English Version
This Site Is Available In English

دنیا بر مبنای اضداد در چرخش است

دنیا بر مبنای اضداد در چرخش است

خلاصه سی دی روح و جن :

در نجوای درون‌مان مراقب باشیم که از طرف روح است یا جن؟

استاد: ما برای فصل بهار و سال جدید و تازه‌ای که شروع می‌شود، و این دگرگونی که در تمام دنیا به یک صورت و چهره با زایش آفریده‌های خداوند است، در پیش شادباش می‌گوییم. و برای اینکه شما بتوانید دوباره در ادامه نوشتارها پای محکم و استوار بگذارید، مسئله مورد نظر اعضای مثلث به جهت تکمیل، طبق مشورت، قرار شد قسمت دیگری را بگوییم.
از آن‌جایی که دنیا بر مبنای اضداد در چرخش است؛ شمشیر نیام می‌خواهد، در صلح و در جنگ، سپر و تیروکمان می‌خواهد و برای به کار بردن آن‌ها نیرویی لازم است که برخوردها را به وجود می‌آورد. برای حیات نوع بشر یا تکامل آن نیز همواره در موضوعی بوده، هست و خواهد بود، یعنی گذشته، حال و آینده که همواره در حلقه ماست.
انسان نیز همه‌گونه است:

۱. آنان که تسلیم خداوندگارند و کم و اندک‌اند.
۲. آنان که در تسلیم شدن تردید دارند.
۳. آنان که می‌گویند هیچ‌کدام را ما نمی‌پذیریم.

حال به گونه‌ای می‌شود انسان؛ یک گونه می‌شود انس- جن، و یک گروه هم جن- جن هستند.

اولی: یعنی آنان که تسلیم خداوندگارند، او می‌شود انسان به فرمان پروردگار. جن همراه در ارزش‌ها همراه می‌باشد.
دومی: انس و جن است که راه بسیار دارند تا در زمین و در این کره خاکی به تکامل برسند.
سومی: آنان که هیچ چیز را قبول ندارند، راستی و درستی و حقیقت را قبول ندارند. شاید اندکی از آنان به پایان برسند. در مورد اول و دوم، با تلاش و کوشش به مقصد می‌رسند و به فرمان می‌آیند، اما در مورد سوم به نیروهای تخریبی بسیار وفادارند. و آن نبردی است که پایانش وُهورمَزدا یا خداوند است.

شاگرد: ما در کتاب، "انسان"، "ناس" و "انس" داریم. فرق این‌ها چیست؟
استاد: انس یا انسان یا ناس، همه دارای جسم هستند، اما جن فاقد آن‌هاست. انس و ناس و انسان یکی هستند و قدری تفاوت دارند اما آشکارند. ناس به معنای مردم است و جمع است. فرق انسان با انس، مانند گِل پخته و گِل خام است.

شاگرد: ممکن است راجع به این موضوع کمی بیشتر توضیح دهید؟
استاد: باید بگویم با تولد هر انسانی، یعنی آنچه شما مشاهده می‌کنید، پنهانی هم تولدی دارد؛ مثل همان "موجر و مستأجر". روح و جن وارد جسم می‌شوند و رأس مثلث می‌شود روح، یک نقطه دیگر می‌شود جن و نقطه دیگر می‌شود نفس، با تمام سیستمی که دارد.
حال به سه قسمت مثلث یعنی روح، نفس و جن، می‌گوییم "نفس واحده".
جن، که قبلاً توضیح داده شد، با جسم در حیات است. جن با نفس، جسم را اداره می‌کند و روح برای پالایش و صیقل که به تکامل برسد.
حال اگر این جن تحت نیروهایی که هم از برون و هم از درون کنترل و مطالب به او داده شود، با ارزش‌های الهی مطابقت داشته باشد، آن نفس از مرحله خیلی نافرمان به خود توجه می‌کند. یعنی در واقع ارزش‌های واقعی را انجام می‌دهد. در این مرحله روح و عقل جایگاه سلطانی واقعی را لمس می‌کنند و جن هم با آن‌ها در تضاد نخواهد بود.
البته این نوع، بهترین نوع ممکن است که ما مدینه فاضله را خواهیم داشت، یعنی در جهان مادی هیچ مشکل لاینحلی نمی‌ماند و پس از اینکه عمر ما به پایان برسد، ما به بهشت خواهیم رفت و آن جن عزیز هم می‌رود و سالیان دراز زندگی می‌نماید و حکم دیگری پیدا می‌کند.
اما این مطلب هیچ خورده‌ای ندارد.
و اما همه مطالب به این زودی حل نمی‌شود. ما بهترین مطالب را بیان کردیم، اما شرط دوم این است که این موجود، با ما یا هر انسان دیگری به جهان بیاید، از نوع دیگری و غیرمعمول باشد؛ با جسم و روح در نبرد است.
نفس خواسته‌های خودش را دارد تا به درجه معقول برسد. این موجود نهان، با او همکاری نزدیک می‌نماید.
بقیه ماجرا را شما خوب پیش‌بینی می‌نمایید...

جناب مهندس:
اگر انسان را بشناسیم، می‌توانیم حرکت کنیم و مسیر درست را برویم. دنیا بر مبنای اضداد است و ما نمی‌خواهیم قبول کنیم و می‌خواهیم همه چیز در جهت مثبت باشد.
اگر شب نباشد شما روز را نمی‌فهمید. اگر کینه و تنفر نباشد، شما عشق و محبت را از کجا می‌فهمید؟ دلیل درک‌نکردن ذات خداوند این است که ضدش وجود ندارد.
برای به کار بردن شمشیر و کمان و سپر نیرو لازم است. و گاهی این شمشیر و کمان دست آدم‌های خوب و گاهی دست آدم بد می‌افتد.
بشر همواره در حال تکامل است و حرفه و فن می‌آموزد و اطلاعات را ذخیره می‌کند.
«سابقون و سابقون اولئک المقربون» یعنی کسانی که در مقابل فرامین، تسلیم هستند.
تسلیم در مقابل قدرت مطلق یعنی تسلیم در برابر آن نیرویی که این جهان را به وجود آورده.
گروهی هم هستند که سؤال می‌کنند: راست است یا دروغ؟ آیا واقعاً بهشت و جهنم و خداوندی هست؟

کسانی هم هستند که می‌گویند اصلاً ما خداوند و این چیزها را قبول نداریم و در پی منافع خودشان هستند.
حیوان دارای یک نفس است و طبق برنامه‌ای که ریخته شده جلو می‌رود.
وقتی به انسان می‌رسیم، مسئله اختیار مطرح می‌شود، یعنی بر سر دو راهی قرار گرفتن.
از آن‌جا که همه چیز دارای نفس است، انسان از این گروه جدا شد. به همین دلیل انسان‌ها زمین را در اختیار گرفتند و بناها و صنعت و... را درست کردند.
پس انسان در مرحله بزرگی قرار دارد.
جسم مانند یک اتومبیل است که راننده آن نفس است. حال، غیر از نفس، یک روح و جن هم در زمان تولد وارد جسم می‌شود.
روح پاک و منزه است: "قل الروح من امر ربی و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا"
روح مخصوص انسان است و سمبل نیکی و پاکی است، و جن سمبل مسائل تخریبی است.
اگر بتوانید به حرف روح گوش کنید رستگار می‌شوید و جن نابودتان می‌کند.
گاهی نفس و جن با هم متحد می‌شوند و هرچه جن بگوید انسان انجام می‌دهد.
انسان مانند گِل پخته است، مانند سفالی که می‌شود در آن آب نوشید. و انس مانند گِل خام که نمی‌توان در آن آبی نوشید.
انسان تجربه کسب کرده و به مرحله بالایی رسیده.
با تولد هر انسانی، تولدهای دیگری هم پنهانی وجود دارد و بچه که از رحم مادر بیرون می‌آید، روح و جن وارد می‌شوند و با فریاد است.
این را بدانید، در درون شما این نیروها وجود دارد.
وقتی در درون‌تان راجع‌به مسائل منفی تشویق می‌کند، بدانید که صدای نیروهای تخریبی است.
"اگر روح با نفس بتوانند خوب کار بکنند و جن هم مداخله نکند، روح و عقل جایگاه پادشاهی پیدا می‌کنند و می‌روند به سمت کارهای با ارزش، یعنی نفس مطمئنه."
خداوند این را قرار داد تا انسان کارآزموده شود، چون لازمش دارد.
زندگی فقط همین زمین نیست.
"به زمین آمدیم تا آموزش بگیریم."
و در نهایت آقای مهندس فرمودند:
در نجوای درون‌مان و صحبت‌هایی که می‌کنیم مراقب باشیم که از طرف جن است یا روح.
مسافر امیر:
خدای را سپاس که آموزش دیگری گرفتم و اندکی آموختم که جهان درون ما شاید تاکنون این‌قدر موشکافانه و درست تشریح نشده بود.
و اینکه در درون وجودم و کلنجارهایی که مدام با خودم دارم، از چیست و از کجاست؟
و تلاشی می‌خواهد دائم که بتوانم درک کنم دنیا بر مبنای اضداد است و این فقط برای آموزش و آبدیده شدن من است.
و چه زیباست پس از پیمودن سفری طولانی، خداوند در جایی منتظر است که شاید مسئولیت دیگری به ما واگذار بفرماید.
و چقدر این آیه شریفه روشن‌تر است که:
"یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَى رَبِّكِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبَادِی وَادْخُلِی جَنَّتِی"
در آخر ختم می‌کنم به شعری از مولانا در این باب:
رنج و غم را حق پی آن آفرید
تا بدین ضد، خوش‌دلی آید پدید
پس نهان‌ها به ضد پیدا شود
چون‌که حق را نیست ضد، پنهان بود

ممنون به صحبتهایم توجه نمودید.


گردآوری خلاصه: مسافر امیر(لژیون۱۱)
ارسال: مسافر حمید(لژیون7)
ویرایش: مسافر حسام(گروه سایت مسافران شعبه لوئی پاستور)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .