جلسه پنجم از دوره دوازدهم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی صادق قم، با استادی مسافر مجید، نگهبانی مسافر عباس و دبیری مسافر علی با دستور" وادی سوم و تاثیر آن بر روی من " پنجشنبه ۱۱ خرداد ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
ابتدا خداوند را شاکر و سپاسگزارم که در کنگره حضور پیداکردهام،ممنونم از ایجنت محترم و گروه مرزبانی و همه خدمتگزاران که در سفر اولم من را یاری کردند تا الآن در این جایگاه بنشینم و آموزش ببینم،از راهنمای سفر اولم آقا مجید تقوی تشکر میکنم و راهنمای سفر دوم آقا علیاکبر که اجازه خدمت در این جایگاه را به بنده دادند.
دستور جلسه این هفته وادی سوم و تأثیر آن روی من«باید دانست که هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند.»
من از بدر ورود به کنگره اعتقادی به درمان نداشتم و میخواستم به عنوان مهمان دو جلسه حضور داشته باشم که خدا را شکر توانستم بمانم و انتخاب لژیون بکنم و وارد لژیون آقا مجید راهنمای گرامی بشوم.
در وادی اول که با تفکر ساختارها آغاز میگردد ، آقای مهندس در سیدیهایشان میفرمایند مسافر باید در سفر اول وادی اول را بهخوبی درک کند و بشکافد و بهخوبی اجرا کند و اگر اینچنین باشد قطعاً میتواند به رهاییاش فکر کند و بعد از ۱۰ ماه رهاییاش را جشن میگیرد.
رسیدم به وادی دوم در این وادی مشکل داشتم فکر من این بود که خلقشدهام که فقط مصرفکننده باشم و صبح تا شب فقط مصرف کنم و روزها برایم تکراری شده بود بعدها متوجه شدم که در وادی دوم میگوید هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به این حیات نمینهد واقعاً یعنی چه و خیلی آهستهآهسته و پلهپله برایم موضوع واضح شد.
در وادی سوم آقای مهندس کلمه باید را بهکاربرده است،چرا کلمه باید آمده است؟چون من مجید فکر میکردم خانوادهام و اطرافیانم باید من را یاری کنند تا من بتوانم ترک کنم.
بیرون از کنگره چندین مرتبه ترک داشتهام ولی همیشه حالم خراب بود و بعد از چندین ماه باز شروع به مصرف میکردم،خداوند به آقای مهندس خیر دهد که به من مجید یاد داد که خودم باید مسئولیت کارهایم را بر عهده بگیرم.
واقعاً همینطور بود و این وادی من مجید را بیدار کرد ، باید یک ربع زودتر در جلسه حضور پیدا کنم و باید سر موقع و مرتب در کلینیک حاضر شوم و باید خودم سیدیهایم را بنویسم و کسی نمیتواند بهجای من سیدیهایم را بنویسد،
نباید بگویم کاردارم و شخص دیگری برود داروی من را بگیرد و سیدیهایم را بنویسد و یا صبح بهجای من ورزش کند و به استخر برود و در این وادی واقعاً درک کردم که خود من هستم که باید مسئولیت کارهایم را بر عهده بگیرم.
آقای مهندس و علم کنگره و راهنماها در کنار مسافران هستند ،مسافر باید خواسته درمان داشته باشد تا به درمان برسد و این علم کنگره است که من را قدمبهقدم روبهجلو و صراط مستقیم حرکت میدهد.
آقای مهندس میفرماید که من باید سیدیهایم را در یک مکان آرام و با آرامش بنویسم و اگر در محل کار یا در شلوغی بخواهم سی دی بنویسم دریافت درستی نمیتوانم داشته باشم.
وادی سوم من را بیدار کرد که فقط خودم هستم که باید به خودم کمک بکنم و بهموقع در جلسات حضورداشته باشم و تمام فرامین را اجرا کنم و در طول سفرم هرچه راهنمایم گفت چشم بگویم و در انتها نتیجهاش را میبینم و به درمان میرسم.
ممنون از اینکه به صحبتهای من توجه کردید.

تایپ خبر:مسافر حمزه لژیون چهارم ،مسافر احسان لژیون هفتم
عکاس: همسفر امیرمحمد
ارسال خبر: همسفر امیرمحمد
- تعداد بازدید از این مطلب :
89