استاد امین در سیدی غیب بیان میکنند که در گذشته از سفر رفتن گریزان بودند. بیشتر وقتها در خانه مینشستند، درس میخواندند و شعر میگفتند. ولی بعدها متوجه شدند که سکون و گوشهنشینی، در حساب و کتاب هستی ثبت شده. حالا بعد از آن سالها، نوبت حرکت و سفر رسیده است.
در زندگی ایشان سکون زیادی وجود داشت. اما بعدها این سکون به حرکت تبدیل شده است. وقتی انسان حرکت را تجربه میکند، بهتر میتواند مفهوم سکون را درک کند.
استاد امین متوجه شدهاند که دو دیدگاه بسیار متفاوت در زندگی وجود دارد؛ اینکه بسیاری اوقات ما فکر میکنیم همهچیز دست خودمان است. خود ما باید برای همهچیز برنامهریزی کنیم؛ برای کار، زندگی و آینده. انگار نه کسی هست، نه چیزی و فقط ما هستیم که باید تلاش کنیم و به هدف برسیم.
زمانی که با چنین تفکری شروع به حرکت میکنیم، به دنبال راههایی میگردیم که به خواستههایمان برسیم. در این مسیر، بعضی افراد به جهانبینی رو میآورند تا برای رسیدن به خواستههایشان گرههای خودشان را پیدا و اصلاح کنند؛ حال این خواسته میتواند ادامه تحصیل یا هر خواسته دیگری باشد.
این افراد میخواهند با جهانبینی، رؤیاهای خود را به واقعیت تبدیل کنند یا میخواهند از سختیها رها شوند و زندگیشان را بسازند. تلاش آنها همیشه ادامه دارد اما یک چیز در میان این مسیر گم میشود.
در این نوع نگرش، انسان تنها خودش را میبیند. اگرچه اطرافیان حضور دارند اما دیدگاه او انفرادی است. اصلاً توجهی به «صور پنهان» ندارد؛ اینکه یک تصویر بزرگتری در این جهان هست. خدایی وجود دارد که این هستی را آفریده است، پس دانش و آگاهی بسیار بالایی هم دارد. او هم کائنات و هم منِ انسان را آفریده است پس خداوند من را بهتر از خودم میشناسد.
ما باور داریم که خداوند مهربان، رحمان و رحیم است. آیا برای من هم برنامهای دارد یا نه؟ اصلاً من به برنامهریزی خداوند فکر کردهام؟ آیا قدرت مطلق برای زندگی من نقشهای دارد؟ این همان مفهومی است که در ابتدای سوره بقره آمده است: «یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ یعنی کسانی که به غیب ایمان دارند».
زمانی که فکر کنیم فقط خودمان هستیم و با زمان محدودی که داریم، خودمان باید تلاش کنیم، اگر فرصتها از دست بروند، حس میکنیم دیگر همهچیز تمام است. در این حالت، توکل دیگر معنی ندارد. اصلاً به چه کسی باید توکل کرد.
زمانی توکل معنا پیدا میکند که باور داشته باشیم نیرویی هست که از ما قویتر است. اگر این باور را نداشته باشیم، ترس و نگرانیهای عمیقی به ما هجوم میآورد و همه چیز را به آشوب میکشاند.
خداوند به نتیجه کارهای ما نمره نمیدهد، بلکه به تلاش ما و حسی که داریم نمره میدهد. به اینکه حس ما نسبت به آدمها چگونه است؛ آیا شادی دیگران برای ما مهم است یا نه؟ اگر تلاش ما با نیت خوب و حس درست همراه باشد، خداوند نیز در مسیر ما را یاری میکند.
برای رسیدن به خیلی چیزها لازم نیست تقلا کنیم. اگر خیری در آن باشد، خداوند آن را برای ما مقدر میکند و آن بر اساس خواست، تقدیر و فرمان الهی است؛ خواست و تقدیر با ماست اما فرمان با خداوند است.
اگر باور کنیم در این مسیر در یک سو ما هستیم و در سوی دیگر نیروی مافوق وجود دارد، آنوقت به این نتیجه میرسیم همهچیز حساب و کتاب دارد. فرق ایمان داشتن و نداشتن هم همینجاست. اگر ایمان داشته باشیم، میپذیریم هر اتفاقی رخ دهد، به صلاح ما بوده است. اگر به خواستهای هم نرسیدیم در آن خیری نبوده است.
در این سیدی، استاد امین از تجربههای خودش میگوید؛ از روزهایی که از سفر فرار میکرد و در سکون بود، تا وقتی که زمان حرکتش فرا رسید. ما گاهی فکر میکنیم تنها خودمان باید همهچیز را بسازیم، اما غافلیم از اینکه خداوند، با مهربانی و دانشی بینهایت، برای ما برنامه دارد. اگر به نیرویی بالاتر از خودمان ایمان داشته باشیم و به او توکل کنیم، میتوانیم آرامتر زندگی کنیم. خداوند به نیت، حس و تلاشی که داریم توجه میکند، نه فقط به نتیجهها. اگر در مسیر درستی باشیم، خودش ما را یاری میکند.
منبع: سیدی غیب (استاد امین)
نویسنده: راهنمایتازهواردین همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون چهارم)
رابط خبری: راهنما همسفر اعظم (لژیون چهارم)
ویرایش و ارسال: همسفر بهار مرزبان خبری
همسفران نمایندگی محمدیپور قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
63