جلسه چهاردهم از دوره چهارم جلسات لژیون سردار همسفران نمایندگی خمین با استادی پهلوان همسفر خندان و نگهبانی همسفر زری و دبیری همسفر زهرا با دستور جلسه «وادی سوم و تاثیر آن روی من» در روز یکشنبه ۴ خرداد ماه ۱۴٠۴ راس ساعت ۱۵:۳۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
تشکر ویژه دارم از خدا بابت اجازه نشستن روی این صندلیها و سپاس ویژه از آقای مهندس دژاکام که به من فرصت آموزش و حرکت به سمت خودم را دادند.
دبیر جلسه فرمودند: «چهاردهمین جلسه از دوره چهارم.» متاسفانه یا خوشبختانه، این اعداد عجیب در ذهن من حک میشوند. دفعه پیش که در نمایندگی خمین حضور داشتم، چهارم بهمن ماه ۱۴۰۳ بود؛ روز تولد همسفر مهتاب عزیز. امروز دقیقاً چهار ماه بعد از آن روز، چهاردهمین جلسه از دوره چهارم در ۴ خرداد برگزار میشود. امیدوارم بتوانم پیام این تقارنها را دریافت کنم و از آن غرق شعف و شادی شوم.
دیروز به این فکر میکردم که یکی از عزیزان گفتند: در کنگره، برخی میگویند ۱۸ هزار سفر اولی داریم روی پروژه درمان و ضرب ۷ هزار تومان سیدی ها میکنند، تا ببینند درآمد آقای مهندس هر هفته از سیدیها چقدر است. با شنیدن این عبارت، انگار برق به من وصل شد. مگر میشود چنین چیزی؟ اگر قرار بود آقای مهندس به دنبال پول باشند، وقتی خندان وارد کنگره شد، ناامید، مستاصل و بریده از همه جا در تاریکترین روزها، چرا نگفتند: «لطفاً ۲۰ میلیون تومان به این حساب بریزید تا اجازه ورود پیدا کنید. درمان درد شما دست من است، اما شرطش پرداخت ۲۰ میلیون تومان یا مثلا ۶ میلیون است؟ یا هر مبلغی که خودشان صلاح میدانستند؟
چرا هنگام ورود از دین و ایمان من نپرسیدند و نان و آب من را دادند؟ نپرسیدند: کی هستی؟ کجایی هستی؟ تحصیلاتت چیست؟ داری یا نداری؟ از کدام قوم و ملیت هستی؟ بلکه با آغوش گرم من را پذیرفتند: راهنما در اختیارم گذاشتند، صندلی، سقفی بالای سرم، جای امنی برای من. دردهایم را شنیدند و اجازه دادند خودم را خالی کنم تا بتوانند آنطور که باید پرَم کنند. پس قاعدتاً بحث پول نیست؛ بحث مادیات نیست.
چهارشنبه، وقتی شنیدم آقای مهندس فرمودند: «یک ماه دیگر پرداخت تعهدات تمدید میشود»، ناخودآگاه، مثل هر سال، گریه کردم. در دلم گفتم: «آقای مهندس، چقدر بزرگوارید! چقدر تلاش میکنید تا خندان بفهمد! چقدر تلاش میکنید تا شاید خندان بفهمد و بتواند به یک قانون از ۱۹ قانونی که در سیدی سختیها و حلقههای آفرینش ۲ تدریس کردید عمل کند و یاد بگیرد یک فرمان را اجرا کند، پیمانشکنی نکند و به عهدی که بسته وفادار باشد!
در کنگره یاد گرفتم که باید وفای به عهد داشته باشم و عهدی که در روزهای سخت با خدای خود بستم، در روزهای خوشی، وقتی به آرامش و آسایش رسیدم، فراموش نکنم. فکر میکنم پرداخت تعهد و شرکت در گلریزان بهترین محک برای من است تا ببینم چقدر حواسم جمع است؛ تا بدانم چقدر حواسم به خودم هست.
بحث لژیون سردار، بحث فهم و آگاهی است. کنگره میخواهد خندان بفهمد با چه کولهباری آمده، چه چیزهایی را پشت سر گذاشته و چه چیزهایی دریافت کرده است. اگر با خودش روراست باشد، درست قضاوت کند، آنوقت مسیر حرکتش مشخص است.
آقای مهندس در سیدی روح و جن میفرمایند: «تمام تلاش برای رسیدن تکامل است»؛ تا بلکه خندان از جن جن به جن انس، انسان و انشاالله به انسان خدا و در نهایت به خدا برسد. اما هر چیزی راه و اصولی دارد. یکی از موثرترین گامها برای مهار جن و تبدیل شدن به انسان بحثذبخشش است؛ بحث شرکت در لژیون سردار است.
چرا لژیون سردار؟ مگر کنگره ۶۰ رایگان نیست؟ مگر روزی که آمدم، نگفتند اینجا رایگان است و هیچ هزینهای ندارد؟ بله، رایگان است، اما هیچچیز در هستی مفتی به کسی داده نمیشود. به نظر من مفتی دادن مصداق بارز ناسپاسی است. بارها شنیدهام و نوشتهام که جناب مهندس فرمودند: «شکر نعمت، نعمتت افزون کند؛ کفر نعمت از کفت بیرون کند.»
اگر دستم را توی جیبم نکنم و زمان را که با ارزشترین دارایی من است وبه پول تبدیل شده را نبخشم، دریافتهایم را فراموش میکنم. این قانون زندگی روی زمین است. لژیون سردار صرافی معتبری است برای تبدیل داراییهای ما به ارزی قابل انتقال به جهان دیگر. مگر ما معتقد نیستیم زندگی ادامه دارد؟ کدامیک از ما میتوانیم دلار، یورو، فرشهای دستباف، حسابهای بانکی یا جواهراتمان را با خود ببریم؟ هیچکدام. تنها چیزی که میتوانیم ببریم، بخششهای ذرهذره است. به فرمایش آقای مهندس: «سطلها یا تانکرهای آبی که خالی میکنیم.»
در این خصوص، خندان نباید از کسی توقع داشته باشد. این صندلی به من داده شده و من در برابر خودم، آموزشها، راهنماییها و فهمی که در من ایجاد شده، مسئول هستم. صندلی مسافرم جداست؛ صندلی پسرم، دخترم و مادرم هم جداست. مبادا حساب کنم مسافرم دنور شده و به من ربطی ندارد. مسافرم برای خودش سفر میکند؛ خندان هم برای خودش.
به فرمایش آقای مهندس: در سیدی همیشه مسافر، همه ما مسافریم، چه همسفر، چه مسافر. مسافری از قهر به مهر، از تاریکی به روشنایی. هرکس با اسباب و ادوات خودش در این سفر حرکت میکند. فهم مسافرم مال خودش است؛ درک و فهم من برای خود من.
به فرمایش خانم شانی عزیز: «کنگره ۶۰ مثل اقیانوسی بزرگ، مقابل ما قرار دارد.» امیدوارم شناگر و کاوشگر ماهری باشیم تا بتوانیم گوهرهای کف اقیانوس را به بهترین شکل دریافت و انشاءالله حفظ کنیم.
.jpg)

تایپیست: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر مهتاب (لژیون دوم)
عکاس: همسفر الهه رهجوی راهنما همسفر مهتاب (لژیون دوم)
تنظیم و ارسال: همسفر فهیمه رهجوی راهنما همسفر مهتاب (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی خمین
- تعداد بازدید از این مطلب :
167