English Version
This Site Is Available In English

علم کنگره، چراغ راه رهجو

علم کنگره، چراغ راه رهجو

چهارمین جلسه از دوره چهل و سوم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی ارتش با استادی همسفر راضیه، نگهبانی همسفر فاطمه، دبیری همسفر عالیه با دستور جلسه «وادی سوم (باید دانست هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی‌کند) و تأثیر آن روی من» روز سه‌شنبه ۶ خرداد‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
به نام قدرت مطلق الله، دستور جلسه امروز وادی سوم است که به من متذکر می‌شود که مسئولیت خودم را خود به عهده بگیرم؛ یعنی هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی‌کند. این دستور جلسه خیلی مهم است و شامل حال همه‌ ما می‌شود. یادم هست سال‌ها پیش که به کنگره۶۰ آمدم، وقتی این دستور جلسه آمد شرایط خیلی سختی داشتم و این دستور جلسه به من هشداری داد. آن زمان حال مسافرم بسیار خراب بود و بعد از ورود به کنگره می‌دانستم که من مسئولیت دارم اما نمی‌دانستم که چه راهی را انتخاب کنم. وقتی انسان دچار مشکل می‌شود قدرت حرکت و توان حل آن مشکل را ندارد.
نزدیک بیست‌و‌سه سال پیش مسافرم شرایط روحی و روانی خوبی نداشت و من هم از این شرایط خسته شده بودم؛ به او گفتم که باید یک فکری برای درست کردن  این اوضاع بکند وگرنه باید جدا بشویم. تمام کارهایی که به فکر ما می‌رسید را بارها انجام دادیم اما متاسفانه ناموفق بود. برای آخرین فرصت مسافرم به کمپ رفتو پنج‌، شش روز در آن‌جا ماند و وقتی بازگشت حالش خیلی خوب بود. من هم از این که او مواد مخدر را ترک کرده و می‌توانم به روتین قبلی زندگی برگردیم خیلی خوش‌حال بودم. به پاس این اتفاق خوب نذر کرده بودم که آن را ادا کردم ولی شادی و خوش‌حالی من چندان دوامی نداشت. به مرور متوجه شدم مسافرم دوباره رفتارهای مشکوک دارد و دوباره به انباری و پشت‌بام برای مصرف می‌رفت. در نتیجه کمپ رفتن هم فایده‌ای نداشت و من دوباره در غم و ناراحتی و گریه به سر می‌بردم.
یک شب که در این شرایط به سر می‌بردم در خواب کنار خانه‌ام دریا و یک کشتی بزرگ چند طبقه داخل دریا دیدم. یک حسی به من دست داد که سوار کشتی بشوم و سوار شدم و کشتی حرکت کرد. بعد از اینکه از خواب بیدار شدم خیلی به فکر فرو رفتم که تعبیر این خواب چه می‌تواند باشد. بعد از مدت‌ها توسط خواهرم به کنگره۶۰ آمدم.
زمانی که کتاب 60درجه را مطالعه کردم به قسمت لنگر کشتی را بکشید رسیدم و یک تلنگر به من زده شد و یاد خوابم افتادم که آن خوابی که دیدم تعبیرش کنگره است. کنگره‌۶۰ همان کشتی و آقای مهندس ناخدای آن کشتی است و دریا، دریای علم کنگره است. این اتفاق ذره‌ذره در من به‌ وجود آمد که‌ از کتاب 60درجه آموزشی را  متوجه بشوم. متوجه شدم من مسئولیتی دارم و باید آن را به پایان برسانم. وقتی به مشکلات بر می‌خوریم یاد می‌گیریم که با مشکلات خود کنار بیایم و به کسی متکی نباشیم.
بعضی انسان‌ها هستند که تمام مشکلات خود را به گردن پدر‌ و‌ مادر و خدا می‌اندازند و برای حل آن مشکل هیچ اتفاق خاص و تغییری هم نمی‌افتد. یک سری اشخاص هم هستند که به دعا و نذر و نیاز و گریه و زاری مشغول هستند مثل گذشته‌ من که از خدا می‌خواستم که خودش مشکلات من را حل کند. زمانی که در تاریکی هستم اگر علم و آگاهی نداشته باشم به بیراهه می‌روم. ما از نور آقای مهندس استفاده کردیم که همان علم و آگاهی‌ست که در دعای کنگره۶۰ هم می‌گوییم؛ خدایا، ما را از تاریکی‌ها به روشنایی‌ها هدایت فرما.
آقای مهندس و خانواده‌ی ایشان چراغ راه ما شدند که از تاریکی‌های زمانه عبور کنیم و به روشنایی‌ها برسیم. همه چیز در درون خود ما است و باید گوهر وجودی خودمان را بیرون بیاوریم و به راه خود ادامه بدهیم. در آخر این شعر را برای شما می‌خوانم و من همیشه یاد این شعر زیبا می‌افتم که می‌گوید؛ سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد، آن‌چه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد.

مرزبانان کشیک: همسفر لیلا و مسافر قاسم
تایپیست: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر آتنا (لژیون یازدهم)
عکاس: همسفر غزل رهجوی راهنما همسفر نسرین (لژیون یکم)
ویراستاری و ارسال: همسفر نگین رهجوی راهنما همسفر عطیه (لژیون سوم) نگهبان سایت

همسفران نمایندگی ارتش

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .