شعری از مسافر محسن از لژیون هفتم شعبه صالحی (تهرانپارس) در باب "وادی سوم"
تا لب از غم بردیم
شادی و شادی فرا خواند مرا
سمت راهی که برفتم
آخرش حال خوشی بود مرا
من زه تاریکی گریزم
کنگره راهی جهت نور بود مرا
حال که من راهیه ره نور شدم
آغوش کنگره باز بود مرا
هرچه کردم به خودم بود
ولی ازته دل نبود مرا
آمدم هر چه که دیر
آمدنم با تمام توان بود
کردار خودم بود که
تاریکی زه ره نور بود
وادی سوم به فکر
خویشتن خویش بود
گر چه شود وادی سوم
سرلوحه زندگی خویش بود
تایپ: مسافر محسن لژیون هفتم
بارگذاری خبر: مسافر هادی لژیون نهم
مرزبان خبری: مسافر احمد
خرداد ماه 1404 شعبه صالحی (تهرانپارس)
- تعداد بازدید از این مطلب :
172