتی است قهرمان تکواندو بود. در راه رفتن به مسابقات در جاده تصادف شدیدی کرد و از ناحیه نخاع آسیب شدید دیده و قطع نخاع می‌گردد آیا خودکشی کرد؟ نه،الان سه تا مقام پارا المپیک دارد و سفیر بین المللی کمیته المپیک می‌باشد از این نمونه‌ها در جامعه کم نیست، ما خودمان نیز می‌توانیم سفیر سلامتی باشیم. روزی با برادرم صحبت می‌کردم،گفت من به پارک آمدم دیدم که همه شما لباس فرم پوشیده‌اید و من از این کار شما بدم می‌آید،و این کار زشتی است که به همه برسانید من معتاد بوده‌ام. به برادرم گفتم اتفاقا ما سفیر سلامتی هستیم. این لباس نشان می‌دهد یک روز من مصرف کننده مواد بوده‌ام الان در جایی که کسی باورش نمی‌شود درمان شدم. ما باید مشکلاتمان را خودمان حل کنیم اگر کسی قرض مرا بدهد،اول از همه اینکه قرض با قرض داده نمی‌شود اگر کسی قرض دهد منت هم می‌گذارد. که این از صد تا فحش هم بدتر است. کلید حل مشکلات فقط و فقط به دست خودمان است. یکی از بچه‌ها به من می‌گفت احمد کنگره رفتن دیگر بس نیست،به او گفتم اگر دیگران هم همین فکر را می‌کردند آیا کنگره پیدا می‌شد برای یکی مثل من که بیایم و به درمان برسم چه تضمینی وجود دارد که روزی دخترم شیشه‌ای نشود یا پسرم کارتون خواب نگردد.

من باید زکات رهایی خودم از این دام وحشتناک اعتیادرا بپردازم و گرنه به کار سخت دوباره دچار می‌شوم، زمین می‌خورم. دیگران کاشتند ما خوردیم. در این وادیها چیزی که من خیلی آن را دوست دارم وادی پنجم است که شخص صره را از ناصره تشخیص می‌دهد. و مرد عمل به وسط می‌آید. می‌گویند کسانی که مرد عمل هستند باید بایستند. به صورت اتفاقی من خودم در لژیون پنجم هستم و این وادی هم پنجم است که آن را خیلی دوست دارم. واقعا کسانی در کنگره می‌مانند که مرد عمل هستند. اگر من یک نامه زردی به دست یک رهجو بدهم و دل آن را خوشحال کنم روزی کسی دل مرا خوشحال خواهد کرد. امیدوارم از مشارکت شما بیشتر بهره ببرم. معروف است که می‌گویند کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود،کنگره هم در تهران می‌ماند اگر حسین نبود. ممنون که به صحبت‌های من گوش کردید.
 




 

عکس: مسافر احمد لژیون پنجم
تایپ: مسافر علی لژیون پنجم
ویرایش و انتشار: مسافررمضان لژیون ششم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .