English Version
This Site Is Available In English

بندگی یعنی تسلیم محض خداوند

بندگی یعنی تسلیم محض خداوند

سلام دوستان مهناز هستم همسفر

بارها با خدای خود زمزمه می‌کردم ای که مرا خوانده‌ای راه نشانم بده، بعد از گوش کردن سی‌دی غیب چند ساعتی فکر کردم و گذشته مانند برقی از جلوی چشمانم گذشت، چه روزها و ساعت‌های ارزشمندی از زندگی را به جای زندگی کردن در غم و غصه چراها که چرا نمی‌شود و یا چرا نشد؟ گذرانده بودم، در صورتی که نباید می‌شد، شاید خداوند چیز دیگری را در تقدیر من گذاشته بود و به صلاح من نبوده و من در عذاب وجدان سرزنش خود و دیگران وقت گران را گذرانده بودم.

گاهی گمان نمی‌کنی؛ ولی خوب می‌شود، گاهی نمی‌شود که نمی‌شود که نمی‌شود، گه جور می‌شود، آن بی‌مقدمه گه با دو صد مقدمه ناجور می‌شود، کمی خیالم راحت شد؛ چون گاهی هم از خود می‌پرسیدم، آیا من بنده خوبی برای خداوند هستم، اصلاً بندگی چیست؟ آیا فقط سر به سجده گذاشتن برای بندگی کافیست؟ چه کاری را باید انجام دهم تا بندگی حساب شود و موقع ملاقات با خالق خود سربلند باشم؟ بله جواب را گرفته بودم، بندگی واقعی یعنی باید تمام تلاشم را انجام دهم، اگر شد شکر کنم و اگر نشد سر تسلیم جلوی پروردگارم خم کنم.

وقتی مسئولیت خود را به خوبی انجام داده باشم، دیگر نگران چیزی نباشم که نتیجه چه می‌شود و از عزیزانم خوب نگهداری کنم؛ ولی نگرانشان نباشم؛ چون صاحب آن‌ها من نیستم و صاحب اصلی خود از آن‌ها نگهداری می‌کند، پس از دوری نترسم و از شکست نهراسم، وقتی بنده‌ای با همه بدی‌ها و خوبی‌ها در کنار هم، آرامش خودش را حفظ کند؛ یعنی در بهشت است و بندگی کرده است، پس آن کنیم که فرمان است.

سلام دوستان لیلا هستم همسفر

برداشت من از این سی‌دی این است که زندگی ما مانند صحنه تئاتر هست و ما بازیگران این صحنه که باید تلاش خودمان را انجام دهیم و از کارهای ضدارزش دوری کنیم، برای چیزهایی که به دست می‌آوریم مغرور نشویم و برای چیزهایی که از دست می‌دهیم، زیاد ناراحت نشویم، یاد گرفتم اگر امروز آزمونی را دادم، اشتباه داشتم، جواب سوال‌هایی که در هر آزمون اشتباه می‌‌نویسم و آموزش می‌گیرم، پله‌های تکامل من هستند، یاد گرفتم که در زندگی، باخت معنی ندارد، یا می‌بریم یا می‌آموزیم، متوجه شدم که وقتی غلط‌های زیادی دارم، خوشحال باشم که آموزش‌های زیادی گرفتم و مواظب باشم که اشتباهات را دوبار تکرار نکنم.

همیشه نیمه پر لیوان را ببینم و شکر نعمت کنم تا آرامش بیشتری دریافت کنم و بتوانم آن آرامش را که به دست آوردم به اطرافیانم هدیه کنم و بگذارم که دیگران هم زندگی کنند و آن‌ها هم بیاموزند، از بچگی به من گفته بودند که ما به این دنیا آمدیم تا امتحان پس بدهیم، اگر قبول شدیم، به بهشت و اگر قبول نشدیم به جهنم می‌رویم؛ اما در کنگره یاد گرفتم، بهشت و جهنم همین‌جا است، وقتی من کار خوبی را انجام می‌دهم، نیرویی که از آن کار می‌گیرم، بهشت درون من می‌شود و همان رضایتی که از کار به دست می‌آورم یا از بخششی که انجام می‌دهم، تمام حس‌های خوب به من جذب می‌شود و آن آرامش، بهشتی هست که به من داده می‌شود و وقتی کار ضدارزشی را انجام می‌دهم، همه آن اضطراب‌ها و حس‌های بد، جهنمی برای من می‌شود، این را وقتی که از کنار چهارراه رد می‌شوم و به یک نیازمند کمک می‌کنم، حالا به هر دلیلی خودم حس می‌کنم، من چقدر مفید بودم و آن روز خوشحالم از بخششی که انجام دادم؛ ولی وقتی بدون توجه از کنار چهارراه رد می‌شوم تا چند روز فکرم درگیر آن شخص است که چه اتفاقی برایش افتاد و روحم در عذاب است.

اینکه من منتظر بهشت و جهنم باشم، فکر غلطی بود و حالا فهمیدم که بهشت و جهنم همین‌جا است و اگر من آرامش دارم و از لحظه‌های زندگیم لذت می‌برم، در بهشت قرار گرفتم و اگر به این صورت نیست؛ باید بر روی جهان‌بینی خودم بیشتر کار کنم تا به بهشت درون خودم برسم.

منبع: سی‌دی غیب
تایپ: همسفر مهناز و همسفر لیلا رهجویان راهنما همسفر مهسا (لژیون بیستم)
عکاس: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون نهم)
تنظیم و ارسال: همسفر فریبا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون نهم) دبیر سایت

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .