هشتمین جلسه از دوره چهل و سوم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی دانیال اهواز به استادی راهنما همسفر سمیه، نگهبانی همسفر فریبا و دبیری همسفر ملیکا با دستور جلسه «وادی سوم و تاثیر آن روی من» روز دوشنبه ۵ خرداد ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
خیلی خیلی خوشحالم امروز در خدمت شما عزیزان هستم. خیلی وقت بود، که جایگاه استادی را در شعبه دانیال اهواز تجربه نکرده بودم؛ شاید بیش از دو سال بود. تشکر میکنم از نگهبان و ایجنت شعبه همسفر اعظم، مرزبانان و راهنما همسفر ندا عزیز که امروز نوبت لژیونشان بود و از من دعوت کردند؛ تا برای استادی خدمت شما باشم. دستور جلسه وادی سوم است، خوب وادیها همگی الفبای زندگی را به ما میآموزند؛ تا من بتوانم حرکت کنم و چراغ راه من هستند و من اگر بتوانم به آنها عمل کنم، میتوانم به نتیجه دلخواهم برسم و اگر عمل نکنم همان جایی که هستم باقی میمانم؛ چه بسا که به عقب هم کشیده شوم. در وادی سوم جناب مهندس آب پاکی را بر دستان ما ریختند و به من گفتند: شما به جز خودتان هیچکس نمیتواند کمکتان کند؛ اگر الان در هرجایی که هستی، چه با حال خوب و چه با حال بد، چه با مشکل و یا بدون مشکل، در هر شرایطی خودت مسبب آن هستی. خوب این هم یک ذرهای انسان را میترساند، که خدایا فقط خودم هستم و هیچکس قرار نیست کمکم کند؟ و هم اینکه من خودم را میتوانم تغییر دهم؛ ولی دیگران را نمیتوانم و حداقل میتوانم برروی خودم کار کنم؛ اگر میبینم شخصی مشکل دارد، روی خودم کار کنم و زورم به خودم میرسد حداقل.
سیدی غیب خیلی برای من جالب بود؛ انگار وادی سوم را برای من توضیح میداد و در آن سیدی گفته شد: تلاشات را بکن، خودتی و خودت و بقیه را بسپار به کسی که باید فرمانش را بدهد. بقیه را به تقدیرم بسپارم. خواست من هست؛ ولی مابقی را باید به دست او بسپارم؛ به خصوص در آن قسمت که استاد امین میفرمایند: تلاش کنید. من خودم وقتی دچار مشکل میشوم، خوب ما همگی تلاش میکنیم؛ ولی میگویند به تلاشتان فکر کنید و ببیند آیا تلاش من در جهت مثبت است؟ آیا خروجی دارد؟ بعضی اوقات من به جای اینکه یک مشکل را درست کنم، صد مشکل دیگر به وجود میآورم. من یک دروغی را گفتم و الان استرس این را دارم که دروغم لو نرود و به خاطر آن چند دروغ دیگر هم میگویم. من یک پنهان کاری کردم و باز هم پنهان کاری میکنم، که مبادا اولی آشکار شود. همین موضوع باعث میشود آن تلاشی را که من میکنم در جهت عکس هدف من باشد. حس من فقط ترس، استرس، ناامیدی و نگرانی، خوب من برای اینکه تلاش کنم و بدانم تلاش من هدفمند است، اول باید خودم به آرامش برسم. اول باید آرام باشم و نیروهای تخریبی را بشناسم و خودم را بشناسم؛ تا بتوانم حرکت کنم.
چه زمانی من میتوانم آرامش داشته باشم؟ زمانی که در درون من پر از حس ترس، کینه، حسادت و ناامیدی است، چطور میتوانم آرامش داشته باشم؟ من وقتی غیبت کسی را میکنم، همیشه در فکر آن هستم که نکند لو برود؛ پس آرامش ندارم و تفکر و عقلم تصمیم درست را نمیگیرد، که بخواهم نتیجه درستی را بگیرم و در مقابل آن مشکل ایستادگی و حرکت کنم. بعضی اوقات من همسفر میگویم من مشکلم این است که، مسافرم کنار من آرامش ندارد و از من آرامش نمیگیرد. مطمئنم همگی ما این مشکل را یا داشتیم و یا داریم، که چرا مسافر من از من آرامش نمیگیرد؟ چرا وقتی پیش خانواده یا دوستانش هست حال خوبی دارد و خوش و بش میکند؛ ولی در کنار من اینطور نیست و از بیرون این آرامش را میگیرد. من خیلی به این موضوع فکر میکردم و آقای مهندس و استاد امین قشنگ جواب پرسش من را جلو من قرار دادند، که درون من مملو از ترس، عصبانیت، ناامیدی و خشم نسبت به اطرافیان و مسافرم است و همه این حسها در درون من وجود دارد؛ ولی آرامش کجاست؟ من باید چیزی را خودم داشته باشم؛ تا به دیگری ارائه دهم، وقتی من خودم آرامش ندارم چگونه میخواهم به او آرامش دهم؟ خوب معلوم است که وقتی من آرامشی در درونم وجود ندارد مسافرم هم در کنار من آرامش ندارد و همین باعث میشود، که من به فکر فرو روم که چطور آرامش پیدا کنم؟ باز میگویند از ضدارزشها فاصله بگیرید.
وقتی شروع کنم از ضدارزشها فاصله گرفتن، غیبت نکنم، دروغ نگویم، ایمان داشته باشم و بدانم که یک نیرویی هست، که به من کمک کند و چه بخواهم و چه نخواهم آن نیرو به من کمک میکند. وقتی در جهت درست حرکت کنم میبینم، که آن نیرو چگونه به من میکند؛ همانطور که جناب مهندس میفرمایند: وقتی یک لیوان آب را میبینم میدانم که نیروهایی هستند که به من کمک میکنند؛ تا من به هدفم برسم. من نمیدانم هدف من آیا به نفع من است یا به ضرر من؟ آن را خدا میداند. امیدوارم همه ما بتوانیم برای رسیدن به آرامش حرکتمان را انجام دهیم و از ضدارزشها بتوانیم فاصله بگیریم و اینکه تفکر و عقل ما درست کار کند؛ تا نتیجه درست را بتوانیم بگیریم.
.jpg)
مرزبان کشیک: همسفر زهرا، مسافر مهدی
عکاس: همسفر زهرا رهجو راهنما همسفر زینب (لژیون یکم)
تایپ، ویراستاری و ارسال: همسفر ملیکا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دانیال اهواز
- تعداد بازدید از این مطلب :
170