جهانبینی، ابزاری است که به من کمک میکند تا بتوانم اشکالات خودم را پیدا کنم. بتوانم به خواستهای که دارم برسم، البته به خواستههای مختلف؛ مثل ادامه تحصیل، موفقیت کاری، موفقیت در کنگره، موفقیت در موسیقی و حتی عاشقی ... ولی من دنبال این بودم که با کمک جهانبینی، رویای خودم را به حقیقت تبدیل کنم. در واقع جهانبینی برای من این مفهوم را داشت که بتوانم از آن مصیبتها و عذابها خارج بشوم و به زندگی عادی و به چرخه زندگی نرمال برگردم. این تلاشها همیشه ادامه داشت، ولی اینجا یک مشکلی بود که وقتی عمیقاً به قضیه نگاه میکردم، انگار من در تفکر، تنهای تنها بودم و اطرافیانی که در کنارم بودند این دیدگاه من را نداشتند. گویی این دیدگاه من، یک دیدگاه انفرادی بود. اینجا مسئله "مومنون بالغیب" هست؛ یعنی کسانی که به صورت پنهان اعتماد دارند؛ یعنی باید توکل کنی! توکل، زمانی معنا پیدا میکند که تو فکر میکنی یک چیزی وجود دارد دست کم اندازه خودت یا از خودت بزرگتر و نیرومندتر!
گاهی ما انسانها این را در محاسبات خودمان به حساب نمیآوریم و ترسهایمان خیلی زیاد و عمیق میشود. دلتنگیها خیلی عمیق میشود. یک نیروهای مافوقی وجود دارد. یک قدرت مطلقی وجود دارد یا آفریدگاری وجود دارد. کسی که فکر میکند خودش هنوز به آن درجه از ایمان نرسیده، آن شخص، مدام دارد تلاش میکند، مدام دارد میلنگد، مدام دارد مبارزه میکند؛ چون مدام در ترس و در آشوب است که نکند زمانم تمام بشود! نکند وقتم تمام بشود و به خواستههایم نرسم! عمرم تباه بشود! یا در این مبارزه شکست بخورم!
ما آدمها اگر به موفقیتی برسیم، خیلی زیاد نباید خوشحالی کنیم! و اگر چیزی هم از دست دادیم، خیلی نباید غمگین بشویم! کسانی میتوانند ایمان را پیدا کنند، کسانی میتوانند توکل را پیدا کنند که نوع نگاهشان از خودشان بیرون میآید. برای بعضیها فقط از خودشان، برای بعضیها از همسرش یا خودش و همسرش و خانوادهاش و حتی طایفهاش! این دیدگاه وقتی است که انسانهای دیگر هم برای آنها مهم هستند. برای آنها اهمیت پیدا میکنند.
هزاران دانشمند در صدها سال، مطالعه کردند، نتوانستند راه درمان اعتیاد را پیدا کنند. آنها بیسواد یا بیتلاش یا نادان نبودند؛ درواقع نقش آسمانی یا همان تصویر بزرگتر، همان نیروی مافوق را نادیده گرفتند. این همان ایمانی است که در انسان باید به وجود بیاید. درواقع به غیر از ما، سیستم و ساختار دیگری هم وجود دارد و اینها نشانههایی هستند که انسان میتواند پی ببرد که در هستی نیروهای دیگری وجود دارند که اعتقاد داریم به "یومنون بالغیب"! پس وقتی انسان خیلی نسبت به اتفاقاتی که در زندگی برایش رخ میدهد، حساسیت به خرج ندهد، آن وقت به یک آرامش بیشتری میرسد. در قرآن آیهای داریم که به انسان میگوید: تو تلاشت را بکن، نتیجهاش دیگر به تو ربطی ندارد! تو مأمور به تلاش هستی! مأمور به نتیجه نیستی! تو تلاشت را بکن! خداوند به تلاش شما نمره میدهد. به حس شما نمره میدهد. حس برای انسانها چیست؟ فقط خودت مهمی یا دیگران هم مهم هستند؟ فقط شادی خودت مهم است یا شادی بقیه هم مهم است؟ معادله عملکرد نیرو ضربدر جابهجایی نیرو؛ یعنی با چه احساسی تلاش کنی؟ یعنی همان نیت جابهجایی، همان تلاش و حرکت، مسیر حرکت است و این میگوید: شما چه اتفاقی برایت میافتد؟ ذهنیت من آرام آرام تغییر پیدا کرد. دیدم که خیلی چیزها که من به خاطرش خیلی زور زدم، خیلی فشار آوردم، اصلاً لازم نبوده! اضافه کاری بوده!
در همه زندگیام، من مالک هیچ چیزی نیستم، اگر بخواهیم مالکش باشیم بدبخت میشویم. حالا مالکش کیست؟ همان که نقشه را ریخت! همانی که جای تو را مشخص کرد! همانی که سفر را بر اساس خواست و تقدیر و فرمان الهی مشخص کرد.
اگر انسان این را متوجه بشود، به جای اینکه خیلی حرص مسائل را بخورد، استرس داشته باشد، ترس داشته باشد یا فشار روحی_ روانی داشته باشد، آرامش دارد؛ یعنی زمان و ساعتهایی که ما در آرامش هستیم به نسبت زمان و ساعتهایی که در استرس و فشار هستیم، بسیار افزایش پیدا میکند، اگر باور کنیم یک طرف ما هستیم و یک طرف، آفریدگار! کیفیت زندگی ما بهتر میشود.
اگر شغلی را که میخواستی با وجود تلاشت، به دست نیامد، مهم نیست! اگر خانهای که میخواستی با وجود تلاشت به دست نیامد، خودت را اذیت نکن! ببین تلاشت درست بوده یا نه؟ نیتت خوب بوده؟ اگر هم حست و هم تلاشت، خوب بوده، دیگر اصلاً به نتیجهاش فکر نکن! اینکه آن اتفاق بیفتد یا نه؟ وظیفه من نیست. آیه داریم که میگوید: چه بسا چیزی را که شما خیلی دوست داشته باشید، برای شما خوب نباشد و چه بسا چیزی را اصلاً خوشتان نیاید و برای شما خوب باشد. این را به عنوان یک نگرش و جهانبینی بایست در نظر داشته باشیم تا کیفیت زندگی انسان بهتر بشود. این باعث میشود که انسان از یک سری، تقلب و فشار آوردن اضافی عبور کند.
انسانهایی موفق هستند که تلاش در جهت درست انجام میدهند. به خاطر نتایج نامطلوب، انسان همیشه در اندوه و فشار و استرس است. انرژی خود را از دست میدهد. تواناییهای خود را از بین میبرد و دیگر نمیتواند تلاش لازم را انجام بدهد، قدرتش از دست میدهد و نیروی خود را از دست میدهد، اگر ایمان به "یومنون بالغیب" باشد، میگوید: هر چه شد با رضای خدا شده است. آن وقت دیگر شرایط عوض میشود. انسانی موفق میشود که همیشه یک چشمش به آسمان و یک چشمش به زمین باشد.
بنده بودن؛ یعنی خوشحال بودن برای خیلی از نعمتهای خداوند که به انسان داده است و متأسفانه اصلاً برای او ارزشی ندارد. بنده کیست؟ کسی که این نعمتها و این چیزهای کوچک و بزرگ را میبیند، در زندگی به چشمش میآید؛ مثل همین که میتواند ورزش کند، راه برود، بخوابد و اینها برایش ارزش دارند. انسان خوشحال کسی است که در شمار "یومنون الغیب" باشد. کسی که وقتی چیزی از زندگی میخواهد و برایش اتفاق نمیافتد، غمگین نیست.
منبع: سیدی غیب(استاد امین)
نویسنده: همسفر فریده رهجو راهنما همسفر معصومه(لژیون سوم)
رابط خبری: همسفر سمیرا رهجو راهنما همسفر هدی(لژیون دوم )
ویرایش: همسفر مریم دبیر سایت
ارسال: همسفر زهرا نگهبان سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
92