English Version
This Site Is Available In English

کنگره ۶۰ برای صور آشکار ما هم خویشتن رو تعریف کرده است

کنگره ۶۰ برای صور آشکار ما هم خویشتن رو تعریف کرده است

دومین جلسه از دوره دهم کارگاه‌های آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگره ۶۰ نمایندگی خیام نیشابوری با استادی مسافر راهنما محمد و نگهبانی مسافرروح ا... و دبیری مسافرامیر با دستورجلسه وادی سوم در تاریخ 8  خردادماه 1404 رأس ساعت  17 آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان محمد هستم همسفر. خب خدا را شاکرم که امروز در کنار شما عزیزان هستم  تا جشن خوبی را داشته باشیم.  بخش دوم جلسه در مورد تولد ابوالفضل صحبت می‌کنیم اما دستور جلسه وادی سوم است،شاید به جرات و یقیناً من بگویم که در مورد خویشتن و رسیدن به خویشتن در هیچ جا مطالب کاملی به شکلی که در وادی سوم برای ما عنوان شده ندیده‌ام،وادی سوم میگوید باید دانست هیچ موجودی به میزان انسان به خویشتن خویش توجه نمی‌کند خب تکلیف رو برای ما مشخص می‌کند واضح است، یه بایدی آورده، یعنی هیچ چیز دیگه‌ای ما نداریم وقتی میگوید باید یعنی حرکت من یعنی پذیرش من  نمی‌توانم نظر بدهم نمی‌توانم حرفی بیان کنم فقط باید عمل کنم انجامش بدهم باید را دارم و موضوع دیگه‌ای که عنوان می‌کند. برنامه خویشتن است،چرا خویشتن می‌دانید انسانی که وارد تاریکی‌ها می‌شود انسانی هست که خویشتن خودش را گم می‌کند از خویشتنش فاصله می‌گیرد. هر موقع انسان از خویشتنش فاصله بگیرد خویشتن خودش را گم بکند بلافاصله وارد تاریکی‌ها میشود، اعتیاد عمق تاریکی ‌اش خیلی زیاد است، خیلی ها میگویند عمیق‌ترین تاریکی اعتیاد است، خوب انسان رفته تو عمق تاریکی‌ها می‌خواهد از آن تاریکی برگردد، یه چیزی لازم دارد، اون چیه؟ اون خویشتنه؟ باید چکار بکنم ؟چه کاری باید انجام بدهد؟ پیام خویشتن چی هست؟ پیام خویشتن یعنی خود من، یعنی خود من بدون اتکا به هیچ کسی بدون توقع داشتن از هیچ نفری بدون انتظار از هیچ گروهی من باید خودم گام اول رو محکم بردارم و بدانم خودم همه کاره هستم دیده اید قدیمی‌ها میگویند آستینت رو بزن بالا، خویشتن یعنی باید آستینت رو بالا بزنی برای خودت بالا بزنی، هیچ راه دیگه‌ای هم وجود ندارد، اما در کنگره ۶۰ برداشت من از خویشتن خیلی جالب است، وقتی در کنگره ۶۰ در مورد انسان صحبت میشود میگوید انسان دو بخش دارد، یکی صور آشکار یکی صور پنهان دارد، جالب است که کنگره ۶۰ برای صور آشکار ما هم خویشتن رو تعریف کرده است، سیستم ایکس میگوید در جسم ما در سیستم فیزیک بدن ما یک سری مشکلات ایجاد شده است با مصرف مواد مخدر، خودت الان باید حرکت کنی با مصرف دارو با درمان درست باید این قسمت رو اصلاح کنی،خب در سفر اول این اتفاق می‌افتد همه بچه‌ها می آیند در این مسیر قرار می‌گیرند اما اینجا پایان کار نیست ، ما یک بخش دیگه هم داریم آن هم صور پنهان ما هست، باید برای صور  پنهانمان  هم برنامه داشته باشیم، خب خویشتن هم در صور پنهان خیلی قشنگ حوزه اش رو مشخص کرده است، وقتی ما در جزوه جهان بینی صور پنهان انسان را در نظر می‌گیریم ،می‌بینیم شامل ذهن،عقل،نفس می‌شود حتی شامل آرشیو می‌شود،شامل انرژی‌های بدن می‌شود برای همه این‌ها در صور پنهان ما برنامه داریم حتی برای روح ما یک پکیج کاملی داریم حالا این پکیج کاملی که همه چیز در کنار هم قرار گرفته است ،منِ رهجوی کنگره قرار است برای این‌ها هم فکر داشته باشم من قرار است برای ذهن،حس،نفس، عقل خودم،روح، آرشیو خودم هم یک فکری داشته باشم.

یعنی من باید فکر کنم اگه فکر کردم خب این قسمت را هم من می‌توانم قشنگ ببرم بالا این قسمت را هم من می‌توانم اوج بدهم این قسمت را هم من می‌توانم اصلاحش کنم این قسمت را می‌توانم سطحش را بالا ببرم. اگر در مورد این قسمت‌ها فکر نکردم باز هم هیچ اتفاقی من رقم نزده‌ام.در وادی سوم وقتی به ما میگوید فکر کنید یعنی چه؟ یعنی مهارت پیدا کنید فکر مهارت برای چیه ؟مهارت برای استفاده از این‌ها اگر من نتوانم از صور پنهان خودم به عنوان ابزار رشد خودم استفاده کنم مطمئناً هیچ موقع به خویشتن و دنیای خویشتن خودم اصلاً نمی‌توانم راه پیدا کنم خویشتن من قرار است برای من چکار کند؟ تمام قدرت من تمام توانایی‌های من داخل خویشتن خودم هست. انسانی که خویشتن خودش رو نشناسد و به سراغ خویشتن خودش نرود اصلاً قدرت ندارد، توانایی ندارد، دیده‌اید خیلی موقع‌ها خیلی قسمت‌هایی تو زندگی فکر می‌کنیم هیچ کاری از دستمان بر نمی اید اونجا جاییه که ما نمی‌توانیم از نیروهای خویشتن خودمان استفاده کنیم اونجا جایی است که ما خلع سلاح شده ایم اینجوری نیست که خداوند بیاد بین انسان‌ها فرق بگذارد نه ،خداوند به تمام بنده‌هاش اون مهارت‌های لازم رو در وجود همه گذاشته است ،اما کنگره یه چیز خیلی قشنگ دارد برای ما آقای مهندس برای ما میگوید ما باید کشف کننده باشیم  هر کدوم از ماها به میزان تلاش و به میزان زحمتی که می‌کشیم به خاطر کشف آن خویشتن خودمون ارتقا پیدا می‌کنیم همه مان  داریم اونجوری نیست مثلاً بگویم خداوند به من بیشتر داده به آن یکی کمتر نه، حس در وجود همه ماها هست  چقدر می‌توانم احساس‌های درونی خودم رو پیدا کنم  چقدر می‌توانم،احساس‌های درونی خودم رو فعال کنم من چقدر می‌توانم از احساسات درونی خودم استفاده کنم، همه ما دارای عقل هستیم من چقدر توانایی این را  دارم که داده به عقلم بدهم عقل من بر اساس داده‌های من تصمیم می‌گیرد ،یک نفر داده کمتر میدهد دچار اشتباهات بیشتر می‌شود در تصمیم گیری، یک نفر میرود تلاش می‌کند داده‌ها را پیدا می‌کند داده‌ها رو وقتی میدهد به عقل خودش تصمیمات و حکم عقلش حکم کامل‌تری هست،در مورد نفس همه ما نفس داریم فرق نمی‌کند، ما نمی‌توانیم بگوییم نفس من اشتباه می‌کند نفس من سرکش است، نفس آن یکی مطیع است، نه نفس همه ماها به یک شکل دارد کار خودش را انجام میدهد، من هنوز پیدا نکرده‌ام حوزه مراتب نفسم را من خواسته‌های نفسم را نمی‌شناسم یکی هست خواسته‌های نفسش را می‌شناسد، تن به خواسته‌های نامعقول نمیدهد یک نفر هست خواسته‌های نفسش رو نمی‌شناسد شناخت ندارد خب او تن به خواسته‌های نامعقول نفسش میدهد پس آن کسی که تن به خواسته‌های نفسش میدهد. یعنی از خویشتن خودش دارد فاصله می‌گیرد و اون کسی که دارد میرود به سمت خواسته‌های معقول یعنی در خویشتن خودش دارد غرق میشود خویشتن خودش را پیدا می‌کند، انشالله که در کنار همدیگه جشن بسیار خوبی رو امروز داریم حال همه‌مون خوب بشه و این جشن‌ها باعث در کنار هم قرار گرفتن هم شده. ممنون که با سکوتتان به صحبت‌های من گوش دادید

در ادامه، جشن 5 سال رهایی و آزادمرئی راهنمای محترم ابولفضل برگزار گردید.سخنان کمک راهنمای محترم محمد در مورد آزادمردی مسافر راهنما ابولفضل:

سلام دوستان محمد هستم یک همسفر:

زمانی صحبت از آزاد مردی می شود، باید یک چیزهایی را کسب کرده باشد و به یک جاهایی رسیده باشد، آزاد مردی کلمه بسیار سنگینی است، خیلی معنی و مفهوم دارد، آزاد مرد کسی است که یک سری بندها را در وجودش با تلاش و کوشش و با حرکت در مسیر درست باز کرده است، آزادمرد کسی است که خیلی از مسیرها را یاد گرفته است، و بسیاری از راه‌ها را بلد است، آزادمرد کسی است که بسیاری از ضد ارزش‌ها را می‌شناسد و با زیر و بم کارهای ضد ارزشی آشناست، و می‌داند که چگونه حرکت کند و به کجا برود، ما بسیار خوشحالیم که در کنگره هستیم و آموزش می‌بینیم و این جای شکرگزاری دارد و آزادمرد شکرگزاری را یاد گرفته است، در ابتدای ورود ابوالفضل به کنگره با چهره بسیار شکسته و در هم و با اوضاع بسیار خراب وارد کنگره شد اصلاً شرایط خوبی نداشت، به یاد دارم که در سر لژیون من اشک می‌ریخت و گریه می‌کرد، در ابتدا دچار یک دوگانگی شخصیتی شده بود، و از همان ابتدا خدمت را شروع کرد دبیر لژیون بود و بسیار با انرژی خدمت می‌کرد، تمامی کارهای رهایی بچه‌ها را انجام می‌داد، بلیط قطار آنها را تهیه می‌کرد و تا ایستگاه قطار آنها را همراهی می‌کرد، از تمامی بچه‌ها حمایت می‌کرد تمامی بچه‌ها او را دوست داشتند، زمانی که سفر سیگار را شروع کرد بسیار سخت بود مدام گریه می‌کرد، در جلسات عمومی همیشه مشارکت می‌کرد، بسیار پشتکار داشت با حس بسیار عالی و همین وادی سوم را روی خودش اجرایی کرد یعنی به فکر خویش بود.

بسیار خوشحالم که امروز ابوالفضل این جایگاه را تجربه می‌کند و بسیار خوشحالم که این فرصت در اختیار من قرار داده شد که بتوانم در کنار ابوالفضل و شما باشم، امیدوارم که سال‌های سال در مسیر سبز کنگره بماند و همگی ما در مسیر کنگره نیاز به آموزش داریم و باید تلاش کنیم و اگر امروز ما با شال راهنمایی در این جایگاه قرار گرفتیم ما هم به نوبه خودمان باید آزمون‌ها را پشت سر بگذاریم و باید رو به جلو حرکت کنیم تا به امید خدا اتفاق‌های خوب برای همه ما رقم بخورد و همه ما بتوانیم یک حلقه خوب در هستی باشیم حلقه‌ای که باعث اتصال نسل‌های آینده به این جایگاه شود و بتوانیم دست دیگران را بگیریم و چه زیباست جایگاه‌های خدمتی در کنگره و امروز ابوالفضل و همسفرش در این جایگاه خدمت می‌کنند امیدوارم که پایدار بمانند و امروز تشویقشان کنید به افتخار آزادمردیشان، از همه شما سپاسگزارم.

خلاصه سخنان مسافر راهنما ابولفضل:

سلام دوستان ابوالفضل هستم یک مسافر.خدواند را هزاران مرتبه شاکروسپاسگزارم از اینکه در جمع شما عزیزان با عشق هستم از اینکه کسانی هستند که واقعا به حضورشان افتخار میکنم..روز قشنگی را برای من رقم زدید .ممنونم از همه شما. خیلی خوشحالم از اینکه ماندگار شدیم در کنگره.واقعا تندتر از اب روان عمر میگذرد.زمانیکه که وارد کنگره شدم همه چی دار هیچی ندار بودم.کار داشتم .کاسبی داشتم از نظر مالی بد نبودم.فکر میکردم سایه ام بالا سر خانواده ام هست.یک شوهر خوب برای همسر و یک پسر خوب برای مادرم و یک پدر خوب برای فرزندانم هستم.روزی که با کنگره اشنا شدم .منم مثل همه .همه راهها را زده بودم.خانومم فکر میکرد من ده سال تخریب داشتم.ولی بالای بیست سال تخریب داشتم.خیلی روزها که همه همه جا بودن .عروسی و مجلسی بود.من به خاطر اعتیادم از همه چیز محرومشان میکردم.یک‌مسافرت را یا با دعوا یا با حال خراب راهی میشدیم.اول عید همه سر سفره پدر و مادرشان بودند.من به خاطر اعتیادم باید از شهر میرفتیم.نباید در نیشابور میماندیم.چرا.چون حالم خوب نبود.قیافه ام خوب نبود.نمخواستم من را با اینحال ببینند.من بارها سر لژیون میگویم که از لحظه لحظه سفرتان لذت ببرید.من یک روز هم توی مخیله خودم نمیگنجید که بتوانم اعتیادم را کنار بگذارم.راهی نمانده که بود نرفته باشم.ولی زمانی که با کنگره آشنا شدم به معنای واقعی کنگره را لمسش کردم و فهمیدم که چه کاری برای من انجام میدهد.سفر خوبی کردم و مو لای درزش نمیرفت.هنوز رهجویی مثل خودم به سماجت خودم در سفر اول ندیدم.خیلی بچه ها خوب هستند.اولین مشارکت را که گرفتم گریه ام گرفت.من قبلش از زندگی هیچی نمیفهمیدم.از همسفرم به خاطر مشکلاتی که در زندگی برایش بوجود آوردم معذرت خواهی میکنم.بسیار در حق خانواده ظلم کردم.و جا دارد همینجا از همشون معذرت خواهی کنم.واقعا پنج سال هست که طعم زندگی را درک میکنم.بزرگ شدن دخترم را ندیدم.امیدوارم در ادامه بتوانم بهترین زندگی را برای خانواده ام رقم بزنم.

خلاصه سخنان راهنمای همسفر:

سلام دوستان انسیه هستم راهنمای همسفر:خیلی خوشحال هستم که در جمع شما عزیزان حضور دارم.ابتدا به آقای نقیب زاده که به نظر بنده  ایشان استاد جهان بینی هستند تبریک میگویم. تبریک  آزاد مردی به آقای ابوالفضل راهنمای شعبه خیام لژیون چهارم وتبریک به همسفرشان خانم فاطمه تبریک خدمت شان عرض می نمایم. از خانم فاطمه بگویم من وایشان درلژیون پنج عطار بودیم.خب خانم فاطمه بسیار متین آرام ودر ابتدا مشارکت زیادی انجام نمی دادند،ولی سی دی ها رو می نوشتند سر وقت در جلسه حضور داشتند.بعدا از یک جایی شروع کردند به مشارکت کردن وفعالیت کردن ومرزبانی شعبه ی معدن رو بر عهده گرفتندودر ادامه شال راهنمایی و الان هم ایجنت شعبه ی معدن رو بر عهده دارند.می خواهم این را خدمت شما عرض کنم یک وقت هایی از یک رهجوهایی که خیلی عالی مشارکت می کنند وفعالیت میکنند فکر می کنیم که این عزیزان یا راهنما می شوند یا خدمتگذارولی در ادامه می بینید که می روند وبه کنگره نمی آیند اما بعضی از رهجو ها هستند آرام می آیند واز یک جایی راه را پیدا می کنند.خب خانم فاطمه از همان رهجوها است که وادی سوم را یاد گرفت وکاربردی کردوالان هم یک خدمتگذار واقعی هستند بدون منت وشکایت وبسیار شکر گذار ومن از ایشان واقعا آموزش میگیرم .واگر امروز در هر جایگاهی که داریم خدمت می کنیم برای خودمان است.واین بسیار زیبا است ودقیقا مثل وادی سوم است .من مجدادا این روز قشنگ رو به آقای ابوالفضل و خانم فاطمه تبریک میگویم واز صمیم قلب برای این عزیزان آرزوی سلامتی  وموفقیت را دارم .

عکاس: مسافر آرمان ( لژیون هشتم)

تایپ و ویراستاری : مسافر علی ( لژیون یکم )مسافر علی ومسافر حسین (لژیون دوم)مسافر هادی(لژیون چهارم)

بارگذاری: گروه خبری و سایت شعبه خیام نیشابوری

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .