English Version
This Site Is Available In English

درسی که روزگار به انسان بدهد بسیار سخت است

درسی که روزگار به انسان بدهد بسیار سخت است

اولین جلسه از دورهٔ سوم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگرهٔ ۶۰، ویژهٔ مسافران نمایندگی غزالی مشهد، با استادی مسافر علی اصغر، نگهبانی مسافر محسن و دبیری مسافر اصغر، با دستور جلسهٔ «وادی سوم و تاثیر آن روی من» در تاریخ سه‌شنبه ششم خرداد ماه ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان علی‌اصغر هستم یک مسافر. از نگهبان، ایجنت و گروه مرزبانی و همچنین راهنمای لژیون ششم تشکر می‌کنم که به من اجازه دادند در این جایگاه آموزش بگیرم و خدمت کنم. در مورد وادی سوم و دستور جلسه هفته، دیشب نوشتارهای کتاب را خواندم اما سی دی وادی سوم را آمدم گوش کنم که خوابم برد و نتوانستم خوب گوش کنم. تیتر وادی سوم به نظر من یکی از بهترین تیترهای دستور جلسه هفتگی است که می‌گویید: "باید دانست، هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی‌کند" و در متن اول وادی نوشته شده است، ما برای آغاز خود، آغازی تازه داریم، آغازی که ما را به صلح، آسایش، آرامش می‌رساند، ما نیک می‌دانیم که اگر انسان خود جست‌وجو نکند حتی اگر با همه کاوشگران هم‌نشین باشد به موضوع واقعی نمی‌رسد. وقتی به متن وادی یا سی‌دی‌های جناب مهندس گوش می‌کنیم، معمولاً برای هر موضوعی از تمثیل استفاده می‌کنند؛ ولی وادی سوم را که گوش می‌کنیم قشنگ خود واقعی مان را در آن می‌بینیم، قشنگ می‌روی به خاطرات گذشته‌ات که چه مشکلاتی برای خودت به وجود آوردی، الان در چه وضعی هستی، ولی در وادی‌های دیگر مهندس و استاد امین از مثال استفاده می‌کنند. مشکلات ما از زمانی شروع شد که اعتیاد را شروع کردیم، در وادی اول ما با موضوع تفکر آشنا شدیم، آموختیم که قبل از هر کاری باید درست فکر کنیم، در وادی دوم آموختیم که جهت بیهودگی قدم به حیات نگذاشته‌ایم و از آن ناامیدی بیرون‌آمده‌ایم، اما کاملاً نه چون جناب مهندس در سی دی وادی سوم می‌گویند، اگر قرار باشد که ما از ناامیدی بیرون بیایم و با آن به درمان مناسب برسیم باید ۱۴ وادی را کار کنیم. در وادی دوم نسبتاً فهمیدیم که چرا نباید ناامید باشیم، ولی وادی سوم از کلمه تأکیدی (باید) استفاده شده است، باید بدانی که از این به بعد خودت هستی و هیچ‌کس به کمک تو نمی‌رسد، من در وادی سوم یاد گرفتم که اگر الان مشکلاتی دارم به‌خاطر چه است، اگر قرضی دارم به‌خاطر چه است، حتی همین نشستن سر جلسه به‌خاطر چه است؟ به‌خاطر این است که چند سال پیش نشستم پای بساط، خوب این را چه کسی می‌تواند درست کند! شخص شخیص بنده، هیچ‌کس دیگر نمی‌تواند کمکم کند، حتی راهنما هم نمی‌تواند کمکم کند، ما اینجا یاد گرفته‌ایم که درمانگر خود ما هستیم، آن راهنمایی که شال دارد فقط راهنمایی‌ات می‌کند، برای به درمان رسیدن خودمان باید سر جلسه به‌موقع حضور داشته باشیم، سی‌دی‌ها را بنویسیم تا به درمان برسیم.بعد از درمان مراحل دیگری دارد که در سفر دوم سخت‌تر می‌شود، اگر بخواهیم درمان را حفظ کنیم، این قانون را یاد گرفتیم که نه‌تنها در کنگره بلکه در زندگی شخصی خودمان هم انجام دهیم، من در کنگره آموختم که برای رسیدن به هدف،باید تلاش کنم و روی هدفم تمرکز داشته باشم، این‌طور نیست که کلمه (باید) تنها در کنگره بدرد من بخورد، در زندگی شخصی هم بدردمان خواهد خورد. اگر این قانون را اجرا کردم که خیلی خوب است و اگر خودم آن را اجرا کردم بسیار خوب است؛ ولی همه ما این مطلب را شنیده‌ایم که اگر از معلم آموختی که بسیار خوب است ولی اگر روزگار به من آموخت، آن آموزش بسیار سخت‌تر خواهد بود. دوستانی که برگشت کردند به مواد و انضباطی شدند، مطمعنا این حرف من را درک کردند که خیلی سخت می‌شود اگر بخواهید این مسیر را دومرتبه برگردید. 

در وادی سوم می‌گوید؛ ما یک سری مسائل و مشکلات را خودمان باعث شدیم و یاد گرفتیم که چطور از آن بیرون بیاییم، یک سری مسائل دیگر داریم که مادرزادی بوده و مربوط به ژن ماست، اما نمی‌شود به‌عنوان‌مثال بگویم من توان‌یاب و معلول هستم و به همین خاطر در خانه بنشینم و هیچ کاری انجام ندهم و امیدوار باشم تا نان و مایحتاج من از طریق نیروهای غیبی به من برسد. دوستی دارم در شهر بیرجند که توان‌یاب است و دست‌هایش به‌سختی کار می‌کند، حدود پانزده سال پیش دیدم شاگرد یک کافی‌نت است و پنج سال پیش رفتم دیدم کافی‌نت تأسیس کرده و حدود ۷ نفر نیرو دارد و خودش هم می‌نشیند پشت میز و پای‌کار است، آن دوست من می‌توانست راحت بنشیند و در بهزیستی ثبت‌نام کند و حقوق کمی بگیرد؛ ولی این کار را نکرد، الان هم کارفرما شده است و اوضاعش خوب است. یکی از اساتید در شعبه فردوسی مثال زد و گفت افرادی که شرکت‌های نظافتی دارند، اول رفتگر بودند، یعنی این فرد نگفته است من رفتگر هستم و تا آخر عمر باید رفتگر بمانم، بجای آن چند سال کار و تلاش کرده است، کار را یادگرفته و حالا شرکتی تأسیس کرده است که ۲۰ ماشین و چندین نفر نیرو برای او کار می‌کنند، اگر قرار باشد یک جا بنشینم و بگویم بقیه کار کنند و من بخورم یا من همین هستم که هستم یا اگر معلولیت دارم از تلاش‌کردن دست بکشم، مشکلاتم صددرصد بیشتر خواهند شد. یکی از دغدغه‌های من این است که چرا یک سری مسائل برای من پیش می‌آید یا برای چه این اتفاق برای من افتاده است و خود من هنوز در این مرحله هستم. من سه سال پیش پولی را از کسی قرض کردم و نتوانستم بدهم، آن موقع می‌شد پول قرض نکنم و آن کار را انجام ندهم؛ ولی خودم این بدهی را درست کردم این درخت را کاشتم و آبیاری کردم و الان از میوه‌های همان درخت برداشت می‌کنم. در کنگره آموختم در برابر این مشکلات نه از خانواده کمک بگیرم نه فقط از خدا بخواهم، باید خودم تلاش کنم و مشکل را حل کنم. آقای مهندس می‌گویند هر مشکل و مسئله‌ای؛ یک کلید دارد، اگر ما بتوانیم آن کلید را پیدا کنیم خیلی راحت قفل‌های عظیم را می‌توان باز کرد. ممنونم که با سکوت به صحبت‌های من گوش کردید.

مرزبان خبری: مسافر حسین

تایپ: مسافر سجاد و حمید لژیون چهارم

ویرایش: مسافر جواد لژیون پنجم 

عکاس: مسافر مصطفی لژیون پنجم 

ارسال خبر: مسافر اصغر لژیون پنجم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .