دوازدهمین جلسه از دوره پنجاه و ششم کارگاههای آموزشی عمومیکنگره ۶۰ نمايندگی پروين اعتصامی اراک، با استادی راهنما مسافر مهدی، نگهبانی مسافر ولیاله و دبیری مسافر جلال با دستور جلسه «در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره من چه کردهام؟» پنجشنبه یکم خرداد ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، مهدی هستم یک مسافر. شاکر خداوند و آقای مهندس و خانواده محترمشان و شورای دیدهبانی و راهنمای خودم آقا رضا هستم. از نگهبان و دبیر محترم سپاسگزارم که اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم.
من هم هفته دیدهبان را به بنيان کنگره ۶۰ و خانواده محترمشان و شورای دیدهبانی تبریک میگویم، امیدوارم هر چه زودتر جشن دیده بانی در شعبه پروین اعتصامی انجام بشود و لذت ببریم. به قول استاد امین این هفته ها اثر زیادی دارد، و تک تک این مناسبتها بی مناسبت نیستند. امیدوارم بتوانیم حضور ایشان را درک و حس کرده باشیم، تا یک سری موانع بر داشته بشود و آقای امین پنجشنبه تشریف بیاورند و در خدمتشان باشیم و میزبانی خوبی داشته باشیم.
در مورد دستور جلسه «در استحکام پایه های علمی و مالی کنگره من چه کرده ام؟» چهارشنبه هفته قبل مهندس صحبت کرد که ۵۲ مورد دستور جلسات طوری طراحی شده اند که هر کس از تجربه خودش صحبت کند. در کنگره آموزش هایی که ما دریافت میکنیم از تجربه دیگران است، که در کتاب ۶۰ درجه هم خواندیم که سند بی نقص است وما به این الگوها احتیاج داریم، مخصوصآ به این دستور جلسه که از من سوال می کند؛ که برای پایه های علمی و مالی کنگره من چه کرده ام؟
این از آن دستور جلسههایی است که برای آن باید چند دقیقه وقت بگذاریم و با خودمان خلوت کنیم و خدماتی که کنگره برای من انجام داده را ارزیابی کنیم، و ببینم در مقابل آن من چه کاری توانسته ام انجام بدهم.
این دستور جلسه یک دستور جلسه کلی هست، و مربوط به همه اعضای کنگره هست، چه سفراولیها و چه سفردومیها و گروه خانواده و کلیه اعضای کنگره ۶۰ ، که در حال خدمت هستند را شامل می شود.
اما من زمانی می توانم این دستور جلسه را درک کنم که در موردش صحبت بکنم و بپذیرم که قبل از اینکه وارد کنگره بشوم چه شرایطی داشتم، و تا امروز کنگره چه خدماتی برای من انجام داده است.اگر بتوانم این موضوعات را درک کنم، بهای کاری که کنگره برای من انجام داده را متوجه شدهام و می توانم بهتر تصمیم گیری و کار کنم و تشکر کنم.
آقای مهندس فرمودند: که از تجربه خودم در مورد دستور جلسه صحبت کنم، من قبل از اینکه وارد کنگره بشوم سعی و تلاش زیادی برای درمان اعتیادم انجام دادم که از حالت اعتیاد و بیماری خارج بشوم، دقیقا مثل شخصی که روی تردمیل در حال دویدن است و خیلی تلاش می کند، ولی به جایی نمی رسد. و سعی و تلاش من هم چنین عملی بود و هیچ وقت به آن حال خوب و آرامش نمیرسیدم.
وقتی که وارد کنگره ۶۰ شدم و یک مقداری درمان کنگره را درک کردم، آن موقع با این دستور جلسه آشنایی نداشتم، برای اینکه من خیلی جاها رفته بودم و وقتی که خودم را در آن چهار چوب کنگره قرار دادم، راهنمای من گفت:حرمت و قوانینی که کنگره در نظر گرفتند را باید رعایت کنید، که مهترین آنها نظم و انضباط بود. و من یاد ندارم که در کنگره یک روز هم غیبت و یا تاخیر داشته باشم یا یک روز بدون نوشتن سی دی و مشارکت کردن وارد لژیون بشوم.به نظر من تک تک این موارد برای پیشرفت اهداف علمی کنگره کمک می کرد.
هر کس که در کارگاه آموزشی شرکت می کند باید از دیدگاه خودش به دستور جلسه تفکر کند، و درک کند که این دستور جلسه میتواند به من خیلی کمک کند. یک سفر اولی اگر کارهایش را درست انجام بدهد کمک شایانی می تواند به خودش بکند.
دیدگاهی که یک سفر اولی به راهنما خود دارد این است که اصلا به مصرف کننده نمی خورد، واز بالا به این قضیه نگاه میکند. اگر یک سفر اولی کارهایش را مرتب و منظم انجام بدهد میتواند یک الگوی خوبی برای یک سفر اولی یا هم لژیونی خودش داشته باشد.
یک سفر اولی که به درمان می رسد حدودا ۵۰ تا ۶۰ میلیون برای کنگره هزینه دارد، و این رقم برحسب تورم ۵ سال پیش برآورد شده است. آقای مهندس میگویید: رقم خیلی بالاتر از این چیز هاست، اگر سفر اولی تخریب و آسیب وارد نکند میتواند به پایه های علمی ومالی کنگره کمک کند.
من وقتی وارد سفر دوم شدم، مرزبان و ایجنت آقای حکیمی بودند که میدیدم هر هفته دائما در مسیر تهران در حال تردد بودند. راهنمایان نیز مشکلات شخصی زیاد دارند و از امورات زندگی خودشان میگذرند و به من کمک میکنند، تا من از تاریکی نجات پیدا کنم و به رهایی برسم.
من هم با خودم عهد بستم که برای انسانهای دیگر این کار انجام دهم، وقتی که بعنوان یک سفر دومی خودم را معرفی کردم همان لحظه از راهنما اجازه خدمت کردن گرفتم و در جایگاه راهنمای تازه واردین، واحد OT، پورتال OT و در شعبه خمین خدمت کردم، در راه اندازی شعبه شهباز لژیون داشتم، در شعبه پروین اعتصامی اراک ۸ سال لژیون مواد و ویلیام وایت داشتم، و لطف خداوند نصیب من شد، و من احساس میکردم که دارم در کنگره خیلی کار میکنم، اما وقتی که به این دستور جلسه میرسم، وقتی که به جایگاه آقای مهندس میرسم، وقتی که به جایگاه دیدهبانها میرسم، میبینیم که آقای مهندس که در آن جایگاه و آن فضا و مکان، این همه اعتیادها و مریضیها را درمان کرده و در بحث اضافه وزن چه موفقیتهایی داشته است و همه اینها از تدبیر اوست.
با این وجود آقای مهندس در صحبتهای چهارشنبه میگوید: من هنوز نتوانستم برای کنگره هیچ کاری بکنم، چه برسد به من! و میبینم که کنگره چه ساختار قوی و قدرتمندی هست و چقدر توانسته به من کمک بکند. منی که اصلا حس نداشتم و اصلا پدر مادر نمیدانستم کی هست، منی که محبت و دوست داشتن نمیدانستم چی هست، خواب شب را نمیدانستم چی هست و صحبت کردن را بلد نبودم،حال همه اینها را کنگره به من یاد داده است. الان حدود ده سال است که من دارم در کنگره خدمت میکنم، اگر این را به توان هزار هم برسانم و تا هستی هست، و بخواهم شب و روزم را یکی کنم و شروع کنم به خدمت کردن، میبینم هنوز نمیتوانم از یک کتاب هزار صفحهای که کنگره برای من نوشته است، حتی یک خط آن را هم نمیتوانم کامل کنم.
پس میبینم که من به کنگره احتیاج دارم، و این را من بگویم که هیچ چیزی در هستی رایگان نیست و کنگره هم جزئی از هستی هست، و من باید درک کنم که کنگره چه هزینهای برای من کرده است، و باید بتوانم بهای آن را هم پرداخت کنم.
اینکه میگویم صد نفر به رهایی رسیدند، راهنما شدند، دنور و پهلوان شدند، خوب همه اینها از آموزشهای کنگره بوده است و من از خودم هیچ چیزی نداشتم، و من فقط انتقال دادهام و آنها هم این آموزشها را دریافت کردند برای انسانهای دیگر، و هیچکس برای خودش کار نمیکند، دقیقاً ما توی کنگره دست به دست هم میدهیم تا شرایط را برای انسانهای دیگر هموار کنیم. و امیدوارم که تک تک اعضا در مورد این دستور جلسه فکر کنند، و درک کنند که کنگره برای ما چه کار ارزشمندی را انجام داده است و بتوانیم این دستور جلسه را حس کنیم و درک کنیم تا انشالله بتوانیم در ادامه کار موفق باشیم و بتوانیم مرزهای کنگره را وسعت ببخشیم، و زودتر کنگره جهانی بشود و اتفاقهای خوبی در کنگره رقم بخورد.
.jpg)
در ادامه اولین سال تولد و رهایی امید عزیز را در رأس به بنیان کنگره و خانواده محترمشان و شورای دیدهبانی، و به خانواده بزرگ کنگره ۶۰ و به خود خود امید و به محمد طاهای عزیز، به همسفر محترمشان و به راهنمای گرامی همسفر گروه خانواده تبریک میگویم.
روزی که امید برگ خود را تحویل داد و به لژیون هفدهم آمد دیدم که خیلی آشفته است و با لباس کار و با دستهای سیاه وارد لژیون شد، و همه ما هم وقتی که وارد کنگره شدیم، همینطوری در شرایط نامناسبی بودیم. ایشان یک مقدار سر سخت بود و باید من این ساختار را خراب میکردم و از اول، یک چیز جدیدی را میساختم.
امید اوایل به کنگره ایمان نداشت و قبول نمیکرد، یادم هست وقتی که به او میگفتم که پیراهن سفید بپوش، میگفت: من نمیپوشم، به او گفتم لااقل لباس کار نپوس و یک لباس مرتب بپوش، او میگفت: نه من لباس سفید نمیپوشم، من همین طوری میخواهم بیایم، تا آثار خوب شدن در من نمایان نشود من لباس سفید نمیپوشم، و اینکه خیلی کم سیدی مینوشت، یک مقدار که آمد تغییر را در خود احساس کرد و یک روز دیدم که لباس سفید پوشیده است، و کم کم شروع کرد به انجام دادن کارهای خودش و به مرور پلههایش را انجام داد و یک مقدار بینظم بود و هر وقت دیر میآمد من از لژیون بیرونش میکردم، به او میگفتم: که یک سری از راهنماها هستند که از زندگی و خواستههای خود میزنند، در حالی که شرایط زندگی خودشان خیلی سخت است و کارشان را تعطیل میکنند و سر ساعت به خاطر من و شما به اینجا میآیند، و من باید این موضوع را یاد بگیرم. چند باری امید را از لژیون بیرون انداختم وکمکم این سختگیریها جواب داد، که استاد امین در سیدی علم زندگی میگوید: گاهی اوقات سختگیری لازم است، که آن نیروهای منفیای که در درون انسان آشیانه کردند یک تکانی به آنها بخورد و از آن لانهها خارج بشوند. و این اتفاق برای امید عزیز افتاد خدا را هزار مرتبه شکر که امید آمد و سفر اولش را انجام داد و به سلامت از این مرحله عبور کرد و وارد سفر دوم شد، و اکنون هم خدمت کردن را شروع کرده است.
این دستور جلسه برای من و امثال امید هست امیدواریم که آن را درک کنیم و بیاییم به انسانهای دیگر کمک کنیم و مسیر را برای انسانهای دیگر هموار کنیم. امید در سفر اول سیدی خوب نمینوشت، ولی در یک مقطع متوجه شد که اون چیزی که میتواند او را از این فراز و نشیب زندگی نجات بدهد آموزش گرفتن است، و تمام این آموزشها در همین سیدیها هست، که آقای مهندس و آقای استاد امین به طور رایگان در اختیار ما قرار میدهند و من باید نهایت استفاده را از آنها ببرم چون این سیدیها دقیقاً آدرس هر شخصی را به خودش میدهند. و ما از گمشدگان بودیم که به واسطه همین سیدی نوشتنها توانستیم خودمون را پیدا کنیم. و این اتفاق الان در سفر دوم برای امید افتاده است و سیدیهایش را به خوبی مینویسد و در مورد آنها صحبت میکند. امیدوارم که این ادامهدار باشد.
به نظر من زمانی من میتوانم به عنوان یک سفر دومی کارم را به اتمام برسانم که بیایم در جایگاه راهنمایی خدمت کنم، چون خیلی از انسانها هستند که در قعر تاریکی هستند و منتظر هستند که به واسطه امید و امثال امید از این تاریکیها خارج شوند.
مجدداً به امید و تک تک شماها تبریک میگویم و برایتان بهترین آرزوها را دارم.jpg)
صحبتهای مسافر امید:
سلام دوستان امید هستم یک مسافر: خداوند را شکر میکنم برای اینکه اینکه این حال خوب و رهایی را تجربه میکنم و امیدوارم که همهی سفر اولیها این روز را تجربه کنند. از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم بابت این بستری که فراهم کردند که افرادی مثل من به درمان میرسند و زندگی بدون مواد مخدر را تجربه میکنند. از تمام خدمتگزاران، که در کنگره خدمت میکنند تشکر میکنم من روز اول که وارد کنگره شدم یک نفر که من آن را نمیشناختم به من گفت که اینجا نشینید و من را فرستاد در حیاط که دلیلش را هم خودم نفهمیدم و آن روز هم هوا خیلی سرد بود و من هم سرمایی هستم و اصلا طاقت سرما را ندارم و آن جلسه رفتم. جلسه بعد که آمدم، خاطرهای که در ذهنم هست، آقا مهدی به من گفت که اگر سرمایی هستم باید لباسهای زیادی بپوشم که سرما طرف من نیاید، این را سجاد هم به آقا مهدی گفته بود، جلوی زبانش را نمیتواند بگیرد من ده تا لباس پوشیده بودم، به آقا مهدی گفت: آقا مهدی هم گفت چندتا لباس پوشیدی نشان بده؛ تعدادی لباس برای او شماردم دیگر نمیخواستم دورغ بگویم، طبع من سرد بود و با پوشیدن لباس زیاد، میخواستم خودم را گرم نگه دارم و انجام همهی این کارها و رنجها در سفر اول به من درسهای بزرگی داد. از آقا مهدی تشکر میکنم که ورزش کردن را به من یاد دادند، یک روز میخواستم که، در خانه ورزش کنم بوفه منزل را شکستم که به بیرون انداختم، که همسفرم گفت : اون از موادکشیدنت و این هم از سالم شدنت. از راهنمای خوبم تشکر میکنم انشاءالله خیر و برکت کاری که انجام میدهد به زندگی ایشان برگردد و ممنون هستم از ایشان امروز حالم خوب نبود به علت رفتن آقا مهدی ولی برای رهایی خودم خوشحال بودم، ممنون از اینکه به حرفهایم گوش کردید.
صحبتهای همسفر محمد طاها:
سلام دوستان محمد طاها هستم یک همسفر من خدا را شکر میکنم که امروز تولد پدرم هست. از آقای مهندس تشکر میکنم و از راهنمای پدرم آقا مهدی تشکر میکنم از راهنمای مادرم سمیه خانم و سحر خانم تشکر میکنم. و امروز خیلی خوشحالم که اولین سال رهایی پدرم را جشن میگیریم. ممنونم که به صحبتهای من توجه کردید.
صحبتهای راهنما همسفر سمیه:
سلام دوستان سمیه هستم یک همسفر: خدا را شکر میکنم بخاطر تجربه این جایگاه و از راهنمای خوبم خانم لیلا سپاسگزارم. تولد یک سال رهایی آقای امید را به همسفرش تبریک عرض میکنم. امیدوارم تو مسیری که هستند موفق باشند یک تبریک به آقاي مهدی راهنمای محترم و خداقوت می گوییم بخاطر خدماتی که انجام دادند و تلاشهایی که کردند تشکر میکنم و آرزوی موفقیت دارم تبریک میگویم به خانم سحر عزیز، خانم زهرا در اوایل سفرشون تو لژیون خانم سحر بودند و وقتی شعبه ها جدا شدند وارد لژیون دوازدهم شدند ، از خانم سحر تشکر میکنم.
در مورد دستور جلسه که برای استحکام پایه های علمی و مالی کنگره چکار کرده ایم؟ شخص از خودش می پرسد که هر کس به اندازه تواناییهای که داشت باید در این کار شرکت میکرد. یک سوالی که پیش می آید این است، برای استحکام پايه های خانواده چکار انجام داده ام، برای استحکام پایههای خانواده، اعتیاد اولین کاری که میکند، پایههای خانواده را سست میکند و تخریب روحی، روی همسفر و مسافر و خانواده ایجاد میکند، این خیلی مشکلات برای خانواده بوجود می آورد، وقتی این اتفاق میافتد و وارد کنگره می شود نیازی ندارد که همسفر یا خانواده وجود داشته باشد، فکر میکند که خودش تنها باشد و خودش بیاد وقتی این اتفاق می افتد و سفرش ادامه پیدا میکند یه مقدارحالش خوب می شود این نیازها را می بیند چون پایه های خانواده حتماً باید وجود دونفر باشد فقط یک نفر نمی تواند انجام دهد باید همسفر مطیع داشته باشد که بتواند این کار را انجام دهد. پیامی که این تولد می تواند داشته باشد مسافر تنها می آید نیازی به همسفر نیست من اینجا در جایگاه یک راهنما یا کوچکترین عضو در کنگره می توانم بگویم که وجود همسفر خیلی مهم و با ارزش می تواند باشد و به روند سفر شما کمک کند .خانم زهرا فعلا در سفر اول هستند خیلی انسان باگذشتی هستند و خیلی دوست دارند به درمان برسند حال خوب مسافرش را کاملاً درک کردند و دوست دارند به آن درجه برسند، این دوست داشتن کافی نیست باید تلاش و کوشش خودش را زیاد کند و خواسته اش را قوی کند برای موضوعی که می خواهد، به ایشان تبریک میگویم و امیدوارم که در این مسیری که هستند موفق باشند ممنون.
صحبتهای همسفر زهرا:
سلام دوستان، زهرا هستم یک همسفر: من از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم، از آقا مهدی تشکر میکنم خیلی زحمت برای مسافرم کشیدند ،از خانم سحر و خانم سمیه تشکر میکنم خیلی برای من زحمت کشیدند تا به اینجا رسیدم و از بچه های خوبم تینا و طاها تشکر میکنم. خدا را شکر میکنم که در اینجا حضور دارم حال خوبم را امروز با شما به اشتراک میگذارم، امیدوارم هر مسافری که در اینجا حضور دارد این جایگاه را تجربه کند و به حال خوب برسد .خیلی خوشحال هستم که کنگره در مسیر زندگی من قرار گرفت که بتوانم این حس و حال خوب را تجربه کنم. من این حال خوب را مدیون آقای مهندس و خانواده محترمشان هستم. ممنونم که به حرفهای من گوش کردید.
تایپ: مسافر جواد
تنظیم: مسافر امیر
گروه مسافران شعبه پروین اعتصامی اراک
- تعداد بازدید از این مطلب :
56