سلام و عرض ادب. لطفاً بهرسم کنگره خودتان را معرفی کرده و بفرمایید چگونه و از چه طریق با کنگره آشنا شدید؟
سلام دوستان سارا هستم، همسفر. سال 1384 همسر من از طریق بهزیستی با کنگره آشنا شد، به مدت بیست و دو ماه و پانزده روز به روش DST و شربت OT با راهنمایی راهنمایان، همسفر طاهره اسماعیلی و مسافر پژمان اصلحی سفر کردیم و به لطف خداوند، هفت سال و هشت ماه است که آزاد و رها هستیم. رشته ورزشی خودم شطرنج و رشته ورزشی مسافرم فوتبال است.
کلید طلایی این وادی که باعث میشود با شروع و آغاز تازه، ما به صلح، آرامش و سلامتی برسیم، چیست؟
به نظر من از حرکت خود ما صحبت میکند. پیام این وادی میگوید: تا خودم حرکت نکنم، هیچچیز و هیچکس نمیتواند به من کمک کند؛ حتی اگر با بهترین افراد نیز نشستوبرخاست کنم؛ اما خودم حرکت نکنم، آغاز نکنم، فقط در جلسات شرکت کنم، سیدی ننویسم، مطلبهایی که آموزش دیدم را عملی نکنم و آنها را در زندگی کاربردی نکنم به هیچ جا نمیرسم؛ حتی اگر بیست سال به کنگره بیاییم و برویم هیچ اتفاقی برای ما رخ نمیدهد. پس کلید طلایی این وادی حرکت و شروع خود ما است.
آیا سدهایی که در مسیر زندگی ما وجود دارند، همان تقدیری است که باید بپذیریم و یا اینکه میشود آن را تغییر داد؟
سدهایی که در مسیر زندگی ما قرار دارند، به نظر من همان سرنوشتی است که ما در جهان قبلی آن را ساختهایم و در این جهان برای ما پدیدار شده است. ما باید شرایط خود را با جانودل بپذیرم که این سد در مسیر من قرار دارد؛ اما مرتب آقای مهندس برای ما مثال زدند که مثلاً تقدیر شخصی زندان است؛ وارد زندان میشود (در آن زمان نمیتواند کاری انجام دهد)؛ زیرا زندان سدی است که برای او رقم خورده است؛ اکنون میتواند از زندان بهعنوان یک فرصت طلایی استفاده کند، مطالعه کند، کتاب بخواند، آگاهی خود را بالا ببرد، کارهای هنری بیاموزد، میتواند یک نویسنده شود یا میتواند با خلافکارها همنشین شود، دچار افسردگی و اعتیاد و هزاران راه کج دیگر شود؛ بنابراین میتواند زندان را برای خود تبدیل به گلستان کند. بپذیرد و از زمانهایی که در زندان است بهترین استفادهها را بکند و باشخصیت بهتری از زندان آزاد شود یا میتواند به بدترین حالت از آن موقعیت استفاده کند و با آموختن خلافهای بیشتر از زندان آزاد شود؛ بنابراین سدها را ما از جهان قبلی آوردهایم، تقدیر ما است؛ اما میتوانیم این تقدیرها را به بهترین شکل تغییر دهیم و استفاده مطلوبی از آن تقدیر بکنیم.
به استناد سیدی «از فرمانبرداری تا فرماندهی» که به ما میگوید: میتوانیم فرماندهی شهر وجودی خویش را به دست بگیریم و حاکم جسم خود باشیم. چگونه انسان میتواند حاکم شهر وجودی خود باشد؟
به فرماندهی رسیدن پروسه بسیار سختی است. انسان باید تزکیه و پالایش و از مسیر ضدارزشها دوری کند. جسم، روان و جهانبینی او به تعادل برسد و در مسیر صراط مستقیم قرار بگیرد، در این زمان نیروهای الهی به کمک او میآیند و در این شرایط است که میتواند به فرماندهی برسد؛ البته فرماندهی بااهمیت و پروسه بسیار سخت و باارزش است، انسان بهای سنگینی باید بپردازد تا بتواند به آن فرماندهی برسد. فرماندهی جایگاهی است که اختیار انسان معنی پیدا میکند. من اختیار دارم تا در دوراهی زندگی انتخاب کنم که به سمت ارزشها یا ضد ارزشها بروم. برای رسیدن به فرماندهی شهر وجودی، باید و باید، تمام پیوندهای نامبارک با نیروهای منفی را از خود باز کنیم. باید تزکیه، پالایش و تصفیه برای ما اتفاق بیفتد؛ البته فرمانبرداریکردن با خودفرمانی، بسیار تفاوت معنا دارد. خودفرمانی، آن است که باید تشخیص بدهیم که خودفرمانی، ما را به این جایگاهی که اکنون هستیم رسانده است؛ اما فرمانبرداری ما را به روشنایی، اختیار و انتخابی که داریم میرساند.
در زندگی، انسان به مراحلی میرسد که گذر کردن از آنها بسیار سخت و دشوار است. آیا به نظر شما این شرایط، محصول بذرهایی است که قبلاً کاشتهایم یا مورد امتحان الهی قرار گرفتهایم؟
به نظر من میتواند حاصل بذرهایی باشد که کاشتهایم و همچنین میتواند امتحان الهی باشد، ما میدانیم که هستی بر مبنای سختیها بنا شده است و لازمه رشد انسان، سختی است. انسان در رنج آفریده شده است، زمانی که در سختی قرار میگیریم آن زمان، هنگام رشد ما است، انسانی که در سختی قرار نمیگیرد، به او سختی نمیرسد، رشدی هم ندارد. زمانی که سختی به ما میرسد ما به دنبال راهحل هستیم، تحتفشار قرار میگیریم، حرکت میکنیم و به دنبال راهحل میگردیم. این سختی باعث میشود ما از حالت سکون به حرکت در بیاییم و زمانی که انسان شروع به حرکت میکند در این هنگام آگاهی انسان بالا میرود، به دنبال آموزش میرود و این پلههای ترقی برای انسان میشود.
در اصل انسانها در سختیها ساخته میشوند؛ زیرا انسان از جای خود بلند میشود، حرکت میکند تا بتواند آن سختی را برطرف کند، در نتیجه آموزش میبیند، به حرکت در میآید و این حرکت و به جریان افتادن، باعث رشد انسان میشود. ما در کنگره آموختیم که دردهای ما، درسهای ما هستند؛ بنابراین زمانی که با سختی مواجه شدیم، میپذیریم و یا میگوییم که امتحان الهی است. باید صبور باشم یا میگویم: بذرهایی است که از قبل کاشتهام و دنبال راهحل آن باشم. با بالابردن آگاهی، صبرکردن و پیداکردن راهحلهایی که برای سختیهای ما وجود دارد ما میتوانیم به رشد برسیم و سختیها را پشت سر بگذاريم.
به فرموده استاد امین: «نیروهای منفی برای اینکه قدرت خود را از دست ندهند، بسیار زیرکانه وارد افکار و اندیشه ما میشوند»، چگونه میتوانیم این ساختار را در شهر وجودی خود از بین ببریم؟
هدف اصلی نیروهای منفی عدم رشد دانایی و آگاهی ما است. ما با بالابردن دانایی و آگاهی خود میتوانیم این ساختار را در شهر وجودی خود از بین ببریم.
کلام آخر...
اول از آقای مهندس عزیز و خانواده محترم ایشان قدردانی میکنم. سپاسگزار آقای مهندس هستم بابت این بستری که برای ما مهیا کردند. اگر تلاشها و ازخودگذشتگیهای آقای مهندس عزیز و خانواده محترم ایشان نبود، من اکنون به این آرامش نرسیده بودم. لذتی که اکنون از هستی، از زندگی و از بودن خود میبرم، هیچ زمانی این طعم را نچشیده بودم! بابت لطف و ازخودگذشتگی این بزرگوار سپاسگزارم و اینکه، وادی سوم میگوید: «ما به این حیات آمدیم تا روش حل مشکلات را بیاموزیم»؛ بنابراین بهجای اینکه غر بزنم، نق بزنم و بگویم: چرا این مشکل برای من به وجود آمده است؟ خودم حرکت کنم، راهحل را پیدا و مشکل خود را حل کنم؛ در حالت سکون نباشم به امید اینکه خداوند مشکل من را حل کند یا اطرافیان این مشکل را حل کنند، نباشم؛ بلکه تنها خودم باید به آگاهی برسم، رشد کنم، در حرکت باشم و بدانم که هیچکس بهاندازه خودم نمیتواند برای من کاری انجام بدهد.
مصاحبهکننده و طراح سؤال: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر مینا (لژیون 2)
عکاس: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون اول)
ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون اول) دبیر سایت
همسفران نمایندگی نائین
- تعداد بازدید از این مطلب :
66