دوازدهمین جلسه از دوره یازدهم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره۶۰ ویژه مسافران نمایندگی ملایر، با استادی مسافر محسن، نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر حمید با دستورجلسه «وادی سوم و تاثیر آن روی من» روز سهشنبه ۶ خرداد ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
تک تک این وادیها مسیر زندگیکردن را به من میآموزند، کنگره شصت به من آموزش میدهد یک مثالی میزنم فرض کنید من برای اولین بار امروز اولین روز است که وارد کنگره شصت شدم سه جلسه تازه واردین را سپری کردم و راهنما انتخاب کردم و راهنما به من میگوید که محسن اگر میخواهی در این مسیر حالت خوب بشود باید بدانی که دارو را به موقع بخوری باید بدانی سر وقت در این جلسات حضور داشته باشی باید سیدیها را به موقع بنویسی تا در این مسیر موفق بشوی دوستان این سیدی نوشتن تجربه شخصی خودم است من اوایل سفر اولم سیدی نوشتن اجباری نبود نمیگویم سیدی نمینوشتم تک و توک سیدی مینوشتم ولی موقعی که سیدی نوشتن اجباری شد من موظف شدم این سیدیها را بنویسم این سیدی نوشتن مسیر زندگی من را عوض کرد، بهترین آموزشها در این مسیر کنگره شصت است و بابت این سیدی نوشتن خیلی اطلاعات میتوانم بگیرم من یادم است یک بار یک سیدی مینوشتم حضور ذهن ندارم کدام سیدی بود استاد امین میگفت که هر کسی اگر بخواهد در حس و حال خودش در دانایی خودش ارتقا پیدا بکند باید به یک رب و یا به یک معلم و یا به یک راهنما وصل باشد تا بتواند به حس و حال خودش ارتقا بدهد خدا رت صد هزار مرتبه شکر در مسیر کنگره شصت بهترین راهنماها هستند که من میتوانم ارتباط برقرار کنم وقتی که وارد کنگره شصت میشوم سه ساعت در این جلسه حضور دارم با راهنمای خودم میتوانم ارتباط برقرار کنم و وقتی جلسه تعطیل میشود و به خانه خودم میروم وقتی که سیدی مینویسم با آقای مهندس ارتباط برقرار میکنم با آقای امین دژاکام ارتباط برقرار میکنم و این باعث میشود من در دانایی خودم حس و حال خودم ارتقا پیدا کنم تا بتوانم موفق بشوم تا بتوانم به این مسیر مستقیم دست پیدا کنم و یا قدم بگذارم من در یکی از کلیپهای آقای مهندس دیدم که میگوید مسیر صراط مستقیم زیاد هم صاف نیست این مسیر پر پیچ و خمترین مسیر است و از خیلی خواستهها باید بگذری از خیلی لذتها باید بگذری تا به این حال خوب و به این رهایی دست پیدا کنی. دوستان من رهجوی آقای ایمانی هستم آقای ایمانی در لژیون گاهگداری میگوید رهایی و حال خوب را به بهانه نمیدهند به بهایش میدهند من محسن اگر بخواهم در این مسیر موفق بشوم بهانهای نباید داشته باشم باید و باید بهایش را پرداخت کنم وقتی که راهنمای من میگوید سیدی بنویس باید بنویسم دارو را به موقع بخور به اندازه بخور باید انجام بدهم بهایش همین است دوستان در این مسیر اگه من بخواهم رها بشوم بهایش این است که باید به موقع در کنگره شصت حضور داشته باشم به موقع دارو را بخورم به اندازه دارو بخورم سیدیها را بنویسم تا بتوانم رها بشوم این سیدی نوشتنها دوستان انسان را به محبت میرساند من یادم میآید یکی از پهلوانهای تهران به شعبه ما آمده بود و میگفت محبت از کجا میآید؟ محبت اصلا یعنی چه؟ محبت از دانایی و معرفت انسان میآید، من محسن اگر بخواهم با محبت باشم باید هم دانایی داشته باشم و هم محبت داشته باشم و هم معرفت داشته باشم تا بتوانم به محبت دست پیدا کنم و خدا را صد هزار مرتبه شکر در این مسیر کنگره به ما آموزش میدهند که من دانا شوم که من با معرفت شوم تا بتوانم به این محبت دست پیدا کنم وقتی که میرسم به این محبت به آن عشق هم نزدیک میشوم یعنی همان وادی چهاردهم اگر من محسن بخواهم به این محبت نزدیک بشوم باید بهای این هم بتوانم پرداخت کنم و مثل اینکه زیاد صحبت کردم همین الان هم من باید بدانم وقت من تمام شده و باید جلسه را ببندم خب باز هم تشکر میکنم از همه دوستان عزیز ممنون و سپاسگزارم که به صحبتهای بنده گوش دادید.

عکاس و تایپ : مسافر میلاد لژیون ششم
تنظیم و ارسال: مسافر وحید لژیون چهارم
مسافران نمایندگی ملایر
- تعداد بازدید از این مطلب :
91