جلسه یازدهم از دور یازدهم سری کارگاه های آموزشی خصوصی نمایندگی ایران با دستور جلسه"وادی سوم و تاثیر آن روی من" با استادی مسافر امید، نگهبانی مسافر اژدر و دبیری مسافر پژمان روز سه شنبه مورخ ۱۴۰۴/۰۳/۰۶ راس ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
.jpg)
سخنان استاد:
سلام دوستان، امید هستم ، یک مسافر
خداوند را شاکرم؛ که جایگاه استادی را دومرتبه تجربه نمودم؛ و از راهنمای محترم آقا منوچهر، تشکر می کنم که اجازه دادند خدمت کنم و آموزش بگیرم؛ و تبریک میگم به ایجنت جدید آقا منوچهر و مرزبان های جدید تبریک میگویم و به ایجنت قبل و مرزبانان دوره قبل خداقوت عرض میکنم.
دستور جلسه: باید دانست هیچ موجودی ؛ به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند
من از تجربه خودم بخواهم بگویم ، وقتی که وارد کنگره ۶۰ ، شدم دستور جلسه همین وادی سوم بود و الان هم خیلی خوشحال هستم که این هفته توانستم جایگاه استادی بنشینم و تجربه خودم را در مورد این وادی بگویم . تجربه ایی که من دارم در طول سفر، دوستانی که سفر دوم بودند و نیز ، مشارکت میکردند ، یک مقدار تفکر کردم و دیدم درست است ، انسان باید مسئولیت کارهای خودش را به عهده بگیرد، هیچ کس هم نمیتواند به من کمک کند؛ در مورد مساله اعتیاد بگویم من به درمان اعتیاد برسم ، البته راهنماهای محترم هستند که نیروهای کمکی هستند به گفته های آقای مهندس دژاکام ، میتوانند به ما کمک کنند و راه و روش را به ما نشان دهند؛ اما مثال من سفراولی خودم نخواهم به درمان برسم، راهنمای محترم دفترچه رانوشته است که این مقدار دارو بخور و من نخورم یا کم و زیاد بخورم یا یک وعده را جا بگذارم، این دیگر به عهده خود من میباشد.
جناب آقای مهندس هم میفرماید: که ما طوری بچه های کنگره را آموزش دادیم که دارو دست خودشان است به اختیار خودشان که بتوانند به درمان برسند. این یک حُسن کنگره است، تمام وادی ها به ما یاد میدهند و من یاد گرفته ام که اگر میخواهم به برنامه برسم همه جا حضور داشته باشم ، کنگره یک پک کامل میباشد و نظر شخصی خودم را میگم ،وقتی که تو سفر بودم هرجا که با مشکل بر میخوردم ؛ که اوایل میگفتیم مشکل ، اما آقای مهندس میفرماید: مشکلات رحمت خداوند است و مشکلات در زندگی نباشد زندگی بی معنا خواهد شد، مشکلات است که ما را میسازد و هر سری در طول سفر با مشکل مواجه شدم ، دارو وقتی کم میشود درد پا داشتم یا احساس پادرد داشتم، مشکل جدیدی برمیخورد؛ که میخواستم به مهمانی بروم اما وقت کنگره بود همیشه این وادی سوم، را به ذهن خودم میاوردم که هیچ کسی به جزءخودم به خودم فکر نمیکند و هیچ کسی هم الان نمیتواند کمک کند که من به درمان برسم بعضی اوقات همسفرم گفت تو چرا جایی دعوت هستی نمیای آدم به دور شدی و من هم در جواب گفتم من در حال سفر اول هستم هیچ چیزی هم جزء اینکه به کنگره بروم برایم مهم نیست.
این کلمه را از راهنمای محترم یاد گرفته ام؛ که هم نیروی کمکی هستند و نقش کلیدی دارند؛ راهنمای گرامی من فرمود: وقتی که پدرم فوت کردند، بعد از مجلس خاک سپاری که تمام شد، با پیراهن سفید به کنگره آمدم و این برای من یک تجربه خیلی بزرگی بود که از راهنمای خوبم گرفتم، که از پدر عزیز تر نمیباشد. شخص یک کارهایی دارد، مجلسی دارد و به کنگره نیاد، اما راهنمای من همیشه حضور داشتند، استخر، پارک من همیشه حضور ایشان را میدیدم و این آموزش را از ایشان گرفتم که همیشه و همه جا حضور داشته باشم.
آقای مهندس فرمودند: کسی جز بچه های کنگره، به فکر کنگره نیست، همان طور که آقا منوچهر هم در هفته گذشته فرمودند: باید خزانه نقدی ما بالا برود تا بتوانیم سالن همسفران را شروع کنیم به ساختن اگر ما این سالن که الان حضور داریم درست نمیکردیم ، خودمان به فکر خودمان نبودیم الان باید ، مستاجر می بودیم که همان سالن قبلی مستاجر بودیم و به مشکلات زیادی بر خوردیم اما این سالن را ساختیم باخیال آسوده الان در آن حضور داریم، به امید خداهمه بتوانند، صد خودشان را بگذارند تا سالن همسفران را بسازیم.ازاینکه با سکوت زیبایتان به صحبت های من گوش کردید سپاسگزارم.
جلسه راهنمایان تازه واردین و ایجنت محترم
.jpg)
.jpg)
لژیون ویلیام راهنما مسافر روح الله
.jpg)
نشان شش ماه رهایی مسافر محمد لژیون راهنما مسافر منوچهر
.jpg)
نشان شش ماه رهایی مسافر وحید لژیون راهنما مسافر روح الله
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
مرزبان کشیک : مسافر رضا
تایپ، عکس و ویراستاری: مسافر بهنام لژیون یکم
تنظیم و ارسال:مسافر محمد لژیون یکم
سایت نمایندگی ایران
- تعداد بازدید از این مطلب :
174