English Version
This Site Is Available In English

برداشت از سی‌دی- علم زندگی

برداشت از سی‌دی- علم زندگی

استاد امین در سی‌دی علم زندگی فرمودند: مشکلات و سختی‌ها الفبای یادگرفتن هستند؛ چون انسان تا دچار مشکل و مصیبت نشود، به‌دنبال چاره و راه درمان نمی‌گردد. وقتی زندگی روی روال طی می‌شود و انسان در زندگی موفقیت و نتایج درخشانی را به‌دست می‌آورد، دلیلی بر این‌که به‌دنبال راه چاره باشد ندارد.
مادر شادی‌ها، رنج است؛ انسان رنج‌دیده همیشه به‌دنبال راه چاره است و در این زمان است که گوش شنوا پیدا می‌کند و این پذیرش و گوش‌کردن باعث تغییرات و کسب دانش می‌شود. حال بعضی از انسان‌های رنج‌دیده در پی کسب دانش، مطالب را یاد می‌گیرند و از رنج خارج می‌شوند؛ ولی باز فراموش می‌کنند و این چرخه مرتب تکرار می‌شود؛ به‌طوری‌که آموزش‌دیدن باعث می‌گردد، انرژی، اعتمادبه‌نفس، قدرت، اعتبار و احترام آن شخص برگردد؛ ولی باز درمانده‌بودن و شرایط بد خود را فراموش می‌کند و دوباره آرام‌آرام به سمت تاریکی‌ها می‌رود. اگر بعد از خارج‌شدن از رنج، شرایط گذشته خود را فراموش نکرد، می‌تواند به رشد خود ادامه دهد. رنج، تلخی و تاریکی‌ها؛ مثل نفت خام، گاز و معادن برای انسان می‌مانند. انسان هرچه رنج بیشتری را تجربه کرده باشد، به همان نسبت پتانسیل لازم برای آبادانی و دانش بیشتر را کسب می‌کند؛ مشروط به این‌‌که چگونه مسئله رنج و محرومیت را تفسیر کند.

انسان موقعی‌که جایگاه خود را از آن چیزی‌که هست، بالاتر ببیند، دچار منیت می‌شود. لذت‌نبردن در یک جمع دوستانه و ارتباط برقرارنکردن با افراد، دلیل بر منیت است؛ زیرا آن‌قدر خود را بالا می‌بیند که نمی‌تواند از آن‌ها چیزی دریافت کند. انسان تا منیت نداشته باشد، نمی‌تواند تعریفی برای منیت پیدا کند. انسانی که منیت دارد برای این‌که جایگاه خود را حفظ کند؛ بایستی همیشه از نظر دیگران خیلی خاص و رعب‌آور به حساب بیاید و برای این کار باید در دیگران ترس را القاء کند تا منیت خود را حفظ کند. موقعی‌که در آن‌ها ترس را القاء کرد، در خودش نیز همان به‌وجود می‌آید و تبدیل صورت می‌گیرد؛ اما اگر در دیگران احساس آرامش و امنیت را ایجاد کرد، بازتابش آن نیز در خودش به‌وجود می‌آید. زندگی و لذت‌بردن از جمع، زمانی برای کسی اتفاق می‌افتد که منیت نداشته باشد و خود را همانند بقیه دانستن به‌معنای بی‌شخصیت‌بودن نیست؛ انسان‌ها با هم برابر نیستند ولی در انسان‌بودن با هم برابر هستند، پس ما در ذات با هم تفاوتی نداریم. انسان‌ها از کنارهم‌بودن و زندگی جدید، حس جدیدی را تجربه می‌کنند. انتخاب درست و کاربردی و اجراکردن آن در یک مسئله باعث عوض‌شدن صورت‌مسئله می‌شود.

هر آن‌چه که شما در جهان بیرون می‌بینید، در جهان درون هم وجود دارد، فقط باید به‌دنبال آن بگردید و آن را پیدا کنید. در درون انسان با جهان بیرون تفاوت چندانی وجود ندارد؛ تنها یک دانش وجود دارد و آن دانش در درون خود ما می‌باشد و این سرنخ بزرگی است. تفکر تنها قدرت مطلق حل نیست؛ انسان باید تجربه کسب کند و آموزش ببیند، در کنار آن حرف‌شنوی داشته باشد و اطاعت کند، باید حس سختی و رنج را تجربه کند تا تحمل در او به‌وجود بیاید؛ اگر همیشه همه‌چیز ایده‌آل و تحت کنترل باشد، هیچ تغییری در حس به‌وجود نمی‌آید و انسان حاضر نیست چیز دیگری را تجربه کند. تغییرات حس در انسان، خواص را به‌وجود می‌آورند؛ پس به‌وجودآمدن حس در انسان، تجربه است و اگر انسان این را بداند، خود را از تجربیات محروم نمی‌کند، شروع به فعالیت‌های مختلف و تجربه حس‌های مختلف می‌کند تا نیروها در او به‌وجود آیند و همه‌چیز را تحت کنترل بگیرد.

استاد درادامه فرمودند: خواست نیروهای منفی برای انسان، نداشتن حس و تجربه جدید است؛ زیرا با نداشتن حس، فهم به‌وجود نمی‌آید و توانایی و استعداد در انسان شکل نمی‌گیرد که نتیجه آن یک انسان ضعیف و تک‌بعدی است.
سکون یا حرکت، مبحث اصلی در این رابطه است. سکون، خواست نیروهای تاریکی و بازدارنده و حرکت، خواست نیروهای الهی است؛ حرکت با هستی و آفرینش هم‌سو است. حشرات و جانورانی که در مرداب و باتلاق دیده می‌شوند، در رودخانه وجود ندارند؛ در تکامل جهان و هستی، هیچ‌چیز در سکون نیست؛ ولی زمانی‌که نیروهای منفی بخواهند این قاعده را به‌هم بزنند، سکون و رکود را به‌وجود می‌آورند و آن‌موقع در صور پنهان، باتلاق و مرداب را درست می‌کنند. انسانی که از جای خود حرکت نمی‌کند، نیروهای منفی در او رشد کرده و کالبد او را تبدیل به بیت حشرات می‌کنند. اگر کالبد انسان از تلاش و تکاپو بیزار و دور باشد، به تاریکی‌ها نزدیک می‌شود و این در او رشد کرده و قوی می‌شود؛ این کار، چنان با ظرافت انجام می‌گیرد که حتی خود شخص متوجه نمی‌شود و به‌صورت بیماری و یا افکار منفی بروز می‌کند.

زمانی‌که انسان مرتکب گناهی می‌شود، طبق قوانین موجود در کتاب آسمانی، باید مجازات گردد که این در وهله اول، ممکن است ظالمانه باشد و ما آن را درک نکنیم. فلسفه این مجازات این است که نیروهای تاریکی که باعث سکون او شده‌اند، با این مجازات، از کالبدش خارج شوند و حس حرکت را در او به‌وجود آورند؛ به‌وجودآمدن حس، انسان را متعادل می‌کند.
انسان زمانی‌که فهمید تجربه‌کردن در زندگی خیلی مهم است و از تجربه زندگی و معاشرت با انسان‌ها برخوردار شد و علم زندگی را یاد گرفت، جهان‌بینی را یاد گرفته است.
اگر توانستی در نقطه‌ها، دشمنی را به دوستی تبدیل کنی، اگر شکست خوردی و بلند شدی، اگر در سفرت ناموفق بودی و برنامه‌ات را خراب کردی، حقیقت را به راهنمایت گفتی و با آن شکست، ناامیدی و احساس ذلتی که در تو به‌وجود آمده، در جلسه کنگره نشستی و توجه نکردی که دیگران چگونه فکر می‌کنند، آن‌جا جهان‌بینی را یاد گرفتی؛ جهان‌بینی انسان را از پرتگاه‌ها عبور می‌دهد.

خدمت‌کردن به فرزندان و دادن امکانات به آن‌ها مثل این می‌ماند که به شیاطین درون آن‌ها خدمت کنید. معلم پسرها، پدران و معلم دخترها، مادرانشان هستند؛ پدر و مادر بایستی دانشی که در طول زندگی به‌دست آورده و زحماتی که کشیده را به فرزندان خود آموزش و انتقال دهند تا آن‌ها جرئت‌مندی را بیاموزند؛ با زحمت‌کشیدن و تلاش‌کردن است که ارزش زندگی برای آن‌ها مشخص می‌شود و کالبد امن را تجربه می‌کنند.
تک‌بعدی‌بودن، حس‌های دیگر را در انسان به‌وجود نمی‌آورد؛ تک‌بعدی پرورش‌دادن فرزندان، باعث می‌شود که آن‌ها خلق درست انسانی، رفتار اجتماعی، قدردانی و قدرشناسی را یاد نگیرند. علم، کتاب خدا و هنر، مفهوم جهان‌بینی است؛ پدر و مادر نقش معلمی را دارند که باید هر سه را به فرزندان خود یاد بدهند و فرزندان باید خدمت و درس زندگی را از پدر و مادر خود بیاموزند؛ چون آینده فرزندان به این قضیه بستگی دارد. نیروی جن با راحت‌طلبی همراه است؛ ولی روح با تلاش و حرکت به‌وجود می‌آید. این‌ها را باید مدنظر داشته باشیم تا تبدیل به انسان‌های متعادلی گردیم و از زندگی برخوردار شویم.

برداشت همسفر فاطمه (م):
تمام انسان‌ها در زندگی، مشکلات، سختی و رنج زیادی را تجربه می‌کنند و این تجربه باعث به‌وجودآمدن حس‌های مختلفی در آن‌ها می‌شود. به‌وجودآمدن این حس‌ها تغییرات زیادی را در انسان به همراه دارد. اگر انسان با تجربه‌کردن این حس‌ها حرکت کند، رشد خواهد کرد و قوی می‌شود؛ اگر بی‌حرکت باقی بماند به سمت نیروهای تاریکی پیش می‌رود و این نیروهای تاریکی در صور پنهان او رشد کرده و او را تبدیل به شخصی نامتعادل می‌کند که شرایط او هر روز بدتر می‌شود، رنج بیشتری می‌کشد و از زندگی لذت نمی‌برد.

تایپ: همسفر فاطمه (م) رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون سوم)
ویرایش: رابط خبری لژیون سردار همسفر افسانه رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون سوم)
ارسال: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر زینب دبیر سایت
همسفران نمایندگی وکیلی یزد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .