جلسه پنجم از دوره هشتادوپنجم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰، نمایندگی آکادمی با استادی راهنما همسفر گلناز، نگهبانی همسفر مونس و دبیری همسفر الهه با دستور جلسه «وادی سوم (باید دانست هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند.) و تأثیر آن روی من» در روز سهشنبه ۶ خردادماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خیلی خوشحالم و خدا را شکر میکنم که یکبار دیگر توفیق پیدا کردم تا با قرار گرفتن در این جایگاه، خدمت کنم و آموزش بگیرم. از نگهبان، دبیر و مرزبانها بسیار سپاسگزارم که فرصت این خدمت را به من دادند. خدمت خانم زهرا و خانم آرزو، دستیارهای اسیسانت خانم آذر خیرمقدم عرض میکنم. خیلی ممنونم که به بهانه انتخابات مرزبانی به شعبه آکادمی تشریف آوردید. امیدوارم امروز همه ما بتوانیم با نهایت دقت و عمل صالح، بهترین افرادی را انتخاب کنیم که عمل سالم انجام دهند و با خدمتگزاری و فرمانبرداری در جهت اهداف و حرمتهای کنگره حرکت کرده، برای خودشان، کنگره و اعضاء شعبه آکادمی سبب خیر شوند.
دستور جلسه امروز وادی سوم است. عنوان وادی میگوید: «باید دانست که هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند». همانطور که در روز چهارشنبه آقای مهندس فرمودند، اولین مطلبی که در این وادی باید به آن توجه کنیم، خود کلمه باید است. وقتی کلمه باید را ابتدای عنوان وادی میآورد، تکلیف همه ما مشخص میشود و دیگر جای هیچ چونوچرایی نمیماند.
وادی اول تأکید میکند که قبل از هر کاری تفکر کنیم، جوانب و فراز و نشیبهای آن را بسنجیم و با یک نقشه حسابشده و دقیق، حرکت را شروع و کارمان را انجام بدهیم. وادی دوم بیان میکند که هیچکدام از ما به هیچ نیستیم. ما برای یک هدف و رسالتی به این دنیا آمدیم؛ باید بگردیم و با پیدا کردن هدف خود، در جهت آن حرکت کنیم. وادی سوم میگوید که در این مسیر، بار اصلی به دوش خودمان است. ما باید حرکت کنیم و به فکر زندگی خود باشیم.
هیچکس بیشتر از خود من، به فکرم نیست و نمیتواند به من کمک کند. اگر دائم بخواهم بار مسئولیت زندگی و مشکلاتم را با شخص دیگری شریک شوم یا از دیگران کمک بگیرم که آنها بارم را به دوش بکشند تا من سبکتر شوم، درواقع بیراهه رفته و به حاشیه کشیده میشوم؛ در این صورت مسیرم طولانیتر شده و دوباره باید به سر خط بازگردم.
وادی سوم یادآوری میکند بهجای اینکه بر روی تغییر رفتار دیگران تمرکز کنم تا به آنها بیاموزم چگونه با من برخورد کنند یا چگونه به من مهربانی و کمک کنند، فکرم را از دیگران رها کرده و بر روی خودم تمرکز کنم. بپذیرم من تنها کسی هستم که میتوانم به خودم کمک کنم. هر شخصی برای خودش مأموریتی دارد و اگر بخواهد بار دیگران را هم به دوش بکشد از مسیر خودش گمراه میشود.
در کنگره به ما همسفران آموزش داده میشود که مسافر را رها کرده و به فکر خودم و بهبود حالم باشم؛ زیرا وقتی من حالم خوب نیست قطعاً نمیتوانم به شخص دیگری کمک کنم. البته اینگونه نیست که بار کسی را به دوش بکشم یا تصور کنم که در طول سفر درمان، همه کارهای مسافر را انجام بدهم؛ ولی حداقل میتوانم در این مسیر یک نقش مثبت داشته باشم. کسی که حال خوبی دارد، به آرامش رسیده و قادر است بر روی اطرافیانش تأثیر بگذارد.
من اول از همه باید به فکر سلامتی، تغذیه، آموزش و پیشرفت خودم باشم؛ در غیر این صورت حق ندارم از پدر، مادر، بچه و شوهرم شاکی باشم که چرا به فکر من نیستند، چرا من را درک نکرده و کمکم نمیکنند. وقتی بفهمم تنها ناجی زندگیام خودم هستم، همهچیز بهراحتی تغییر میکند؛ ولی تا زمانی که از دیگران توقع داشته باشم، دائماً حس و حال بد، تنش و اضطراب همراه من است و پسرفت میکنم.
درواقع زندگی؛ مانند یک مأموریت به ما داده شده است. بنا به خواست، تقدیر یا فرمان الهی در این مأموریت یک سری آدمها مثل خانواده و دوستان، با ما همراه شدهاند. آنها فقط در یک مقطعی با ما هم مسیر هستند؛ ولی رسالت خودشان را دارند. اگر ما در کار و اهداف همدیگر دخالت کنیم، از وظیفه اصلی خودمان بازمیمانیم.
وقتی متوجه شویم که هر کس برای هدفی در حال تلاش است و مسیر زندگی خودش را میرود، از اینکه دیگران به ما کمک نمیکنند یا به فکر ما نیستند، حالمان خراب نشده و ناراحت نمیشویم؛ بلکه میدانیم که او قرار است به ما درس و آموزشی بدهد. این وادی میگوید هیچکس بیشتر از خود تو به فکر تو نیست. اگر خودت به فکر خودت نیستی، ناراحت نباش که دیگران نیز به فکر تو نیستند. انتظار بیخودی نداشته باش. کسی که باید ناجی زندگیات باشد، خودت هستی.
در کنگره راهنما فقط جهت و راه درست را به رهجو نشان میدهد. اگر به بیراهه رفت به او تذکر میدهد؛ ولی بار رهجو را به دوش نمیکشد. اینگونه نیست که او رهجو را اول سفر بغل کند و بعد از ۱۰ یا ۱۱ ماه بگوید سفر تمام شد. آنکسی که باید به فکر خودش باشد و با قبول مسئولیت و بار زندگی تلاش کند، رهجو است. او باید در این مسیر با فراز و نشیبهای راه روبرو شده و با سختیها بجنگد تا آموزش بگیرد. دیگران فقط میتوانند راهنمایی کنند و با یک صحبت بهصورت مقطعی به او آرامش دهند.
واقعیت این است که هیچکس بیشتر از این قادر نیست کاری برای ما انجام دهد؛ چون اگر میتوانست برای خودش کاری میکرد. به نظر من تا زمانی که ما از دیگران انتظار کمک داریم مدام در تنش، بحث، معرکهگیری و مغلطه هستیم. یک جایی؛ باید با خودمان روبرو شویم و بپذیریم که این زندگی و مشکل من است و خودم باید برای آن کاری انجام دهم. اگر نمیتوانم کاری بکنم، حداقل میپذیرم که از دیگران هم انتظار نداشته باشم و ناراحتی بیشتری به مشکلات خودم اضافه نکرده و حالم را خرابتر از این نمیکنم.
اگر مشکلات و گرههایی در مسیر زندگی وجود دارد؛ یعنی ما توانایی باز کردن و حل آن را داریم. بهجای حاشیه رفتن و توقعات بیخودی، روی آن مسئله تمرکز کنیم و تمام توان و انرژی خود را برای پیدا کردن راهحل بهکارگیریم تا به امید خدا زودتر به سرانجام و هدفی که برای ما تعیینشده برسیم. امیدوارم با مشارکتهای شما عزیزان در مورد وادی سوم، اگر کسی گرهای در این زمینه دارد، تا حدودی راه برایش هموارتر شود.
مرحله 30 سیدی همسفر فرحناز رهجوی راهنما همسفر شادی (لژیون بیستوچهارم)


تایپیست: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر پروین (لژیون هفتم)
عکاس: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر اسرین (لژیون بیستوسوم)
ارسال: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر نرگس (لژیون پانزدهم)
همسفران نمایندگی آکادمی
- تعداد بازدید از این مطلب :
417