English Version
This Site Is Available In English

این وادی را باید درک و عملیاتی کرد

این وادی را باید درک و عملیاتی کرد

جلسه نهم از دوره چهاردهم کارگاه‌های آموزشی عمومی شعبه دنا، با استادی راهنما محترم مسافر اسماعیل، با نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر مجید، با دستور جلسه: « وادی سوم و تاثیر آن روی من» روز پنجشنبه ۰۸خرداد ماه ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۰۰ شروع به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان اسماعیل هستم مسافر. از گروه مرزبانی و ایجنت محترم تشکر می‌کنم که این فرصت را در اختیار من قرار دادند تا در این جایگاه خدمت کنم. دستور جلسه اول در مورد وادی سوم است: هیچ موجودی به اندازه خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی‌کند و تأثیر آن بر من. سپس به دستور جلسه دوم، یعنی تولد اولین سال رهایی علی، می‌پردازیم. اگر بخواهم در مورد وادی سوم صحبت کنم، باید بگویم که کتاب عشق یا کتاب ۱۴ وادی، کتابی است که برای عموم مردم قابل استفاده است. اگر ما در کنگره برای درمان اعتیاد از آن استفاده می‌کنیم، نباید اینطور برداشت کنیم که این کتاب فقط برای مصرف‌کنندگان مواد مخدر است؛ بلکه همسفران و سایرین نیز می‌توانند از آن بهره ببرند. کتاب ۱۴ وادی می‌گوید اگر بخواهیم از یک معضل یا مشکل (مانند شکست یا ورشکستگی) خارج شویم، باید ۱۴ مرحله را طی کنیم. ما برای رهایی از اعتیاد نیز ۱۴ مرحله را سپری می‌کنیم که به آن ۱۴ وادی می‌گویند. هرگاه جمله‌ای با کلمه «باید» شروع شود، نشان‌ دهنده یک حکم غیرقابل تغییر است. این یک امر سلیقه‌ای نیست. کلمه باید در وادی سوم نیز نشان از اهمیت این موضوع دارد. در وادی اول آموختیم که تفکر کنیم و در وادی دوم به ما گفته شد که با ارزش هستیم. در وادی سوم، آقای مهندس با زیرکی خاصی، درب خروجی‌ که انسان می‌تواند به آن سمت منحرف شود را بسته‌اند. در این مرحله، شخص مشکلاتش را به گردن دیگران می‌اندازد، به خصوص در درمان اعتیاد.

اگر بخواهم از تجربه خودم بگویم، هر بار که تصمیم به ترک می‌گرفتم، انتظار داشتم که تمام اعضاء خانواده (پدر، مادر، همسر و…) به من خدمت کنند. اگر کسی از اعضاء خانواده کوچک‌ترین همکاری را با من نمی‌کرد، دیگر ادامه نمی‌دادم و بهانه‌هایی مانند برادرم اجازه نمی‌دهد می‌آوردم. اما وادی سوم به من می‌گوید که اسماعیل، هیچ موجودی به اندازه خودت به فکر خودت نیست. درست است که خانواده دارم، اما در نهایت، این کلام خدا است که می‌گوید هیچ‌کس بار گناه دیگری را بر دوش نمی‌کشد. امروز من باید فقط به فکر خودم باشم. شاید این سوال پیش بیاید که آیا نسبت به راهنما هم همین حس را دارم؟ دقیقاً درمانگر خود مسافر و همسفر است و راهنما فقط مسیر را نشان می‌دهد. این وادی را باید درک و عملیاتی کرد. عمل کردن به دانسته‌ها است که عمل کردن را ارزشمند می‌کند. اگر به این موضوع عمل کنم، آن موقع آن را درک خواهم کرد.

علی عزیز با مصرف تریاک وارد لژیون شد و از همان ابتدا، تمام موارد مطرح شده در لژیون را به طور کامل اجرا می‌کرد. هرگاه به یاد علی می‌افتم یا فعالیت‌های او را در لژیون سردار و فضای مجازی مربوط به آن می‌بینم، برایم بسیار جالب است. به نظر می‌رسد او سال‌ها در کنگره حضور داشته است. افرادی مانند علی در کنگره کم نیستند؛ کسانی که کاملاً به کنگره اعتماد می‌کنند و با تمام عیب‌ها، مشکلات و مسائل موجود، به گونه‌ای دیگر برخورد می‌کنند. سفر او بسیار خوب بود. او همیشه از استاد امین صحبت می‌کند و معتقد است هر کسی که در مسیر کنگره قرار گیرد، قطعاً بسیار ارزشمند است، حتی اگر ظاهرش خلاف این را نشان دهد. در ابتدا، این تصور وجود داشت که پروژه OT با شکست مواجه خواهد شد و راه دشواری در پیش است؛ اما اکنون می‌بینیم که این پروژه بسیار موفق بوده است. مصرف‌کننده مواد مخدر با نشستن و دریافت OT به اندازه مشخص، سفر خود را آغاز می‌کند و در طول سفر، تمام سی‌دی‌ها را می‌نویسد و تکالیف خود را انجام می‌دهد.

جرقه اصلی زمانی در علی زده شد که اعلام کرد می‌خواهد در لژیون سردار شرکت کند. پس از موافقت، او مبلغ کامل را پرداخت کرد. اما چند روز بعد، در آستانه گلریزان یا برنامه‌ای مشابه، دستورالعملی صادر شد مبنی بر اینکه افراد سفر اولی با سابقه کمتر از شش ماه نمی‌توانند مبلغ ۶ میلیون را پرداخت کنند و حداکثر مجاز به پرداخت ۵ میلیون هستند. علی با این موضوع مواجه شد، در حالی که قصد داشت مبلغ دنوری خود را پرداخت کند. این موضوع برای من نیز آموزنده بود؛ شخصی با توانایی پرداخت ۵۰ میلیون و رضایت قلبی، نباید از این کار منع شود. اما به او گفته شد که طبق دستورالعمل جدید، تا پایان شش ماه سفرش نمی‌تواند مبلغ ۶ میلیون را پرداخت کند. در دوره‌ای که من نگهبان لژیون سردار بودم، این اتفاق افتاد. در همین حین، مادر علی فوت کرد و او چند روزی از کنگره دور بود. پس از بازگشت، به سرعت سفر خود را ادامه داد و مبلغ دنوری خود و یک دنوری نیز به یاد مادرش پرداخت کرد. این روند تا زمان رهایی او ادامه داشت. این نکته برای من آموزنده بود که آقای مهندس به افرادی که می‌خواهند برای پهلوانی اقدام کنند، تا یک سال اجازه نمی‌دهند (البته اخیراً این رویه تغییر کرده است). در روز رهایی، علی ساعت ۸ صبح رها شد و ساعت ۱ بعد از ظهر، آقای مهندس با شرطی به او اجازه پهلوانی داد: کاهش ۴ تا ۸ کیلوگرم وزن. علی همان روز لژیون جونز را انتخاب کرد و سفر خود را با راهنمایی آقا رضا آغاز کرد.

ببینید، ما در مورد علی صحبت نمی‌کنیم، بلکه در مورد روش DST (درمان تدریجی) صحبت می‌کنیم که چگونه یک مصرف‌کننده مواد مخدر را متحول می‌کند. تولدها به همین دلیل برگزار می‌شوند، نه صرفاً برای تجلیل از یک فرد خاص. علی برنامه کاهش وزن خود را اجرا کرد و پس از کاهش وزن مورد نظر، مبالغ مربوط به پهلوانی را پرداخت کرد. در این مسیر، همسفر او (پدر، خواهر یا برادرش) قطعاً به او کمک کرده و با تشویق و انرژی دادن، او را یاری رسانده‌اند. در انتخابات لژیون سردار، علی به عنوان نگهبان انتخاب شد و عملکرد او تا به امروز به واسطه ارتباطش با لژیون سردار بسیار خوب بوده است. به طوری که شهرضا به عنوان الگویی برای کل کشور در زمینه پویایی و فعالیت‌های لژیون سردار مطرح می‌شود. من این تولد را به نمایندگی از شعبه دنا تبریک می‌گویم و امیدوارم بتوانیم الگوهای این‌چنینی بیشتری داشته باشیم. این شعبه از روز اول پویا بوده و بدون حاشیه به کار خود ادامه می‌دهد. خودتان و آقای مهندس را تشویق کنید.

