English Version
This Site Is Available In English

وقتی درون من آشفته است آرامش ندارم

وقتی درون من آشفته است آرامش ندارم

جلسه نهم از دوره ششم جلسات لژیون سردار نمایندگی خمین با استادی پهلوان محترم مسافر محمد حسن، نگهبانی مسافر محسن و دبیری مسافر مجید با دستور جلسه " وادی سوم و تأثیر آن روی من " در روز یک‌شنبه ۴ خردادماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۳۰ برگزار شد.

خلاصه سخنان استاد:

خدا را شکر می‌کنم که به من این فرصت را داد تا در نمایندگی خمین باشم. از آقای مهندس، اساتید ایشان، مسافر بهرام، ایجنت نمایندگی، نگهبان لژیون سردار، مرزبانی و همه افرادی که این بستر را فراهم کردند تا ما گرد هم جمع بشویم و بتوانیم از تجربیات هم استفاده کنیم و آموزش بگیریم.

دستور جلسه این هفته: « وادی سوم »

قبل از هر چیز من این آیه را کنار دیوار دیدم «الله ولی الذین آمنو یخرجهم من الظلمات الی النور» یعنی خداوند ولی کسانی است که از تاریکی خارج می‌شوند و به سمت نور حرکت می‌کنند. 

یعنی من قبلاً ولی و سرپرست نداشتم؟ این آیه این منظور را می‌فرماید، یعنی الآن اگر من بدانم که در حال حاضر مسافری از تاریکی به سمت روشنایی هستم، یعنی قبل از آن سرپرست نداشتم. خوب من چه کار کرده بودم که قبل از آن از روز الست که سرپرست داشتم، بی سرپرست شدم و الآن دوباره می‌خواهم سرپرست خوبی پیدا کنم و خداوند سرپرست من باشد این جای سؤال دارد. آیه‌ای به این قشنگی اینجاست آیه بعدی هم همین است می‌گوید شیطان و طاغوت ولی کسانی است که از روشنایی به سمت تاریکی می‌روند. نقض فرمان بندهایی که بین ما و خالقمان وجود دارد را پاره می‌کند و بند جدیدی به انسان زده می‌شود و آن بند شیطان است، اختیار من را دست خودم می‌گیرد. حالا چقدر زمان می‌برد که من بتوانم آن بند را پاره کنم و دوباره خداوند ولی و سرپرست من بشود؟ وادی سوم این را مطرح می‌کند می‌گوید که هر کاری که کرده‌ای خودت برای خودت انجام داده‌ای. کنگره اعتقاد دارد که حرکت ما حرکت درونی است و بیرونی نیست هیچکس نمی‌تواند درون کس دیگری حرکت کند. من اگر می‌خواهم وضعیت اقتصادی، خانوادگی، عاطفی، دانایی یا هرگونه چیز دیگری داشته باشم باید از درون تغییر کند تا در بیرون نمود داشته باشد. در فضای شهر در این کشور پول، ثروت، آرامش و عشق هست من نمی‌توانم آنها را ببینم چرا؟ چون ساختار آن در من به وجود نیامده است. با تفکر آن ساختار را به وجود نیاورده‌ام این ظرفیت در من شکل نگرفته است من چیزی را می‌توانم ببینم که در خودم آن را داشته باشم وقتی درون من آشفته است و آرامش ندارم آرامش بیرون را نمی‌توانم ببینم وقتی درون من ثروت نیست بیرون هم نمی‌توانم ببینم. وقتی درون من ایمان و باور نیست بیرون هم نمی‌توانم آنها را ببینم و می‌گویم وجود ندارد اصلاً نمی‌توانم ببینم من تنها چیزی را می‌توانم ببینم که درون من وجود دارد بیرون آینه‌ای از درون من است اگر خوبی می‌بینم زیبایی می‌بینم طبیعت می‌بینم آنها درون من هستند. حالا وقتی که من این‌ها را درون خود ندارم باید چه کاری انجام بدهم؟ باید ساختار آن را در خودم به وجود بیاورم. چگونه می‌توانم یک ساختار خراب را تبدیل به یک ساختار خوب کنم؟ لژیون سردار برای من این کار را انجام می‌دهد لژیون سردار بود که به من یاد داد چگونه می‌توانم خرابه را تبدیل به آبادی بکنم منظور درون خودم است. تا وقتی درون من آباد نشده بود همه چیز خراب بود. من اصلاً نمی‌دانستم که محبت عشق و این‌ها چه چیزی هستند فقط در زمینه پیچاندن تخصص خوبی داشتم برای اینکه در درون خودم را می‌پیچاندم.

در کنگره من آموزش گرفتم که اگر بخواهم چیزی را خرج کنم باید آن را داشته باشم اول در درون و صور پنهان خودم، اما گاهی اوقات احساس می‌کنم که من چیزی دارم می‌خواهم خرج کنم اما نمی‌توانم. 

دقت کرده‌اید که افرادی هستند وضع مالی خوبی دارند اما نمی‌توانند مناسب آن وضع مالی دیده بشوند؟ من کسی را می‌شناسم که در شمال تهران برج می‌ساخت و الآن فوت کرده است اما با پراید چند میلیونی می‌چرخید. چرا این شخص نمی‌تواند متناسب با دارایی خود برای خودش هزینه کند؟ برای اینکه شریک مالی دارد. همانطور که من در زمان اعتیاد وقتی که می‌خواستم به مهمانی بروم باید مواد و اعتیاد به من اجازه می‌داد که بروم مثل چک دو امضا بود من امضا می‌کردم که بروم عروسی اما مواد آن را برای من امضا نمی‌کرد می‌گفت بنشین مواد بکش. آن موقع من شریک داشتم الآن هم در مورد مسائل مالی شریک دارم در صور پنهان شریک دارم نمی‌گذارد پولی که دارم در جای درست هزینه کنم چک را در صور پنهان برای پرداختن امضا نمی‌کند، با منیت ترس و ناامیدی جلوی من را می‌گیرد می‌گوید اگر پول را بدهی اینجوری می‌شود و درون من آشوب ایجاد می‌کند، چون با پرداخت پول شریک من دچار ترس و ناامیدی می‌شود. کنگره ۶۰ برای من چه کار کرد؟ چک‌ها را برای من از دست طلبکارها گرفت و به من پس داد گویی اختیار من را از آنها گرفت و دست خودم داد ماهیت لژیون سردار همین است.

لژیون سردار اصلاً دنبال پول نیست دنبال آزاد کردن و رهایی من است حالا رهایی سفر اول من مواد و سیگار بود، اما سفر دوم هم باید یک رهایی و شروعی داشته باشد در پایان سفر دوم قرار است چه بندی از من جدا بشود؟ زمانی که سفر اول تمام می‌شود آقای مهندس بند اعتیاد را جدا می‌کند سیگار و اضافه وزن را قطع می‌کند ما در سفر دوم چه چیزی قطع می‌شود؟ آن چه بندی است که قرار است از من جدا بشود؟ سفر دومی که با لژیون سردار شروع می‌شود و بندهایی که توسط آن از من جدا می‌شود و پرداخت مالی که من انجام می‌دهم. لژیون سردار رهایی من را تضمین می‌کند برای من حکم حفاظت کننده را دارد. آقای زرکش می‌فرمایند: دیده‌اید کسانی که لباس پهن می‌کنند برای اینکه باد آن را نبرد به آن گیره می‌زنند لژیون سردار هم حکم آن را دارد. منی که دارم سفر می‌کنم برای اینکه در امنیت باشم بتوانم سفر خوبی داشته باشم و رذایل اخلاقی و صفات منفی خودم را کم کنم به من کمک می‌کند و از من حفاظت می‌کند و حکم گیره را برای من دارد. لژیون سردار دنبال این است که من بفهمم که چه کارهایی می‌توانم با این لژیون سردار انجام بدهم اگر صحبت پول بود آقای مهندس می‌گفتند روز اول کسی که می‌خواهد به کنگره بیاید ۲۰ میلیون ۳۰ میلیون یا ۱۰۰ میلیون بریزد تشکیل پرونده بدهد مهر حسابداری داشته باشد تا بتواند وارد شود. من تا به حال ندیدم که کسی را مجبور کنند مبلغی را تعهد کند اگر کسی تعهدی دارد با اختیار اراده و تعقل خودش بوده است حتی اگر ما پول هم ندهیم کسی با ما کاری ندارد. حتی اگر تعهد کنیم و پرداخت هم نداشته باشیم کسی با ما کاری ندارد، نه مأمور درب خانه می‌آید و نه حکم جلب کسی را می‌گیرند. برای خود من خیلی سؤال بود که حکمت این کار چیست. خودم روز اول می‌گفتم که این‌ها فقط می‌خواهند پول بگیرند اما بعداً دیدم که اصلاً اینطور نیست هرچه جلوتر رفتم خودم را بدهکارتر دیدم. چیزی که کنگره ۶۰ و لژیون سردار دنبال آن است فراتر از تصور ماست. سفر اول زمانی که راهنما به من می‌گفت یک پنجم مواد را کم کن ‌می‌ترسیدم می‌گفتم من باید مواد را بیشتر کنم تا حالم بهتر شود چرا کم کنم؟

برعکس می‌گوید، می‌گوید کم کن تا حالت خوب شود! می‌ترسیدم مواد را کم کنم اما این کار را انجام دادم و دیدم حالم بهتر شد ادامه دادم یک پنجم آگاهی گرفتم و یک پنجم از مواد من کم شد تا رها شدم. آن چیزی که من از لژیون سردار تجربه کردم فکر می‌کنم فلسفه آن هم همینطور باشد که من وارد این بازی می‌شوم از روز اول با اولین پرداخت یک اتفاق برای من می‌افتد با پرداخت بعدی اتفاق بعدی زمانی که تصفیه می‌کنم اتفاق دیگری برای من می‌افتد همه این‌ها به خاطر تغییرات درونی است. من اولویت خودم را چگونه تعیین کرده‌ام؟ نیازها و خواسته‌های خودم را روی کاغذ بنویسم نیازها و خواسته‌های زندگی خودم را بنویسم تا ببینم کدام نیاز من و کدام خواسته نفس من است این‌ها را اولویت بندی کنم تا ببینم چه کاری باید انجام بدهم و کنگره چه کاری می‌تواند در انجام این‌ها بدهد. من بیشتر وقت‌ها در تشخیص نیاز زندگی و خواسته‌هایم دچار مشکل هستم، آیا الآن واقعاً نیاز است که من این کار را انجام بدهم یا خواسته من است که این کار را انجام بدهم؟ چون خداوند نیازها و روزی ما را تضمین کرده است اما خواسته‌های نفس من را تضمین نکرده است. بیشتر وقت‌ها ناامید می‌شویم چون که دنبال خواسته نفس خود می‌رویم، دنبال نیاز واقعی نرفته‌ایم. نیاز من الآن این است که علم بیاموزم، عضو کنگره باشم، دانش و آگاهی خود را بالا ببرم خدمتگزار به خلق خدا باشم، زیرا هرچه انسان آگاه‌تر و قدرتمندتر باشد باید خدمتگزارتر باشد به حیوانات گیاهان انسان‌ها به همه به هر کس که در دسترس او هست باید خدمتگزار باشد چون قدرت و مسئولیت هر دو متناسب با هم هستند به هر کس که قدرت می‌دهند اختیار و مسئولیت هم می‌دهند. نمی‌شود که توان داشته باشی اما کمک نکنی آن موقع قدرت از انسان گرفته می‌شود.

نویسنده و تایپ مطلب: دبیر محترم لژیون سردار مسافر مجید

ویرایش، عکس، تنظیم و بارگذاری: مسافر حجت 

مرزبان خبری: مسافر محمد 

گروه سایت مسافران نمایندگی خمین 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .