پنجمین جلسه از دوره پانزدهم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی دکتر علیرضا (مبارکه)، با استادی راهنما مسافر محمد حسین، نگهبانی مسافر مهرداد و دبیری مسافر حمید با دستور جلسه اول «وادی سوم و تاثیر آن روی من» دستور جلسه دوم «اولین سال رهایی مسافر وحید» در روز پنجشنبه ۱ خرداد ماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان محمد حسین هستم یک مسافر، خدا را سپاس که بار دیگر به من اجازه خدمت در این جایگاه را داد. به قول آقای حکیمی اگر انسان به جایی میرود باید با خودش چیزی را حمل کند. در مورد دستور جلسه اول باید دانست هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند. من تا قبل از آمدن به کنگره اصلا فکر نمیکردم. این چهار وادی اول هم راجع به تفکر است. من اصلا فکر نمیکردم که چطور فکر کنم و چطور حرف بزنم و چگونه مسئولیت قبول کنم. موضوع این مسئولیت قبول کردن خیلی مهم است، من باید یاد بگیرم که مسئولیت اعمال خود را بر عهده بگیرم.
.jpg)
ما به این جهان آمدهایم که مشکلات خود را حل کنیم و آموزش بگیریم و در کنار آن مسائل را حل کنیم وقتی مسئلهای را بتوانم حل کنم آن موقع میتوانم به دیگران کمک کنم. یکی از چیزهای کلیدی در این وادی سوم این است که مسئولیت با خود من است، اگر شما صد سال هم کنار راهنمای خود بنشینی و چیزی از راهنما یاد نگیری هیچ فایدهای ندارد. راهنما راه را به من نشان میدهد. باید از راهنما آموزش بگیریم. وقتی راهنما میگوید oT را ساعت ۲ بخور ولی من ساعت ۵ بخورم هیچ تاثیر مثبتی روی من نمیگذارد، وقتی راهنما میگوید سیدی بنویس ولی من ننویسم هیچ تاًثیری از آموزشهای سیدیها نمیگیرم، اما اگر فرامین راهنما و آموزشهای کنگره را اجرا کنم به من کمک میکنند تا راه را پیدا کنم.
.jpg)
من در وادی سوم این را آموختم که از دیگران کمک بگیرم و از مشاورههایشان استفاده کنم ولی سختیهای انجام کار را باید خودم به عهده بگیرم و انجام دهم. در این لحظه به دستور جلسه دوم میپردازم. اگر بخواهم راجع به وحید صحبت بکنم باید این را بگویم که روز اول که وحید در کلینیک بهارستان درمانش را شروع کرد با یک خمره عسل هم نمیتوانستی او را بخوری، یادم میآید جلسه سوم یا چهارمی که به لژیون میآمد به او گفتم مشارکت کن با یک چهره اخم آلود گفت من صحبت نمیکنم، اما آرام آرام با گذشت زمان تغییر کرد و الان میبینید که وقتی میکروفون را به او بدهیم ۲ ساعت صحبت میکند تا اینکه نگهبان تذکر میدهد که صحبتش را کوتاه کند، بعدها من و وحید در کلینیک خدمتگزار بودیم آنجا وحید بازوی اجرایی من بود و قبل از من در کلینیک حاضر میشد و به خوبی انجام وظیفه میکرد. حالا اگر وحید را در یک ظرف زهر هلاهل هم بیندازیم آن ظرف شیرین میشود و این از معجزات کنگره است. منظورم از گفتن این حرفها اشاره به تغییراتی است که آمدن به کنگره ۶۰ در انسان به وجود میآورد.
.jpg)
اعلام سفر مسافر وحید:
سلام دوستان وحید هستم یک مسافر
آخرین آنتی ایکس مصرفی شیره و تریاک مدت تخریب 15 سال، ده ماه و 16 روز سفر کردم به روش DST داروی درمان OT با راهنمایی آقا حامد رهایی 13ماه در ادامه سفر نیکوتین داشتم آخرین آنتی ایکس مصرفی انواع دخانیات ده ماه نه روز سفر کردم با راهنمایی آقا محمد حسین داروی درمان آدامس نیکوتین رهایی 11 ماه و 15 روز ورزش در کنگره شنا.
آرزوی مسافر وحید:
سلام دوستان وحید هستم یک مسافر، آرزو میکنم که در کنگره ماندگار شوم و بتوانم شال راهنمایی را دریافت کنم.
صحبتهای مسافر وحید:
سلام دوستان وحید هستم یک مسافر، تشکر میکنم از راهنمای سفر اول و دومم و همچنین از کلیه خدمتگزاران شعبه دکتر علیرضا. من در سفر دوم وارد شعبه شدم که با روی باز از من استقبال کردند. آقاحامد همیشه به من اعتماد به نفس و انرژی و حال خوب میداد، من دستش را درون قلبم میبوسم. در مسیر زندگی همیشه بر سر راه انسان دوراهی قرار میگیرد وقتی این دوراهی در مسیر من قرار گرفت من باید انتخاب میکردم که به کنگره بیایم یا به راه قبلیام ادامه دهم. برای ورد به کنگره باید ابتدا اذن صادر شود، من بارها از جلوی کنگره رد شدم ولی به کنگره نیامدم حتما در آن زمان اذنش صادر نشده بود. وقتی انسان به مرحلهای برسد که بخواهد تزکیه و پالایش کند خود به خود مسیر برای هموار میشود. قبل از آمدن به کنگره من دوست داشتم که انسان خوبی باشم ولی بلد نبودم چون آموزش ندیده بودم و در تاریکی بودم. خدا را شکر میکنم که راهم به کنگره باز شد. کنگره برای کسی است که سختی کشیده و دیگر راهی برایش نمانده است.
تایپ: مسافر حسین و همسفر پیمان
عکس: مسافر حمید
تنظیم و ارسال: مسافر مهرداد
- تعداد بازدید از این مطلب :
281