خلاصه سخنان مسافر علی:
سلام دوستان علی هستم یک مسافر. در ابتدا خداوند را سپاسگزارم به خاطر حضورم در کنگره و لمس این جایگاه، چرا که در هیچ جای دیگری به این شکل درمان صورت نمی‌گیرد. در اینجا، علاوه بر اعتیاد، بسیاری از مشکلات درونی‌ نیز درمان می‌شود. از آقا اسماعیل، راهنمای عزیزم، بسیار تشکر می‌کنم. همچنین از آقا سعید، راهنمای تازه‌واردین، سپاسگزارم که با سه جلسه مشاوره من را در کنگره ماندگار کرد. از راهنمای همسفرم، خانم مریم، و خانم مهین و خانم بهاره تشکر می‌کنم که همسفرم را راهنمایی کردند تا به این حال خوش برسیم. با حالی نامناسب و انبوهی از مشکلات وارد کنگره شدم. خیلی‌ها تصور می‌کنند که من اصلاً مشکلی نداشتم، اما این‌طور نبود. به هر حال، با یاری خداوند، ۱۰ ماه و یک روز سفر کردم و در این مدت آقا اسماعیل بسیار به من کمک کردند. دوست دارم تجربه‌ای که در اوایل سفر داشتم را با دیگران به اشتراک بگذارم: بعد از دو ماه سفر، وارد لژیون سردار شدم. لازم به ذکر است، کار نیک احتیاج به تبلیغ ندارد، اما هستند کسانی که می‌خواهند برای کمک به کنگره مبالغ قابل توجهی اهدا کنند، اما آقای مهندس اجازه نمی‌دهند. من با پرداخت شش میلیون تومان وارد لژیون سردار شدم و بسیاری از گره‌های درونی و مشکلاتم حل شد. پس از آن، خودم و مادرم دنور شدیم و برای رهایی، به همراه آقا اسماعیل نزد آقای مهندس رفتیم و اجازه پهلوانی را گرفتیم و اکنون در حال تکمیل آن هستم. پس از رهایی، خداوند به من کمک کرد و با خدمت کردن در کنگره ماندگار شدم. نکته جالب این است که بیرون از کنگره هیچ خبری نیست و اگر خدمت در کنگره را ادامه دهیم، تمام کارهای بیرونی و مشکلات‌مان به راحتی حل می‌شود. خدا را شکر می‌کنم که شعبه بسیار خوبی داریم. حسین آقا و مرزبانان قدیم و همچنین آقا حمید و مرزبان‌های جدید زحمات زیادی می‌کشند تا شعبه خوبی داشته باشیم. لطف دیگری که شامل حالم شد، قبولی در جایگاه راهنمایی تازه‌واردین است. امیدوارم که با ماندن و خدمت کردن در کنگره، به حال خوش برسم. ممنون

خلاصه سخنان همسفر مهین:
باران که شدی مپرس این خانه کیست / سقف حرم و مسجد و میخانه یکیست
باران که شدی پیاله‌ها را مشمار / جام و قدح و کاسه و پیمانه یکیست
سلام دوستان مهین هستم راهنمای یک همسفر. خدای بزرگ را شکر می‌کنم به خاطر نفس کشیدن در این روز و در کنگره. از آقا حمید و خانم مریم تشکر می‌کنم که به من اجازه دادند در این جایگاه حضور داشته باشم و خدمت کنم. تولد را خدمت آقا اسماعیل و خانم مریم عزیز و همه عزیزان تبریک می‌گویم و امیدوارم که در مسیر کنگره استوار باشند.
خانم نسرین قبل از اینکه در لژیون بنده بیایند، در لژیون خانم مریم بودند و در لژیون ویلیام، خانم بهاره هم آموزش‌های زیادی به ایشان دادند. حضورشان در کنگره بسیار ارزشمند است. به همین دلیل، یک نصیحت خواهرانه به ایشان می‌کنم که تولدشان با وادی سوم همزمان شده است و دوست دارم که وادی سوم را خیلی خوب درک کنند، چرا که هیچ کس نمی‌تواند بیشتر از خود من به من فکر کند و این یک پیام بسیار مهم است. درست است که کنگره بستر مناسبی را برای ما فراهم کرده است، اما خود ما هم باید تلاش کنیم، CD بنویسیم و آموزش ببینیم. خانم نسرین خیلی خوب سفر می‌کنند و داروهای خود را به موقع استفاده می‌کنند، من بسیار امیدوارم که سال آینده ایشان را با شال نارنجی در کنگره ببینم و امیدوارم که به بهترین حال خوش برسند. ممنون که به صحبت‌های من گوش کردید.

خلاصه سخنان همسفر نسرین:
سلام دوستان، نسرین هستم، یک همسفر. از آقای مهندس و دیگر عزیزان تشکر می‌کنم و همچنین از برادر عزیزم که من را با کنگره آشنا کرد. من با این تصور که افسردگی دارم و برای بهبود حالم به کنگره آمدم و اصلاً نمی‌دانستم که برادرم مصرف‌کننده است. در حدی که وقتی من را در لژیون به عنوان همسفر صدا می‌زدند، تعجب می‌کردم و می‌گفتم چرا به من می‌گویید همسفر و چرا اصلاً مسافر وجود دارد! اما با این وجود، هیچ‌گاه این موضوع را به روی برادرم نیاوردم و حتی هیچ کدام از اعضاء خانواده هم این موضوع را به رو نیاوردیم، چرا که خودشان بودند که به خودشان کمک کردند. اکنون نیز از همه عزیزان و خدمتگزاران تشکر می‌کنم و از راهنماهای عزیز خودم هم سپاسگزارم، به ویژه از خانم بهاره عزیز که به من کمک کرد تا بعد از ۲۵ سال مصرف قلیان به درمان برسم. ممنون 

تایپ: مسافر محمود لژیون دوم، مسافر صادق لژیون پنجم، مسافر بهنام لژیون هفتم 
عکاس: مسافر حمید لژیون سوم

ویرایش و ارسال: مسافر طاها لژیون دوم 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .