English Version
This Site Is Available In English

در کنگره ۶۰ ریشه مشکلات را پیدا میکنیم

در کنگره ۶۰ ریشه مشکلات را پیدا میکنیم

پنجمین جلسه از دورهٔ سوم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگرهٔ ۶۰، ویژهٔ مسافران و همسفران نمایندگی غزالی مشهد، با استادی راهنما مسافر رضا، نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر رضا، با دستور جلسهٔ "وادی سوم و تاثیر آن روی من " در تاریخ هشتم خرداد ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان رضا هستم مسافر. خداوند را شاکر و سپاسگزارم که یک‌بار دیگر فرصت داد تا در این جایگاه آموزش بگیرم و خدمت کنم. از گروه مرزبانی، ایجنت و همچنین راهنمای محترم، آقا رسول که به من فرصت خدمت دادند تشکر می‌کنم. دستور جلسه وادی سوم و تأثیر آن روی من، همه ما انسان‌ها از این که به این دنیا پا گذاشتیم هدف‌هایی را داریم دنبال می‌کنیم، وقتی به این موضوع فکر می‌کنم که چرا پا به این هستی گذاشتم و چرا به این دنیا آمدم خیلی وقت‌ها جوابی برای آن پیدا نمی‌کنم، این که بگویم من آمدم برای خدمت‌کردن ولی خدمت‌کردن بدون تغییر، هیچ‌وقت اتفاق نمی‌افتد، خدمت‌کردن بدون دریافت انرژی هیچ‌وقت اتفاق نمی‌افتد، بدون این که انرژی بدهم هیچ‌وقت اتفاق نمی‌افتد، خدمت‌کردن یک قلب خوب می‌خواهد، یک حس خوب می‌خواهد، یک حال خوب می‌خواهد، خدمت‌کردن درک می‌خواهد که متوجه شویم کجا هستیم و برای چه می‌خواهیم خدمت کنیم. همه ما روزانه دنبال چه هستیم؟ دنبال غذا هستیم، یا به‌نوعی دنبال کسب انرژی هستیم، حالا چرا انرژی؟ چون انرژی حال ما را خوب می‌کند، حالا یک سری از ما میتوانیم با غذا انرژی‌ مان را به دست آوریم، یک سری از روابط به دست می‌آورند، یک سری از اینکه حال دیگران را خراب کنند انرژی را به دست می‌آورند و این انرژی برای این است که مقداری تغییر کنم، چه تغییری کنم؟ یعنی اگر نشسته‌ام بلند شوم و راه بروم یا اگر نشسته‌ام بتوانم یک کتابی را مطالعه کنم، اصلاً برای چه به دنبال دانایی هستم؟ برای این که دانایی انرژی من را افزایش می‌دهد و حال من را خوب می‌کند، کنگره وقتی شکل گرفت در ابتدای راه برای درمان بود؛ ولی کم‌کم گفت درمان یک چیز پیش‌پاافتاده است برای ما و داریم بالاتر را هدف می‌گیریم و بیماری‌های دیگر را پیگیری می‌کنیم و داریم ریشه بیماری‌ها را پیدا می‌کنیم، چرا ریشه بیماری‌ها را پیگیری می‌کنیم؟ دلیل آن این است که متوجه شدند علت این که آدم‌ها به مشکل برخورد می‌کنند این است که نقش خودشان را حذف کردند، یعنی چه؟ یعنی تمام مشکلاتی که من برای خودم به وجود آورده‌ام در اصل توقع از دیگران بوده است، در اصل دیگران را مقصر حال خراب خودم می‌دانستم، در اصل نمی‌خواهم یک‌مرتبه به‌صورت واقع‌بینانه از خودم سؤال بپرسم که دلیل این همه مشکلات چه چیزی است؟ چرا به بن‌بست رسیده‌ام؟ چرا به‌صورت متوالی شکست می‌خورم؟ چرا روابط خانوادگی ام دچار تیرگی شده است؟ چرا با بچه ام نمی‌توانم صحبت کنم؟ تا چه زمان می‌خواهی دیگران را مقصر بدانی؟ تا چه زمان می‌خواهی صاحب‌کار را مقصر بدانی؟ تا چه زمانی می‌خواهی درودیوار را مقصر بدانی و نقش خودت را حذف کنی؟ چرا آدم‌ها همه گناه‌هایشان را به دیگران نسبت می‌دهند؟ چون تحت‌فشار هستند، برای اینکه از تحت‌فشار بودن راحت بشوند باید شخص دیگری را مقصر بدانند. بطور مثال من یک توانی دارم ولی به دلیل اشتباهات خودم، وزن بیشتر را حمل می‌کنم، دنبال یک شریک جرم می‌گردم که بار خودم را بیندازم روی دوش آن تا حداقل کمی آرام بگیرم، حداقل راحت بخوابم، حداقل آرامش نسبی را داشته باشم، وادی سوم خیلی راحت مشخص کرده است که میزان حال خوب و بد خودت را فقط خودت مشخص می‌کنی، آن جایی که نقش خودت را بپذیری، مسئولیت خودت را بپذیری (من یک پدر هستم باید یک پدر باشم، من یک راهنما هستم باید یک راهنما باشم، من یک دوست هستم باید یک دوست باشم، من در یک خانواده فرزند هستم باید نقش یک فرزند را انجام بدهم، اگر مسئولیت کارم را انجام بدهم حال من خوب است، حال اطرافیانم من هم قطعاً خوب است، ولی وقتی من مسئولیتم را انجام ندهم و دست به معرکه‌گیری می‌زنم، دیگران را مقصر جلوه می‌دهم؛ مثلاً من همیشه کار می‌کنم تو خرج می‌کنی، من دیروز برای بچه دفتر خریده‌ام امروز خراب کرده است، می‌خواهم گناه را بیندازم گردن دیگری، چرا؟ چون از زیر فشار بیایم بیرون، از زیر فشار آمدم بیرون شاید برای چند دقیقه حال من خوب بشود؛ ولی بعد از مدتی حال من چندین برابر بد خواهد شد، چرا؟ چون ریشه مشکل را حل نکرده‌ام. همه آدم‌ها شعار می‌دهند که ما می‌خواهیم مشکل را حل کنیم، ولی بیشتر مشکل را دور می‌زنند، ولی کنگره ۶۰ آمده مشکل را ریشه‌یابی کرد، صورت‌مسئله را مشخص کرد، جسم انسان را مشخص کرد، صور پنهان انسان را مشخص کرد، گفت کجاها چه اتفاقاتی می‌افتد، نقش رهجو را مشخص کرد تا کمترین تنش و آسیب ایجاد بشود، ولی من برای زندگی خودم هیچ نقشی را مشخص نکردم، نقش یک آدم خودخواه که همه باید به من برسند و من آقابالاسر آن ها باشم. 

اگر یک مشکلی را بخواهید ریشه‌ای درمان کنید موفق می‌شوید؛ ولی خیلی‌ها می‌خواهند مشکل را دور بزنند، چرا؟ چون برای ما خیلی کمتر هزینه دارد، من ماشینم خراب است، چراغ چک ماشینم روشن شده است و شش ماه است که می‌گذرد؛ ولی من توجه نمی‌کنم، نهایتا می‌روم دیاگ می‌زنم تا چراغش پاک بشود، خوب در زندگی هم همین کار را کردم، خیلی وقت‌ها چراغ زندگی من روشن شده که زندگی دچار مشکل است، ولی رفتم یک گرم جنس گرفتم و کشیدم تا چراغ را پاک کنم، چرا؟ چون دنبال آن آرامشی که بودم با یک گرم مواد به دست می‌آوردم، ولی وادی سوم می‌گوید که اگر مشکلی وجود دارد؛ چون تو وجود داری مشکل وجود دارد؛ چون تو بلد نبودی. اگر می‌خواهیم به صلح و آرامش برسیم، راهش خیلی ساده است، اول گفتم قلب ما سیاه، حس خراب، راهش خیلی ساده است، بیا جلو تا بهت کمک کنیم، چه طوری؛ نقش خودت را بپذیر، وادی اول چه می‌گوید؛ با تفکرها ساختارها آغاز می‌گردد، یعنی هر چیزی را به آن فکر کنیم به آن جان می‌دهیم، جذبش می‌کنیم می‌خواهی جان ندهی به آن، خوب فکر نکن، شما به هر چیزی فکر کنید، ساختار آن را ایجاد می‌کنید، فکر کن با کسی می‌خواهید دعوا کنی، همان ساختار را ایجاد می‌کنی، فکر کنی با آن کینه‌داری همان ساختار را ایجاد می‌کنی، این آدم حذف می‌شود یک شخص دیگر در جای دیگر ظاهر می‌شود و در مسیرت قرار می‌گیرد، می‌خواهی این مشکل برطرف شود، حس خودت را خوب و پالایش کن، وادی دوم می‌گوید؛ یک فکر خوب را برنامه‌ریزی کردی، ناامید نباش و رو به جلو حرکت کن، حواس سیستم به تو است، تو در جهت درست قدم بردار، حواسش هست، اگر آمدی درمان بشوی، آمدی فکر درست را انجام دادی، مابقی را بگذار به عهده کسی که صالح است، یک راهنمای با شال نارنجی یک برنامه تمرینی می‌دهد که حالت خوب بشود، راهنما درمانگر نیست، راهنماست، نقش اصلی خودت هستی، خودت باید خودت را درمان کنی و بهانه نیاوری. تا کی می‌خواهیم این بازی را انجام دهیم، تا کی می‌خواهیم نقش مقصر را به دیگران بدهیم، تا کی می‌خواهیم انگشت اتهامات به سمت دیگران باشد؟ نمی‌خواهی نقش خودت را به‌عنوان یک انسان بپذیری، همه ما دنبال رشد و تغییر هستیم، ولی کسی تغییر و رشد می‌کند که نقش خودش را بپذیرد و قدم بردارد، کسی تغییر در زندگی‌اش می‌تواند ایجاد کند که اگر پدر هست نقش پدر را بازی کند، پدر معنی‌های زیادی دارد، می‌توانید خودتان بگردید و پیدا کنید، اگر امروز درگیر مشکلات هستم اگر امروز درگیر خرابی هستم، دانه‌هایی که قبلاً کاشته‌ام به سراغم آمده است، اگر فردای بهتری می‌خواهم امروز نقش خودم را به‌عنوان یک انسان درست بازی کنم، اگر چیزی هم بلد نیستم بروم و از آن آدمی مشورت بگیرم که آدم صالحی است، یعنی دنبال صلح و آرامش است، نه دنبال تنش و قبلاً این مسیر را رفته است و به بهترین شکل آمده است بیرون، ولی من متأسفانه می‌روم از آدمی مشورت می‌گیرم که هزار بار باخته است و هنوز هم بازنده است، ۱۰ بار در سفر سیگار خراب کرده است و می‌روم از آن می‌پرسم که برای سیگار چه کار کنم! متوجه باش از کی و چه می‌پرسی. یا شربتم را سر ساعت نخورده‌ام و می‌روم از آدمی که شربتش را درست نخورده است می‌پرسم شربتم را سر ساعت نخورده‌ام چه کارکنم! پس همه ما دنبال رشد و تغییر هستیم. هیچ‌وقت تغییر اتفاق نمی‌افتد مگر اینکه نقش اصلی را بپذیرم و انگشت اتهام را از روی دیگران بردارم و به خودم فکر کنم. در آخر ممنونم که به صحبت های من گوش کردید.

مرزبان خبری: مسافر حسین

تایپ: مسافر سجاد و حمید لژیون چهارم مسافر اصغر لژیون ششم

ویرایش: مسافر جواد لژیون پنجم 

عکاس: مسافر مصطفی لژیون پنجم

ارسال خبر: مسافر اصغر لژیون پنجم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .