English Version
This Site Is Available In English

هر نفسی باید بار خودش را به دوش بکشد

هر نفسی باید بار خودش را به دوش بکشد

پنجمین جلسه از دوره پانزدهم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی قائم شهر با استادی راهنما مسافر محمود، نگهبانی مسافر کمیل و دبیری مسافر ضربعلی با دستور جلسه "وادی سوم و تاثیر آن روی من" پنج شنبه مورخ 8 خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۳۰ آغاز بکار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان محمود هستم یک مسافر. خیلی خوشحالم و سپاسگزار از نگهبان و دبیر محترمشان که امروز اینجا در خدمت شما هستم امیدوارم که جلسه خوبی با هم داشته باشیم.

دستور جلسه امروز دو بخش دارد. بخش اول مربوط به دستور جلسات هفتگی و بخش دوم آن مربوط به تولد یک سال رهایی آقا احسان میباشد.

اما در مورد وادی سوم و تاثیر آن روى من، حقيقتاً من امروز به این مسئله فکر میکردم که در این وقت مشارکت پنج یا شش دقیقه ای باید در مورد چه موضوعی صحبت بکنم. چون ما معمولاً راجع به تمام موضوعات خوب و راحت صحبت میکنیم و اطلاعات داریم اما چیزی که من در کنگره آموختم این بود که راجع به موضوعی صحبت کن که در آموزشها بیشتر به آن عمل کردی و بر روی تو تاثیر گذاشته چون در دستور جلسه هم داریم که میگوید: و تاثیر آن روی من، وقتی به روند خودم در درمان اعتیاد پس از ورود به کنگره نگاه میکنم؛ بعد از ورود به کنگره و شروع سفر با اولین وادی آشنا میشویم که وادی تفکر است که بیان میکند که پایه و اساس خلقت و تمامی کارهای انسان بر مبنای تفکر است و با تفکر شروع میشود و با تفکر به پایان میرسد. سپس در وادی دوم مسیر را برای ما مشخص میکند که انسان هدف دار است و بیهوده خلق نگشته است.

وادی سوم در باب مسئولیت صحبت میکند آن چیزی که برای من در این وادی مهم و تاثیرگزار بوده، احساس مسئولیت است؛ چون معمولاً مصرف کنندهها در تلاشند که بار مسئولیت را گردن دیگران بیاندازند و بگویند دیگرا مقصر بودند که من مصرف کننده شدم اما این وادی کاملاً تکلیف من را مشخص کرده که بار مسئولیت فقط به عهده خودت است و من فکر میکنم آن چیزی که کلید قسمت درمان اعتیاد است، مسئولیت پذیری میباشد. يعنى من بپذیرم که مسئولیت بیماری اعتیادم با خودم بوده. خداوند به عنوان یک انسان به من اختيار داده و من با اختیار خودم بیماری اعتیادم را انتخاب کردم و هیچ کسی مقصر این اتفاق نیست با پذیرش این موضوع 80 درصد مسئله حل میشود 20 درصد دیگر میشود آن مسیری که من باید برای درمان اعتیاد طی کنم؛ همه کسانی که به کنگره میآیند و نمیتوانند به درمان برسند دلیلش نپذیرفتن همین موضوع است. تا زمانی که من خیال میکنم مسئولیت اعتیادم گردن دیگران است انتظار دارم که من را ببرند و بیاورند و خدمات بدهند تا من به درمان برسم اما وادی سوم میگوید که اینطور نیست اگر سفر درمان خودت را شروع کردی نه خانواده، نه جامعه و نه کنگره میتواند به تو کمک کند هیچ کسی نمیتواند به تو کمک کند، درست است که راه را به تو نشان میدهند اما مسئولیتت با خودت است و فقط خودت میتوانی خودت را درمان بکنی. میگویند اگر انسان با همه کاوشگران ماهر همنشین باشد به موضوع واقعی دست پیدا نمیکند؛ یعنی باید خود فرد به سمت درمان حرکت و تلاش بکند تا درمان شود. به همین علت است که ما میگوییم که در کنگره اصلاً درمانگر نداریم، درمانگر واقعی خود فرد است راهنما فقط راه را به رهجو نشان میدهد راهنما بار مسئولیت اعتیاد یک رهجو را به دوش نمیکشد؛ هر نفسی باید بار نفس خودش را به دوش بکشد. این چیزی بوده که به من کمک کرده و کاری کرد تا بتوانم در کنگره بمانم، چون به من یادآوری میکند که این مسیر انتخاب خودت بوده و باید نتیجه آن را بپذیری و تاوان آن را بدهی . رهایی را به بهانه به هرکسی نمیدهند باید بهای آن را پرداخت کند.

قسمت دوم دستور جلسه که تولد آقا احسان عزیز است؛ به هر حال همه بچه ها ابتدا که وارد کنگره میشوند ، خود من هم همینطور بودم با حال خراب و به هم ریخته وارد میشویم شاید بعضی اوقات ظاهر آراسته ایی داشته باشیم اما از درون به هم ریخته ایم  ودر تاریکی فرورفته ایم احسان هم دقیقا همینطور بود ظاهر آراسته ایی داشت اما خیلی در تاریکی بود و خیلی چیزها ازدست داده بود. اما من همیشه گفتم که دستور جلسات انسانها را برای تولدشان انتخاب میکنند احسان دقيقا همینطور بود، کاملاً مسئولیت اعتیادش را پذیرفت؛ درکارگاه ها حضور داشت، در لژیون ها بود، سیدی هایش را مرتب مینوشت و قبل از پایان سفر چهل سی دی اش را به اتمام رساند و در سفر دوم هم شروع کرد به خدمت کردن در آزمون راهنمایی شرکت کرد و جزو قبولی های راهنمای شال نارنجی است به خودش و خانواده اش تبریک میگویم در لژیون سردار هم عضو است و دنور شده است. اخیراً   هم در انتخابات نگهبانی  لژیون سردار شرکت کرد و انتخاب شد. یک نکته جالب اینکه در انتخابات نگهبانی لژیون سردار احسان به عنوان یکی از کاندید ها شرکت کرد و بعد از این که انتخابات تمام شد احسان رای آورد و من به احسان گفتم که احسان من اصلاً به تو رای ندادم چون من از روز اولی که وارد کنگره شدم به رهجو های خودم تحت هیچ شرایطی رای ندادم احسان هم در پاسخ به من گفت که من هم خودم به خودم رای ندادم با این وجود بازهم رای آورد و به عنوان نگهبان انتخاب شد. برای احسان آرزوی موفقیت دارم ان شا الله که احسان همچنان به مسیرخودش ادامه بدهد، تلاش کند و به عنوان خدمتگذار در کنگره باقی بماند . این تولد را به خودش،خانواده محترمش، راهنمای ماد گرامیشان  و در راس همه اینها به آقای مهندس و تمام اعضای نمایندگی تبریک عرض میکنم.  ان شالله که ما در این شعبه رهایی های خیلی خوب و خدمتگزارانی مثل احسان در این شعبه زیاد داشته باشیم از این که به صحبت های من گوش کردید از همه شما سپاسگذارم.

در ادامه جلسه، جشن تولد یکسال رهایی مسافر احسان...

اعلام سفر مسافر:
سلام دوستان، احسان هستم یک مسافر. با ۱۰سال تخریب وارد کنگره شدم. آخرین آنتی ایکس مصرفی، ماریجوانا، ماشروم و قرص؛ به مدت ۱۱ماه و ۲روز سفر کردم به راهنمایی راهنمای بزرگوارم آقا محمود. در حال حاضر یکسال و ۸ماه هست که با دستان پرتوان آقای مهندس آزاد و رها هستم.

آرزوی مسافر احسان:
سلام دوستان، احسان هستم یک مسافر. از آنجایی که در آزمون راهنمایی قبول شدم امیدوارم بتوانم همین حس زیبایی که امروز تجربه کردم را به انسان های بیشتری انتقال دهم و بتوانم خدمتگزار خوبی باشم.

صحبت های مسافر احسان:
سلام دوستان، احسان هستم یک مسافر. پیام تولدی که آقا محمود برای تولد من انتخاب کردند را نگاه می کردم و به این فکر می کردم که واقعاً زندگی همینطور است. در سفر دوم هر سی دی ای که در هفته می آید و من آن را می نویسم یک کلید است که هر کدام از این کلیدها بندی را از من باز می کند؛ بندهایی که من را بیشتر به زمین وصل کرده اند. باز کردن هر کدام از این بندها احساس آزادتر شدن و رهاتر شدن را به انسان می دهد و چنان است که بار بزرگی را از دوش انسان برمی دارند.
در سفر دوم حتی واژه ها در وادی ها عوض می شوند؛ یعنی در سفر دوم‌، صور پنهان وادی ها برای انسان باز می شوند. بقول استاد امین اولین باری که وادی ها را می خوانیم و یا می نویسیم، وارد ذهن و فکر ما می شوند و آن ها را یاد می گیریم؛ ولی بعدها که در مسیر کنگره جلوتر می آییم و خدمت می کنیم و القا و احیای بیشتری اتفاق می افتد، این وادی ها وارد قلب ما می شوند و به درون آن نفوذ می کنند. اینجاست که می شود تمام آن ها را در زندگی کاربردی کرد و به مفهوم اصلی آن ها پی برد.
امروز واقعاً خوشحالم که این بندها یک به یک از من برداشته می شوند. واقعاً حس خوبی است که در حال اجرای تک‌تک وادی ها در زندگی خود هستم. سعی می کنم خدمت کنم و انتظاری نداشته باشم.
هر حسی را که من در بقیه ایجاد می کنم، همان حس را خودم هم می گیرم. دوستانم به من می گویند تو چقدر آرامش داری!؟دلیل آن این است که من واقعاً سعی می کنم این حس آرامش را به دوستانم انتقال دهم. هر حسی را که در بقیه بوجود بیاوریم، همان حس در خودمان نیز بوجود می آید؛ پس باید مراقب انتقال حس های خودمان باشیم.
ممنون که با سکوتتان به حرف های من گوش کردید.

صحبت های راهنمای همسفر مریم:
سلام دوستان، مریم هستم راهنمای یک همسفر.
هر لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر / آرام‌تر از آهو بی‌باک‌تر از شیرم / هر لحظه که می‌کوشم در کار کنم تدبیر / رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر
خدا را شکر می کنم که اجازه حضور در کنگره را دارم و خدا را شاکرم بابت این رهایی و تبریک می گویم در راس به آقای مهندس و خانواده محترمشان، اعضای شعبه قائمشهر و به مسافر گرامی، آقا احسان و راهنمای بزرگوار، آقا محمود و همسفر عزیزشان خانم مرضیه.
سفر در کنگره هم سخت است و هم سهل؛ چراکه وقتی این مسیر را آغاز می کنیم باید گذرگاه های سختی را پشت سر بگذاریم. خدا را شکر در کنگره بخاطر الگوهایی که داریم می توانیم مسیر را به راحتی دنبال کنیم.
وقتی وادی اول به ما می گوید اولین قدم با فکر شروع می شود معنی اش این است که می خواهیم با توشه ای پر راه را طی کنیم؛ نه اینکه وارد مسیر شویم و بگوییم هر چه باداباد.
در مسیر کنگره الگو داریم، راهنما داریم و سی دی داریم تا بتوانیم رو به جلو حرکت کنیم. رهجویی که در مسیر درست قدم برمی دارد و تسلیم است نتیجه اش این می شود که سفرش را به درستی انجام می دهد، رها می شود، خدمتگزار می شود و در آزمون های سخت شرکت می کند و به راحتی قبول می شود و به انسان هایی که مانند روز اول خودش گرفتار تاریکی هستند خدمت می کند.
دوست دارم رهجوی کنگره همیشه این فکر در ذهنش باشد که هر روز باید آموزش بگیرد و این امر میسر نیست مگر اینکه من در چهارچوب قوانین باشم. امیدوارم که بتوانیم دست به دست هم با همه خدمتگزارهای کنگره این هدف را پیاده کنیم تا روز به روز حال انسان های بیشتری مانند ما خوب باشد.
به خانم مرضیه خدا قوت می گویم. خانم مرضیه در لژیون مشارکت های عالی و بسیار قوی ای انجام می دادند و من فکر می کنم وقتی مادری می تواند چنین پسری را پرورش دهد، پس چقدر خوشبخت، با تدبیر و موفق است. امیدوارم در مسیر خدمتیشان هم بتوانند مستدام باشند.
ممنونم که به مشارکت من گوش کردید.

صحبت های همسفر مرضیه:
از آقای مهندس تشکر می کنم که چنین بستری را آماده کردند. بزرگترین موضوع برای یک مادر سلامتی و خوشبختی فرزندانش است. از راهنمای احسان، آقا محمود متشکرم که واقعاً با ایثار و خالصانه زحمت می کشند. انشاالله که همیشه در سلامت باشند. از خانم مریم بسیار تشکر می کنم. متشکرم.

تایپ و ارسال: مسافر علیرضا، لژیون چهارم/ مسافر کاوه، لژیون یکم

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .