مسافرت و جابهجا شدن خوب است و وقتی که حرکت را تجربه کردم مفهوم سکون را بیشتر فهمیدم. در زندگی دو دیدگاه متفاوتی وجود دارد، یک انسان فکر میکند که فقط خودش؛ باید برای همه کارهایش برنامهریزی کند، گویا هیچکس وجود ندارد و هیچچیز در هستی نیست و خودت هستی و تنها تو هستی؛ باید حرکت کنی و برنامهریزی کنی و به آن خواستهها و هدفهایی که در زندگی داری با تلاش و زحمت برسی و من این دیدگاه را داشتم و من خیلی درس میخواندم و هدفم استاد دانشگاه شدن بود که در همین حین از دانشگاه اخراج شدم و تلاش هم میکردم؛ اما این به خاطر ضعف خودم بود و به خاطر تفکرات غلط و حسهای غلطی که داشتم به شکست رسیدم.
از آنجا، شروع کردم به یاد گرفتن جهانبینی و دنبال راههایی میگشتم که منرا به خواستههایم در زندگی برساند و جهانبینی یک ابزاری است که من با آن میتوانم اشکالات خودم را پیدا کنم؛ حتی در عناوین و مسائل مختلف زندگیم؛ یعنی رؤیاهای خودم را به حقیقت تبدیل کنم. ایشان در ادامه بیان کردند در اوایل زندگی من، یک مسئله گم شده بود که من متوجه آن نبودم؛ چون خودم را تنهای تنها میدانستم و یک دیدگاه انفرادی داشتم و اصلاً احساس نمیکردم که یک صور پنهانی نیز وجود دارد یک تصویر بزرگتر هم در این جهان وجود دارد و من آن تصویر بزرگتر را نمیدیدم و میخواستم که خودم با تلاش خودم به همه اهدافم برسم و این درک را نمیکردم که خالقی که من را آفریده است نسبت به خود من شناخت بیشتری دارد.
آیا او برای من برنامه خاصی دارد یا نه و من اصلا به برنامه او فکر میکنم یا خیر؟ آیا نقشهای برایم ریخته است یا نه و آیا نیروهای مافوقی هستند و اینجا است که همان (یومنون بالغیب) در سوره بقره گفته شده است. خداوند میفرماید: «پرهیزگاران هستند که به رستگاری میرسند و کسانیکه خوبی میکنند و نماز به پا میدارند» و در این آیه یومنون بالغیب کسانی هستند که به صور پنهان اعتقاد دارند و من آن دو قبلی را انجام میدادم؛ ولی در عمل من اعتقادی به آن قضیه نداشتم که همان توکل به خدا بود.
وقتیکه ما به خداوند توکل نداشته باشیم ترسها و دلتنگیها در ما خیلی تشدید میشود و هنوز به درجه ایمان نرسیدهایم؛ باید در زندگی بدانیم که فقط ما نیستیم و به قول آقای مهندس اگر دستهای آسمانی و القائات کنار برود انسان خود را ظرف دو هفته به نابودی میکشاند. هزاران انسان و دانشمند آمدند که اعتیاد را درمان کنند؛ اما نتوانستند. بدون تلاش هم نبودند؛ پس چرا به نتیجه نرسیدند؟ چون؛ باید آن نقشه آسمانی به همان تصویر بزرگتر تبدیل میشد و همان نیروی مافوق؛ باید این را رقم میزد تا این اتفاق بیفتد و این همان ایمانی است که در انسان بهوجود میآید و اینها همه نشانههایی از این سیستم و قدرت مطلق و مافوق است.
خلاصه این بحث اینکه خیلی وقتها انسان فکر میکند که فقط خودش است و لاغیر و گاهی هم معتقد است که یک خداوند و جهان دیگری هم وجود دارد و نیروهای مافوق و حساب و کتابی هم وجود دارد و این در تفاوت داشتن ایمان و نداشتن ایمان است که اینجا مشخص میشود. مانند همان وقتی که در جنگ پیروز میشویم، میگوییم که توفیق الهی شامل حالمان شده است و در صورت شکست میگوییم آزمون الهی بوده است و ما نیز در کنگره میگوییم که یا میبریم و یا میآموزیم و تفکر شکست خوردن نیست؛ باید بروم و درسهایم را یاد بگیرم و به همان درصدی که درسها را یاد میگیرم از استرسها و عذابهای من در زندگی کمتر و کمتر میشود، انسان در زندگی؛ باید چه در خوشحالی و چه در شکست به گونهای رفتار کند که بنده خدا باشد و بنده بودن؛ یعنی خوشحال بودن و خداوند بسیاری از نعمتها را به ما داده است و بنده کسی است که با کوچکترین نعمت شکرگزار است و برایش ارزشمند است و آن جز یومنون بالغیب است؛ اما کسی که با کوچکترین ناراحتی در زندگی غمگین میشود او بنده خدا نیست؛ زیرا که فقط تمرکزش روی چیزی است که میخواسته و اتفاق نیفتاده است و خواسته خداوند را برای خودش در نظر نگرفته است و بنده خدا بودن در همه زمانها چه در اتفاقات خوب چه در اتفاقات بد باید باشد.
رابطخبری: همسفر قدسی رهجوی راهنما همسفر اشرف (لژیون یازدهم)
ویرایش: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر مهشید (لژیون چهاردهم)
عکس: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر مهشید (لژیون چهاردهم)
ویراستاری و ارسال: همسفر مهناز رهجوی راهنما همسفر عفت (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی هاتف
- تعداد بازدید از این مطلب :
58